« توسعه »، از جمله امور مهم و حیاتی است که امروز تقریبا همه کشورها بهدنبال آنند و از دوره رنسانس به این سو، بهصورت علمی و خیلی جدی در دستور کار بانیان آن قرار گرفته است. راههای مختلف و متنوعی نیز برای رسیدن به این هدف معرفی شده است. مثلا عدهای توسعه را «خطی» میبینند به این معنی که کشورها باید یک رَوَند خطی و پیوسته را حتما طی کنند تا به توسعه دست یابند. عدهای اما آن را غیرخطی و ناپیوسته میدانند. عدهای قائل به اینند که مثلا میتوان یک نسخه کلی برای همه جوامع جهت رسیدن به «توسعه» پیچید. برخی هم میگویند اینطور نیست که با یک نسخه واحد بتوان همه کشورها را به توسعه رساند؛ هر کشوری بسته به وضعیت خاص فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و یا مثلا جغرافیاییاش، باید نسخه مخصوص به خود را داشته باشد. هر یک از متفکران این حوزه در نسخههایی که میپیچند مراحلی را هم معرفی میکنند و میگویند این مراحل باید حتما و به ترتیبی که گفته شده طی شود تا پس از مدت زمان خاصی به «توسعه پایدار» رسید. برخی مراحل در همه این نظریهها مشترکند و برخی مشترک نیستند. «آموزش و پرورش» از جمله موارد و مراحلی است که در بسیاری از این نسخههای توسعه (بهویژه نسخههای جدید) مشترک است و روی آن تأکید ویژهای میشود.
امروزه بسیاری از کارشناسان مبحث توسعه تأکید میکنند که، آموزش و پرورش جزو آن مواردی است که دولتها باید روی آن با حساسیت و دقت، سرمایهگذاری کنند. گروهی از این کارشناسان توسعه که بر نقش « نخبگان » تأکید دارند و میگویند، توسعه بدون وجود نخبه امکان وقوع نمییابد، در واقع غیرمستقیم به اهمیت همین آموزش و پرورش اشاره میکنند چرا که نخبه از دل همین آموزش و پرورش است که «کشف» و «ساخته» میشود. از آنسو «علم» بهعنوان یکی دیگر از ابزارهای لازم برای توسعه نیز، از سوی همین نخبه است که تولید میشود. در جامعهشناسی علم نیز بهطور کلی از 8 عامل کلیدی برای رشد علم - در نتیجه کمک به توسعه- نام برده میشود که یکی از آنها همین مسئله آموزش و پرورش است. بهدلیل همین اهمیت بالای آموزش و پرورش است که، این روزها حتی کشورهای کوچک و آفریقایی نیز روی این حوزه سرمایهگذاری میکنند.
وجود ضعف در سیستم آموزش و پرورش ما، همواره مورد توجه و تأکید کارشناسان بوده و یکی از عواملی که میتواند به کاستن از این ضعفها کمک کند، انتخاب مدیری توانمند برای این وزارتخانه است. علاوه بر لزوم داشتن حساسیت ویژه در انتخاب این وزیر، موارد دیگری نیز مورد توجه این کارشناسان قرار گرفته است که امیدواریم، هر وزیری که رأی اعتماد مجلس را گرفت، به آن توجه کند.
وجود برخی ضعفها و اشکالات ساختاری در بودجه آموزش و پرورش- که بنابر برخی شنیدهها باعث شده تا 95 درصد بودجه وزارت آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق کارکنان این وزارتخانه و معلمان شود و چیزی برای تامین هزینه سایر برنامهها باقی نماند- اگر ادامه یابد چهبسا، بهترین مدیران نیز نتوانند اوضاع را سروسامان دهند. وابسته بودن بودجه آموزش و پرورش به بودجه عمومی، اشکال دیگری است که کارشناسان به آن پرداختهاند. بودجه کل کشور شامل سه بخش «بودجه عمومی دولت»، «بودجه شرکتهای دولتی و بانکها» و بودجه موسساتی است که تحت عنوانی غیر از عناوین فوق در بودجه کل کشور منظور میشود. از اشکالات اساسی که در بودجه آموزش و پرورش وجود دارد توجه به بودجه مصوب است نه بودجه عملکردی، در نتیجه کسری بودجه هر سال نسبت به سال قبل زیادتر میشود و این باعث میشود آموزش و پرورش از آن 5 درصد سایر هزینهها کم کند و به 95 درصد هزینههای پرسنلی اضافه کند تا بتواند هزینههای دیده نشده (از جمله پرداخت پاداش پایان خدمت) یا همان کسری مزمن را تا حدودی برطرف کند. با چنین شرایطی مدیر هر چند توانمند باشد ناچار میشود از برنامههای کیفیت بخشی کم کند تا هزینههای پرسنلی دچار مشکل نشود.
