تا کنون مطالب و اظهار نظرهای زیاد و متنوعی درباره بایدها و نبایدهای دولت جدید از سوی گروهها و شخصیتهای مختلف ابراز شده است. مواضعی که هر کدام از ظن خود سعی دارند، بر تصمیمات و عملکرد رئیسجمهور و دولت جدید اثرگذاشته و وضعیت را به سوی شرایط مطلوب خود سوق دهند. دولت آقای رئیسی به درستی هم و غم خود را حل مشکلات اقتصادی مردم و کشور اعلام کرده است و توصیهها و اظهارنظرهای بیرونی نیز غالباً ناظر به همین مسئله است. با این حال نگارنده به جد معتقد است، رسیدگی به وضعیت رسانهای کشور اهمیتی دوچندان داشته و غفلت از این مسئله، میتواند سایر تلاشها و سیاستها را نیز دچار ناکامی کند.
اگرچه انتظار سر و سامان دادن به صفر تا صد وضعیت نه چندان مناسب و قابل قبول رسانهای کشور از دولت، منصفانه و منطبق بر واقعیت نیست اما دولت در این زمینه نقشی مهم و اساسی دارد که عزم و اراده جدی آن میتواند سایر بازیگران و نقشآفرینان این عرصه را نیز به فکر و اقدام وادارد. درباره اهمیت و نقش رسانهها در وضعیت کنونی کشور، نقاط ضعف و دلایل آن و چگونگی بهبود شرایط، تامل در نکات زیر شاید خالی از فایده نباشد؛
1- قبل از هر چیز تصمیم سازان و تصمیم گیران و خود اهالی رسانه باید تصوری درست از جایگاه و کارکرد رسانه داشته باشند. آیا رسانه صرفاً یک ابزار و موضوع فرعی است؟ ابزاری در کنار دهها و بلکه صدها ابزار دیگر برای اثرگذاری بر جامعه(اعم از عوام و نخبگان)، اطلاعرسانی و امثال اینها؟ یا موضوع فراتر از اینهاست؟ پاسخ به همین سؤال بنیادین، فرصتی مجزا و بسیار مبسوط میطلبد. برای گشودن دریچهای به ماجرا کافی است به یک سند امنیتی رجوع کنید.
بهمن ماه سال 1395«اسکات مودل» مامور سابق سازمان سیا، یک دستور کار عملیاتی برای مواجهه و مهار ایران به کنگره آمریکا ارائه کرد. این سند را میتوان یکی از دقیقترین و قویترین اسناد آشکار منتشره درباره راهبرد مقابله با ایران دانست. مودل در این سند هفت راهکار و پیشنهاد عملیاتی ارائه میکند. نکته جالب توجه اینجاست که 4 مورد آن کاملاً مبتنی بر عملیات تبلیغاتی و رسانهای است. نگاهی به عملکرد آمریکاییها نشان میدهد، بطور عملی محتوای این سند و پیشنهادات این مامور سیا علیه کشورمان در حال اجراست. این تنها یکی از شواهد بسیاری است که بر اهمیت حیاتی رسانه دلالت دارد. متاسفانه به نظر میرسد بخشهایی از حاکمیت و بازیگران آن هنوز درک درستی از این میدان نداشته و رسانه را چیزی در حد بلندگوی پخش مواضع و اظهارات خود میبینند.
2- رسانه بطور کلی از دو بخش تشکیل شده است. بخش نخست سختافزاری و فیزیکی است و بخش دوم که به سختافزار و قالب جان میبخشد، عناصر رسانهای و در قلب آن خبرنگاران هستند. ما در بخش سختافزاری، فناوری، قالبی و امثالهم بدون شک مشکلات و نقایص متعدد و قابل توجهی داریم اما مشکل اصلی و حیاتیتر در بخش نیروی انسانی است. واقعیت تلخی است اما باید اعتراف کرد دست رسانههای ما از نیروی انسانی مجرب و حرفه ای، تا حد زیادی خالی است.
چرایی این مشکل ابعاد مختلفی دارد. یک دلیل اصلی و عمده به همان نکته نخست بازمیگردد؛ عدم درک درست و عمیق از جایگاه رسانه. این موضوع باعث میشود سقف رسانه در ایران کوتاه باشد و افراد از یک جایی به بعد احساس کنند که برای اثرگذاری و رسیدن به اهداف خود، بهتر است و یا باید سنگر رسانه را ترک کنند. برخورد اغلب اهالی قدرت با رسانه و اهالی آن که عمدتاً آن را به چشم روابط عمومی میبینند، در ایجاد این تنگنا موثر است.
نکته مهم دیگری که وجود دارد، مشکلات و شرایط سخت اقتصادی رسانهها و به دنبال آن سختتر اهالی رسانه است. اغلب اهالی رسانه با حقوقهایی اندک گذران زندگی میکنند که با اهمیت و جایگاه شغلی آنان کمترین تناسبی ندارد. این موضوع باعث شده تا بسیاری از خبرنگاران به شغلهای جانبی روی آورده و به دلیل حجم کار و مشغله بسیار، تمرکز و کیفیت کار افت کند. در این میان عدهای هم که سال هاست کار رسانهای کرده و چم و خم کار را فرا گرفته و بقول معروف وقت ثمردهی آنهاست، با پیشنهادهای کاری از سوی ارگانها و سازمانهای غیررسانهای –در قالبهای مختلف مشاور، مدیر روابط عمومی و...- روبرو شده و به دلایل پیش گفته شده، عملاً از سنگر رسانه خداحافظی میکنند.
