1- کوچکترین تردیدی وجود ندارد که آمریکا و متحدانش در افغانستان ، یک شکست تاریخی را تجربه کردند. میلیاردها دلار، هم خسارت دیدند و هم خسارت زدند و در نهایت طالبان را به سلاحهای مدرن تجهیز و پا به فرار گذاشتند. این، سوای خسارتهای جانی است که آنها در این کشور تحمیل کردند و متحمل شدند. شکست آمریکاییها آنقدر تحقیرآمیز بود که بایدن از نهم شهریورماه تاکنون (زمان فرار از کابل) در حال پاسخگویی به منتقدان است تا شاید بتواند این افتضاح را به شکلی رفع و رجوع کند. این را ما نمیگوییم. رسانهها، مراکز معتبر مطالعاتی، کارشناسان، برخی مقامات فعلی و سابق آمریکایی، اندیشکدههای کشورهای غربی و... میگویند. هر روزی هم که میگذرد، گوشه تازهای از این رسوایی فاش شده و آبروی غربیها را بیش از پیش میبرد. مثلا چند روز پیش 90 ژنرال بازنشسته آمریکایی با انتشار نامهای سرگشاده از بیاعتبار شدن آمریکا در دنیا گفتند یا وزیر دفاع انگلیس که گفت، آمریکای ابرقدرت دیگر تمام شد و یا همین دیروز که، روزنامه آمریکایی «دیلی استار» از فرار نیروهای ویژه انگلیسی از افغانستان با لباس زنانه خبر داد. نیروهایی که شعارشان «چه کسی جرأت دارد ما را شکست دهد» بود: «این نیروها بیشتر تجهیزات خود را به جز سلاح و مهمات جا گذاشتند و خود را با برقع پوشاندند. در تاکسیها نیز با به اهتزاز در آوردن پرچم طالبان و تظاهر کردن سربازان انگلیسی به زنان افغانستانی، توانستند به مقصد خود برسند...». اینجا قصد مرور آنچه طی روزهای گذشته در افغانستان رخ داده را نداریم. صرفا به دنبال این هستیم که بگوئیم، خود آمریکاییها و غربیها خیلی شفاف و روشن میگویند، در افغانستان شکست مفتضحانهای خوردیم. شکستی که «کرک لیپولد»، فرمانده سابق ناو «یواساس کول» دربارهاش میگوید «مثل افتضاح آمریکا در افغانستان را جایی ندیدهام».
2- شکست آمریکا و متحدانش در افغانستان به خودی خود یک «فرصت» است. فرصتی برای مردم افغانستان و کشورهای کل منطقه و شاید حتی جهان. فرصتی برای درس گرفتن. اینکه آمریکا کشوری نیست که بتوان به آن تکیه کرد یا آویزان آن شد! اینکه آمریکاییها وقتی وارد کشوری میشوند و پس از 20 سال آن را به ویرانهای تبدیل و تسلیم تروریستها میکنند، در نهایت به شما خواهند گفت: «ما برای ساختن نیامده بودیم». (اظهارات بایدن چند روز پیش). نباید فراموش کرد که دولت «اشرف غنی» صددرصد آمریکایی بود. هرچه آمریکاییها گفتند، مو به مو عمل کرد. آویزان این کشور شد اما در نهایت به آن شکل مردم و کشورش را تنها گذاشت تا سقوط کنند! برخی رهبران کشورهای اروپایی هم این روزها از بیاعتبار شدن و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا میگویند و پیشنهاد مستقل شدن در برخی حوزهها از جمله تشکیل ارتشی منهای آمریکا میدهند. این یعنی آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که نباید بیش از این آویزان آمریکا بود و باید این تهدید (تضعیف آمریکا) را به یک فرصت تبدیل کنند. فرصتی برای قویتر شدن و متکی ماندن به خود.