دیروز رهبر معظم انقلاب طبق روال همه ساله، با نخبگان و استعدادهای برتر علمیدیدار کردند. در صحبتهای ایشان به درستی بر اهمیت نخبگان برای عبور از مشکلات و رسیدن به توسعه پایدار و حتی از آن بالاتر به «ایجاد تمدن نوین اسلامی و تحقق آینده درخشان کشور» اشاره شد. از دیگر نکات مهمی که دیروز در این دیدار به آن اشاره شد، وجود ظرفیتهای بالقوه نخبگان در کشور بود: «ملت ایران، ملتی بالقوه نخبه است و به همین علت از دیرباز.....» حتما شما هم از «نبوغ ایرانی» زیاد شنیدهاید. از اینکه نخبگان ایرانی زیادی، هم در کشور خودمان و هم در خارج از کشور در معتبرترین مراکز علمی و دانشگاهی و... مشغولند. اما نکتهای که در ادامه میخواهیم از دل این مباحث خارج کنیم دو سؤال مهم است که شاید، با خواندن این پاراگرافها، به ذهن خواننده خطور کرده باشد: «چرا با وجود این همه نخبه، کشور توسعه لازم را پیدا نمیکند؟» و «اگر آموزش و پرورش ما مشکلات ساختاری دارد، این همه نخبه از کجا میآیند؟»
درخصوص سؤال اول؛ توسعه مبحث مهم و پیچیدهای است که شاید چندصد سال است روی آن مطالعه جدی صورت میگیرد و بهدلیل همین پیچیدگی با یک یا دو عامل رخ نخواهد داد. به عبارتی اگر بخواهیم علت بروز یک معضل (اینجا عدم توسعهیافتگی اقتصادی) را پیدا کنیم، باید عوامل مختلفی را کنار یکدیگر ببینیم تا دچار «تقلیلگرایی» نشویم. داشتن نخبه قطعا از دلایل لازم توسعهیافتگی است اما دلیل کافی برای این مقصود نیست. اگر وجود نخبه مهم نبود، یکی از کارویژههای رژیمهای جنایتکاری مثل اسرائیل، برای جلوگیری از توسعه سایر کشورهای منطقه، ترور نخبگان آنها نبود. همینطور یکی از کارویژههای برخی افراد برای مأیوس کردن این نخبگان و فرستادنشان به آنسوی آبها!
در واقع میتوان گفت، یکی دیگر از دهها دلیل عدم توسعهیافتگی در کشور با وجود تربیت این همه نخبه، حذف نخبگان برجسته کشور به روشهایی است که اینجا به دو مورد آن اشاره کردیم!
درباره سؤال دوم، پاسخهای زیادی داده شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم. ما در کشور در کنار ضعفهای جدی که در ساختار آموزش و پرورش داریم، مدارس خوب دولتی و غیردولتی هم داریم. یعنی اینطور نیست که تمام مدارس کشور ضعیف باشند. ضمن اینکه برخی کارشناسان حوزه آموزش در کشور با وجود اذعان بهوجود ضعف در ساختار آموزشی کشور معتقدند، ایران در مقایسه با کشورهای دیگر در حوزه آموزش، وضعیت نرمالی دارد و اوضاع آنقدرها هم بد نیست. این عده حتی میگویند، کار به تحصیلات دانشگاهی هم که میکشد، وضعیت کشورمان تا سطح کارشناسی، در مقایسه با کشورهای دیگر اوضاع بدی ندارد و اگر در سطح کارشناسی ارشد و دکتری، وضعیت آنگونه که انتظار میرود، مطلوب نیست، بخشی از آن به علت مشکلاتی است که دشمنان پیش روی کشورمان نهادهاند. در کنار این نکته، به فرهنگ خاصی که یکی دو دهه است بر کشور حاکم شده باید توجه کرد. سال 80 یا 81 وقتی دانشجوی کارشناسی بودم، یکی از نمایندگان سازمان ملل در دانشگاه برایمان سخنرانی و از این فرهنگ به شدت استقبال کرد. او که از توجه ویژه خانواده ایرانی به تحصیل فرزندانشان تعجب کرده بود و میگفت: «شنیدهام ایرانیها هزینه بالایی برای تحصیل و ورود به دانشگاه صرف میکنند... میزان تمایل به تحصیل دخترها و پسرهای ایرانی، از بسیاری کشورها پیشی گرفته و...».
جعفر بلوری