سال 2015 یک شرکت تفریحی شامل مجموعه هتلها و خدمات وابسته به آن در بخشی از شرکتهای زیرمجموعهاش در ایالت نوادا آمریکا اعلام ورشکستگی کرد. آنچه این ورشکستگی را نسبت به موارد دیگر متمایز میکرد، قیمتگذاری داراییهای آن بود. ارزشمندترین دارایی این بخش، نه املاک و مستغلاتش و نه حتی تهمانده موجودی حسابهای بانکیاش بلکه بانک دادههایش بود؛ دادههایی که توانسته بود از 45 میلیون مشتری خود جمعآوری کند و حالا نزدیک به یک میلیارد دلار قیمتگذاری شده بود. این رقم معادل قیمت بیش از 16 میلیون بشکه نفت شاخص آمریکا(WTI) در همان سال بود. سال 2017 ارزش شرکت اوبر(Uber) 68 میلیارد دلار تخمین زده شد. این شرکت به خاطر ارائه خدمات تاکسی اینترنتی ارزان در جهان مشهور است اما همان سال کارشناسان تأیید کردند که بخش قابل توجهی از این سرمایه 68 میلیارد دلاری نه با هزینه کرایه مسافران که با جمعآوری بزرگترین بانک داده عرضه و تقاضا در حوزه حملونقل شخصی به دست آمده است. ارزش بانک دادههای اوبر نیز میتوانست مثل همان شرکت تفریحی معادل میلیونها بشکه نفت خام ایالات متحده باشد. کسانی که از خدمات آنلاین این شرکتها استفاده میکردند دادههای خود را بدون کمترین هزینهای در اختیار آنها قرار داده بودند و حالا همان دادههای به ظاهر ناچیز و بیاهمیت اصلیترین سرمایه این شرکتها بود. شرکتهایی که بانک دادههایشان در مقایسه با غولهای فناوری «تقریبا هیچ» به حساب میآید.
مقایسه میان «نفت» با «داده» و نقش آنها در قرنهای گذشته و آینده از هر نظر میتواند جالب باشد. نشریه اکونومیست یک بار چنین مقایسهای را با جزئیات نسبتا کامل انجام داد. نفت از زمین استخراج میشود و با انتقال به پالایشگاه و فرآوری آن، محصولاتی به مراتب ارزشمندتر تولید میشود. روندی مشابه در عصر جدید برای دادهها وجود دارد. دادهها از کاربران استخراج میشوند و با انتقال به مراکز داده شرکتهای فناوری و دادهپردازیشان، ثروتی هنگفت خلق میکنند. فقط یک تفاوت وجود دارد؛ شما در اینجا به جای یک پالایشگاه بدبو و نسبتا پر سر و صدا با دفاتر و ساختمانهایی مجلل و چشمنواز مواجه هستید. شرکتهای فناوری نیز برای استخراج داده اقدام به حفر چاه میکنند. سیستمعاملها، نرمافزارهای ارائه خدمات، شبکههای اجتماعی، فروشگاههای آنلاین و... هر کدام میتواند همان چاهی باشد که برای استخراج دادههای ما توسط صاحبان این شرکتها حفر شدهاند. امروزه حتی شرکتهای غیرفناوری نیز به استخراج دادهها روی آوردهاند. شرکت جنرال الکتریک(GE) سیستمعاملی برای مصارف صنعتی موسوم به پریدکس(Predix) توسعه داد تا به مشتریانش در کنترل بهتر ماشینآلات خود کمک کند. پریدکس همچنین یک سیستم جمعآوری داده بود که اطلاعات را از دستگاههای متصل به شبکه خود جمعآوری و با ترکیب آنها و ارتقای الگوریتمهایش به بهبود عملکرد یک نیروگاه یا یک موتور جت کمک میکرد. در مقایسه با این سیستمعامل غیرمتداول با کاربری محدود صنعتی؛ سیستمعاملها و نرمافزارهای رایج در رایانهها، گوشیها و دیگر ابزارهای هوشمند به مراتب اطلاعات گستردهتری را جمعآوری میکنند.
