سرانجام مذاکرات بر سر تشکیل دولت ائتلافی در آلمان به سرانجام رسید و ۳ حزب سوسیال- دموکرات، سبزها و دموکراتهای آزاد بزودی دولت جدید این کشور را به صدراعظمی «اولاف شولتس» از حزب سوسیال- دموکرات تشکیل خواهند داد. در این معادله، خبری از حزب متبوع آنگلا مرکل ( حزب دموکرات - مسیحی) در معادلات قدرت نیست. مرکل تصور میکرد پس از اعلام کنارهگیری از قدرت، حزب دموکرات- مسیحی در انتخابات پیروز شده و متعاقبا صدراعظم جدید آلمان را نیز شخص او تعیین خواهد کرد اما محاسباتش این بار درست از آب درنیامد!
به این ترتیب ویترین سیاست داخلی و خارجی آلمان نیز بزودی تغییر میکند و سوسیال- دموکراتهایی که خود را طرفدار تنشزدایی در نظام بینالملل میدانند، در رأس معادلات قدرت در برلین و اتحادیه اروپایی قرار خواهند گرفت. شاید در ابتدا تصور شود افرادی مانند اولاف شولتس، اشتاینمایر، اشتاینبروک، زیگمار گابریل و... به مراتب سنخیت بیشتری با واژگان صلح و امنیت در حوزه روابط بینالملل داشته و از این حیث با آنگلا مرکل و همراهانش تفاوت اساسی دارند اما این تصور کاملا خطاست!
سوسیال- دموکراتهای آلمان حدود یک دهه است در دولت ائتلافی مرکل حضور داشتهاند و سکان وزارت خارجه آلمان نیز در طول این سالها در دستان آنها بوده است. بنا بر ارزیابی مؤسسه علوم و سیاست برلین، در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ کشورهای عربستان سعودی، قطر، امارات عربی متحده، الجزایر و مصر خریدار حدود یکسوم کل تجهیزات جنگی صادراتی آلمان به ارزش ۶ میلیارد و ۱۰۰ میلیون یورو بودهاند. نکته جالب توجه اینکه سوسیال- دموکراتها قبل از اینکه تن به ائتلاف با دولت مرکل بدهند، خود را مخالف سرسخت حمایت تسلیحاتی از رژیم سعودی میدانستند اما پس از آن، پرده از چهره واقعی خود برداشتند. سوسیال- دموکراتهای آلمان در پارلمان این کشور (بوندستاگ) ضمن حمایت از جنایات سعودیها و نسلکشی آنها در یمن، زمینه را جهت ارسال مستقیم و حتی غیرمستقیم تسلیحات آلمانی به ریاض فراهم کردند. پس از قتل «جمال خاشقجی» روزنامهنگار منتقد سعودی توسط بنسلمان و عوامل وی، پارلمان آلمان طرح توقف حمایت تسلیحاتی برلین از سعودی را تصویب کرد. با این حال ژرمنها میزان صادرات تسلیحاتی خود را به کشورهای مصر و امارات (۲ شریک سعودیها) افزایش داده و از آنها خواستند سلاحهای ارسالی را در اختیار ریاض قرار دهند.
رفتارهای چندگانه و مزورانه سوسیال- دموکراتهای آلمان در قبال برجام نیز موضوعی نیست که بتوان تحت تاثیر خروج مرکل از قدرت، آن را کتمان کرد. «هایکو ماس» وزیر خارجه سوسیال- دموکرات دولت آلمان، همان فردی بود که پس از خروج دولت ترامپ از توافق هستهای، ماموریت یافت با ترسیم یک ساختار انتزاعی، خیالی و موهوم به نام «اینستکس»، ایران را به صورت یکجانبه در برجام حفظ کند و در مقابل، به تقویت ارکان و مؤلفههای استراتژی فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران بپردازد. بهتر است جمله معروف «هایکو ماس» درباره اینستکس را بار دیگر مرور کنیم: «برنامه اروپایی اینستکس باید یک تجارت مقاوم در برابر تحریمها را امکانپذیر کند. البته همه طرفها به محدودیتهای این برنامه آگاهند. ما اروپاییان بر این عقیدهایم باید با همه تلاش برای حفظ توافق هستهای با ایران کار کنیم و این تلاشها ارزشش را دارد».
ماس ۳ سال قبل این جملات را بر زبان راند و تا امروز هیچکس نمیداند وی دقیقا از کدام «ساختار تجاری مقاوم» سخن میگوید! در حال حاضر نیز سوسیال- دموکراتهای آلمان معتقدند باید به همراه لندن و پاریس و در همراهی مطلق با سیاستهای دولت جو بایدن، پروژه «بازگشت بیخاصیت به برجام» را مدیریت کنند، به گونهای که در مقابل تعلیق قطرهچکانی، ناقص و بسیار محدود تحریمهای ایران، تهران به تمام تعهدات برجامی خود بازگردد. فراتر از آن، ژرمنها معتقدند در صورت بازگشت ناقص و غیرواقعی آمریکا به برجام، کاخ سفید و تروئیکای اروپایی میتوانند با استناد به تهدیدی به نام «مکانیسم ماشه»، ایران را به سوی پذیرش مذاکرات منطقهای و موشکی سوق دهند!
در این معادله، نباید نقش لابیهای صهیونیستی در حزب سوسیال- دموکرات آلمان را نادیده انگاشت؛ لابیهایی که نه تنها در بوندستاگ (پارلمان آلمان) بلکه در مرکز سیاسی این حزب نیز نفوذ فوقالعاده داشته و سیاستها و تاکتیکهای حزب سوسیال- دموکرات در مواجهه با ایران را تعیین میکنند. در چنین شرایطی نباید اسیر ظواهر جابهجایی قدرت در سرزمین ژرمنها شد. خروج مرکل از قدرت و حضور سوسیال- دموکراتها در برلین، قطعا منجر به پایان بازی آلمان در زمین آمریکا و استقلال این کشور در نظام بینالملل نمیشود. شاید در یک تشبیه قریب به ذهن، بتوان جابهجایی قدرت میان مرکل و شولتس در برلین را مانند خروج ترامپ و حضور بایدن در کاخ سفید دانست.
محمدحسین مهدویزادگان