3- برخی، متخصص تبدیل تهدید به فرصتند. مثل تحرکاتی که برخی کشورهای اروپایی پس از مشاهده ضعف و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا در ماجرای افغانستان آغاز کردهاند. چرا دور برویم. مثل سردار بزرگ، شهید سلیمانی که از دل تهدیدی به بزرگی داعش، فرصتی به بزرگی حشدالشعبی و بسیج مردمی خارج کرد و بین ملتهای مسلمان منطقه، اتحادی ساخت که امروز، به یکی از قویترین بازوهای محور مقاومت تبدیل شده است. برخی اما برعکس، در تبدیل فرصت به تهدید تخصص دارند. از دل چنین شکست تاریخی میخواهند، یک پیروزی برای آمریکا و یک تهدید برای ما بسازند! بله درست شنیدید! برای ما. تحلیلشان راجع به شکست آمریکا نهایتا به اینجا ختم میشود که «ایران باید وارد جنگ افغانستان شود»! چرایش خیلی واضح است. آنها مثل اشرف غنی هستند. صددرصد غربزده. دستور دارند چنین وارونه تحلیل کنند. تجربه جنگ سوریه و عراق به ما میگوید، امروز اگر وارد جنگ افغانستان هم شده بودیم میگفتند، چرا کشور را وارد جنگ کردید! شاخص و معیارشان تصمیمات «نظام» است. هرچه گفت، عکسش را تحلیل میکنند. آنجا در جنگ سوریه و عراق آمریکا مخالف ورود ایران به جنگ بود، آنها هم مخالفت میکردند. اینجا آمریکاییها موافق ورود ایران به جنگ افغانستانند، آنها هم موافقت میکنند چرا....؟ بخوانید:
4- یکی از قویترین تحلیلها درباره آنچه در افغانستان جریان دارد این است که آمریکاییها روی وقوع جنگ مذهبی در این کشور حساب ویژهای باز کردهاند. جنگ مذهبی در افغانستانی که غالباً دلیل درگیریها و جنگهای داخلیاش، قومی بوده نه مذهبی. کشور مظلومیکه جمعیت شیعیان آن حدود 25 درصد عنوان میشود. وقوع جنگ شیعه و سنی در این کشور یعنی قتلعام شیعیان! تحلیل قوی دوم، مربوط به ارتباط همین طالبان با آمریکاییهاست. هیچکس در مشکوک بودن پیشرویهای آسان و برقآسای طالبان در افغانستان تردید ندارد. همینطور در اینکه آمریکا و طالبان پیش از سقوط کابل، جلسات عیان و پنهانی متعددی داشتهاند و آمریکا با همین جلسات بود که به طالبان مشروعیت و قدرت داد. هزاران قبضه سلاح و تجهیزات مدرن نظامی، هواپیمای جنگی و غیرجنگی، هلیکوپتر و پهپادهای فوق مدرن آمریکایی که در اختیار طالبان قرار گرفته (و بنابر اعلام برخی کارشناسان، 85 درصد کشورهای دنیا چنین سلاحهایی ندارند)، این تحلیل را قویتر هم میکند. طبق این تحلیل، طالبان و آمریکا وارد معامله شده و تحولات جاری در افغانستان نتیجه همین معامله است!
5- ممکن است با خواندن دو بند بالا عدهای بپرسند، آیا قدرت گرفتن طالبان برای ایران تهدید نیست؟ پاسخ خیلی روشن است: بایستی عملکرد طالبان را با مواضعی که اعلام کرده است به دقت زیرنظر داشته باشیم. در حال حاضر روندی که طالبان در پیش گرفته (راست یا دروغ)، با روند قبلی این گروه متفاوت است. مثلا بارها اعلام کرده، به دنبال روابط دوستانه با همسایگان افغانستان است و خطری برای شیعیان این کشور نیز نخواهند بود. آیا به این اظهارات باید اعتماد کرد؟ «خیر». منتهی هر وقت این گروه شبهنظامی دست از پا خطا کرد، میتوان پاسخش را خیلی محکم داد. شما پاسخ دهید! آیا عاقلانه است، از ترس تهدیدی که در آینده «ممکن» است کشور را وارد جنگ کند، امروز وارد جنگ شویم! ممکن است گفته شود، طالبان در آینده مستقر و قوی میشود که در پاسخ باید گفت طالبان امروز مستقر شده و بیش از آنچه امروز هست، قوی نخواهد شد.
6- در سوی دیگر ماجرا، گروهی از جوانان و گروههای مسلح مردمی در پنجشیر دور « احمد مسعود»، فرزند «احمدشاه مسعود» جمع شده و آنطور که منابع خبری میگویند، تا لحظه تنظیم این گزارش به خوبی توانستهاند جلوی طالبان بایستند. این حرکت بیتردید در رخدادهای آتی افغانستان نقش موثری خواهد داشت.
یافتن پاسخ این سؤال که «چرا مردم مظلوم افغانستان مقابل طالبان نایستادند؟» نیاز به کار کارشناسی و میدانی دارد. شاید مقابله با طالبان را مساوی با حمایت از اشرف غنی میدیدند. شاید هم طالبان را به دولت آمریکایی غنی ترجیح میدادند. پاسخ هرچه هست، راهحل بحران امروز افغانستان به راه انداختن جنگ مذهبی نیست. راهحل داخل همین کشور و در میان مردمان آن است. ما فکر میکنیم، گام اول برای نجات مردم کشور دوست و برادرمان افغانستان، با فرار آمریکاییها برداشته شد. گام دوم و نهایی که باید برداشته شود تاکید بر مراجعه به آرای مردم است.
جعفر بلوری