سال 2019 بلومبرگ طی گزارشی نوشت «جهان دادهها با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است.» این گزارش بر پایه تحقیقات شرکت بینالمللی داده(IDC) منتشر شده بود که تخمین میزد جهان تا سال 2025، 180 زتا بایت داده تولید میکند در حالی که این حجم در سال 2015 کمتر از 10 زتابایت بوده است. علاوهبر تغییر قابل توجه حجم دادههای جمعآوری شده؛ کیفیت دادهها و نحوه استفاده از آنها نیز در سالهای جدید تغییر کرده است. پایگاههای داده دیگر صرفا شامل اطلاعات شخصی مثل نام، جنسیت، تحصیلات، شغل، درآمد، نشانی و... نیست. دادههایی که امروزه برای تجزیه و تحلیل مورد توجه قرار میگیرند طیف وسیعتری را شامل میشوند. انبوه تصاویر و فیلمهای بارگزاری شده، ریز عملکرد کاربران در شبکههای اجتماعی، مجموعه اطلاعات تولید شده در فعالیتهای کاری و روزمره با ابزارهای دیجیتال مثل رایانههای قابل حمل و یا ثابت، سیل دادههایی که توسط صدها سنسور در وسایل اطرافمان ذخیره میشود از گوشیها و ساعتهای هوشمند گرفته تا خودروها، نیروگاهها و سایر وسایل هوشمند در کنار موارد متعدد دیگر از این دستهاند.
در واقع بخش قابل توجهی از فعالیت روزمره ما از طریق دستگاههای مورد استفادهمان تبدیل به داده شده و ردپای دیجیتالیمان در پایگاههای داده شرکتهای فناوری باقی میماند. همان طور که پُل سُندرگر متخصص کلان داده(Big Data) در شرکت نرمافزاری اوراکل(Oracle) درباره محصولاتشان گفت: «دادهها خروجی نهایی هستند؛ ما هر کاری میکنیم تا آنها را تولید کنیم.» استفاده از دادهها نیز دچار تغییر و تحول شده است. تا پیش از این بیشترین استفاده از دادهها برای تبلیغات هدفمند صورت میگرفت اما اکنون شرکتهای فناوری به این نتیجه رسیدهاند که با بهرهگیری از هوش مصنوعی و علوم شناختی در تجزیه و تحلیل دادهها میتوانند خدمات گستردهتری را برای عرضه یا فروش ارائه دهند. در این میان «اثر شبکه داده» به منزله موتوری قدرتمند کمک میکند تا حجم عظیم جریان دادهها در انحصار شرکتهای معدودی در حوزه فناوری باقی بماند. آنها از دادهها برای جذب کاربران بیشتر استفاده میکنند، سپس داده بیشتری تولید کرده و خدمات خود را بهبود میبخشند و با بهبود خدمات مجددا کاربران بیشتری را جذب میکنند؛ این چرخه به همین شکل ادامه پیدا میکند.
هر چقدر کاربران بیشتر از موتور جستوجوی گوگل استفاده کنند؛ نتایج جستوجو دقیقتر میشود و هر چه کاربران بیشتر در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و اینستاگرام وقت بگذرانند و فعالیت کنند، محتوای هدفمندتر و مرتبطتری را مشاهده خواهند کرد. به این شکل حجم عظیمی از دادههای جهانی در انحصار چند شرکت بزرگ فناوری باقی خواهد ماند. رقابت با این غولها تقریبا مضحکترین لطیفهای است که میتوان تعریف کرد. آنها مبتنی بر کلان دادههایشان و با بهرهگیری از الگوریتمهای هوش مصنوعیشان قادر به تجزیه و تحلیل بازار و حتی پیشبینی آن هستند و به محض شکلگیری رقیبی برای خود اقدام به خرید و تصاحب آنها میکنند. اتفاقی که برای شرکتهایی مثل واتساپ، اینستاگرام، ویز، دراپباکس، یوتیوب و... افتاد. در واقع غولهای فناوری رقابت نمیکنند، آنها با بلعیدن رقبایشان، رقابت را خفه میکنند. به همین دلیل بود که در ایالات متحده ایدههایی مبنی بر تجزیه شرکتهای بزرگ فناوری شکل گرفت. الیزابت وارن سناتور دموکرات و یکی از نامزدهای این حزب برای انتخابات 2020 ریاستجمهوری یکی از مدافعان سرسخت تجزیه شرکتهایی مثل گوگل، فیسبوک، آمازون و... بود. نقش «دادهها» در عصر جدید، مانند نقش «نفت» در عصر گذشته است.
