سرانجام آخرین هواپیمای حامل اشغالگران آمریکایی نیز خاک افغانستان را ترک کرد.بهاینترتیب، دو دهه حضور نظامی و رسمی واشنگتن و بهطورکلی ناتو در این کشور محروم و جنگزده پایان یافت. فارغ از نقش واشنگتن در تولید بحرانهای مزمن و پایدار امنیتی در افغانستان که بارها مورد استناد و اشاره قرارگرفته است، باید نسبت به استمرار مداخلهگرایی غیرمستقیم اما خطرناک آمریکا درافغانستان نگاه ویژهای داشت. ایجاد جنگهای نیابتی درافغانستان در راستای تحقق استراتژی ایجاد ناامنی پایدار در این کشور، موضوعی نیست که بتوان آن را تحت هیچ شرایطی نادیده انگاشت. اساسا اصلیترین هدف آمریکا از انتقال داعش به افغانستان، همین مسئله بوده است.
مهمترین فاکتور و مؤلفهای که باید در تحلیل مسائل افغانستان موردتوجه قرار داد، به حمایت مطلق آمریکا از داعش و گروههای تروریستی –تکفیری در افغانستان و شبهقاره هند بازمیگردد. صدها عنصر داعش اکنون در اردوگاه طالبان اسیر هستند و منازعه طالبان- داعش طی سالهای اخیر همواره موردتوجه و تحلیل رصد گران مسائل افغانستان و شبهقاره هند قرار داشته است.
از سوی دیگر، بسیاری از بمبگذاریهایی که در غرب کابل و دیگر مناطق شیعهنشین افغانستان رخداده، مسببی بهجز گروه داعش در افغانستان نداشته است. بدون شک پیوند تروریسم آمریکایی و تروریسم تکفیری در این فجایع ،کاملا قابل رصد و ارزیابی است:واشنگتن و تروریستهای تکفیری وابسته به آن،ترجیح دادهاند انتقام شکست و تباهی خود در افغانستان را از مردم بیپناه این کشور بگیرند. این سناریو بارها در کابل، مزارشریف و ننگرهار تکرار شده است.دقیقا زمانی که اشغالگران افغانستان در یک بنبست سیاسی یا عملیاتی گرفتار میشوند،مردم مظلوم را قربانی این شکست میسازند.
دولت بایدن سعی دارد با هدایت غیرمستقیم این حملات وحشیانه به مخاطبان بینالمللی اثبات کند که ثبات افغانستان تنها یک شاهکلید دارد و آن مداخله طولانیمدت و تسلط مزمن و دامنهدار دو حزب سنتی آمریکا در این کشور است.از سوی دیگر،تروریستهای تکفیری وابسته به آمریکا و آل سعود نیز سعی دارند موجودیت کثیف و ننگین خود را هرازگاهی به رخ افکار عمومی دنیا بکشند.
البته در این معادله خونین،اراده واشنگتن محیط بر اراده داعش و تروریستهای تکفیری بوده و هرگز میان این دو منبع ترور و خشونت،تداخل یا مغایرتی به وجود نمیآید.درهرحال، ارائه هرگونه راهکاری جهت حلوفصل بحرانهای جاری در افغانستان، باید مبتنی برپنج مؤلفه اساسی یعنی « واقعیات جامعه افغانستان»، «جلوگیری از مداخلهگرایی مزمن آمریکا »،”«حمایت از مذاکرات واقعی بین الافغانی»و « حفظ امنیت منطقهای» و «مهار همهجانبه داعش » صورت گیرد.
بدون شک میان بازیگرانی مانند ایران، روسیه و چین بر سر حفظ امنیت افغانستان و منطقه از شر داعش ، نوعی اتحاد استراتژیک شکل می گیرد. مهار بازی خطرناک واشنگتن در افغانستان و شبهقاره هند، همکاری این بازیگران قدرتمند را طلب میکند. در این میان، باید از همه ظرفیتهای بومی و داخلی در افغانستان نیز جهت ایجاد ثبات و صلح دائمی در این کشور استفاده کرد.
حنیف غفاری