دادهها میتوانند موتور محرک و پیشران اقتصادهای آینده را شکل دهند. آنها زیرساختهای جدید، مشاغل جدید، انحصارات جدید و حتی سیاست جدیدی را ایجاد کردهاند. مسلما این تغییرات جدید رویکردهای جدیدی را نیز برای نظارت و قانونگذاری میطلبد. مبتنی بر چنین نیازی اتحادیه اروپا با بهروزرسانی قوانینش از سال 2018 «مقررات عمومی حفاظت از داده» را اعمال کرد تا فعالیتهای گسترده شرکتهای بزرگ فناوری را ضابطهمند کند. از این منظر دغدغه شکلگیری «طرح صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» در مجلس شورای اسلامی قابل ستایش است اگر چه در هیاهوهای سیاسی این دغدغه ناشنیده ماند. باید توجه داشت این طرح حتی در صورت رفع نقایص و نقاط ضعف آن، اگرچه لازم اما گامی حداقلی و کوتاه در این زمینه است. برای قانونگذاری درباره حجم عظیم جریان دادهها باید متناسب با گستردگی دنیای دیجیتال گام برداشت.
گام مهم در این مسیر اقناع افکار عمومی است. باید ارزش «دادهها» را تشریح کرد. باید بدانیم با کلیک و یا لمس گزینه «موافقم» در رایانهها و یا گوشیهای هوشمندمان اجازه دسترسی به دادههایی ارزشمند را برای شرکتهای فناوری صادر میکنیم. دادههای یک فرد اگر چه ناچیز اما بیارزش نیستند همانطور که یک قطره و یا یک بشکه نفت هرگز بیارزش نیست، تجمیع آنها دریایی از ثروت میسازد. استفاده از خدمات غولهای فناوری رضایتبخش است چون احساس میکنیم این خدمات تقریبا رایگان به ما عرضه شده و زندگی ما را تسهیل کرده است اما در دنیای سرمایهداری هیچ چیز رایگان نیست. ما هزینه استفاده از خدمات گوگل، فیسبوک، اینستاگرام، واتسآپ و... را میپردازیم، این هزینه همان دادههایی است که حین کار با محصولات این شرکتها به آنها ارائه میکنیم. اما داد و ستد این شرکتها با ما کاملا ناعادلانه است زیرا هزینهای که پرداخت میکنیم بسیار بیش از خدمات نسبتا رایگان آنها به ماست. بر این اساس گام بعدی میتواند پاسخگو کردن شرکتهای فناوری با شفافیت جریان دادهها باشد. کاربران باید بدانند شرکتهای فناوری اعم از داخلی وخارجی چه دادههایی را از آنها استخراج میکنند، از این دادهها چگونه استفاده میکنند و آنها را به چه شرکتهایی فروخته و یا با چه افراد و مجموعههایی بهاشتراک میگذارند. در نهایت میتوان و باید مانع از انحصار شرکتهای فناوری اعم از داخلی و خارجی شد. ایدههایی مانند ایجاد راهکار قانونی برای جلوگیری از تجمیع دادهها، اشتراکگذاری رایگان دادهها، تعاونی دادهها و... میتواند به این هدف کمک کند.
سید محمدعماد اعرابی