3- بروز و ظهور و گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، اثرات و تبعات متفاوت و گاه متضادی را برای فضای رسانهای به همراه داشت. از نکات مثبت قضیه آن بود که سرعت انتشار اطلاعات بهشکلی انفجاری بالا رفت. گستره مخاطبان بسیار بیشتر و دسترسی به آنها سهلتر شد. نکته مثبت دیگر آن بود که مخاطبین از مصرفکننده صرف به کنشگر رسانهای تبدیل شدند. رسانهها توانستند به سرعت بازخورد کار خود را از سوی مخاطبین دریافت کنند و نوعی تعامل دو طرفه میان رسانه و مخاطب برقرار شد. در کنار این اثرات مثبت، ماجرا سویهای تاریک نیز داشت. فضای مجازی و بخصوص شبکههای اجتماعی، ذائقهها را تغییر دادند. دیگر کمتر کسی حال و حوصله خواندن گزارشی مبسوط و مفصل را دارد. قالب مطالب ساندویچی و بزن در رویی شد. مطالب زرد و فیک گسترش بیشتری پیدا کردند. تبعات منفی این فضا البته بیش از اینهاست اما شاید بدتر از همه آن بود که بسیاری از افراد نسبت به اطلاعات عمیق و واقعی احساس بینیازی کرده و حتی دچار توهم همه چیزدانی و تحلیلگر بودن، کردند. البته این مسائل و آفات مختص ایران نبوده و در سطوح مختلف تقریباً در همه جای دنیا قابل مشاهده است. کشورهای عاقلتر با وضع قوانین دقیق و عمیق، سعی کردهاند تبعات منفی وضعیت جدید را تا حد امکان کنترل کنند. مسئلهای که البته هنوز در کشور ما حل نشده و عدهای منفعت خود را در بیدر و پیکر بودن این فضا میبینند.
4- یکی از معضلات رسانهای کشور، ابهام در نسبت فعالیت رسانهای با منافع ملی و ارزشهای عمومی است. کم نیستند رسانههایی که بطور مستقیم و یا غیرمستقیم از بودجه و امکانات عمومی کشور تغذیه میکنند اما آب به آسیاب دشمن ریخته و خروجی آنها عملاً بسامد همان عملیات رسانهای و تبلیغاتی دشمن است. مرزبندی ارتباطی و محتوایی رسانههای داخلی با رسانههای متخاصم یک اصل بدیهی است. اما این اصل بدیهی نه تنها مثالهای نقض بسیاری دارد بلکه گاهی احساس نوعی هماهنگی و همکاری در این زمینه میشود. اینکه برخی رسانهها از یک سیستم کمک مالی –در قالب یارانه، آگهیهای تبلیغاتی و...- دریافت کنند و خط مشی محتوایی آنها علیه خود آن سیستم باشد، تناقضی عجیب و غریب است که به احتمال بسیار زیاد فقط در ایران دیده میشود! سادهلوحی است اگر گمان کنیم، آن جریانی که بیش از دو دهه پیش برخی مطبوعات را تبدیل به پایگاه دشمن کرده بودند، صحنه را ترک کرده و آرام گرفتهاند. تحریفگران بشدت مشغول کارند!
5- رهبر معظم انقلاب اسلامی اخیراً فرمودند؛ «وقتی افکار عمومی یک ملّت در اختیار بیگانه قرار گرفت، حرکت آن ملّت هم طبعاً طبق میل آن بیگانه پیش خواهد رفت. کار تبلیغاتی کار مهمّی است؛ ما در این زمینه ضعف داریم. حالا بگذریم از آن آدمهای غافلی که از رسانههای داخلی هم به نفع دشمن استفاده میکنند -که حالا آن محلّ بحث ما نیست- لکن [درباره] آن کسانی هم که قصد خیر در این زمینه دارند، ما کمکاری داریم. در زمینه کار تبلیغاتی و حرکت تبلیغاتی درست و تمهیدات رسانهای باید قویتر و هوشمندانهتر عمل بکنیم.»
واقعیت آن است که ملت در محاصره تبلیغاتی-رسانهای دشمن و بیوقفه، تحت شدیدترین بمباران تبلیغاتی قرار دارد. شکست این محاصره، ماموریت رسانههای داخلی و رزمندگان آن است. درباره راهکارهای قویتر و هوشمندانهتر عمل کردن در عرصه این نبرد باید بیش از اینها فکر کرد و نوشت. بدون شک یکی از این راهکارها ارتباط و توجه جدیتر نخبگان فکری جامعه با رسانه هاست. برای مثال، میزان حضور و فعالیت روحانیون و طلاب فاضل و اهل فکر و قلم، با میزان و حجم حملات و تهاجم دشمن و شبهات و مسائل جامعه چقدر مطابقت دارد؟!
در پایان ذکر این نکته ضروری است که آنچه گفته شد به معنای نادیده گرفتن زحمات شبانهروزی رسانهها و اهالی آن، که دل در گرو این انقلاب و آب و خاک و مردمش دارند نیست. آنان که نشان دادهاند در راه خود حتی از بذل جان نیز دریغ ندارند.
فردا روز خبرنگار است. روز آنهایی که در خط مقدم پیچیدهترین و سختترین نبرد این کشور با دشمنانش هستند. هر روز، روز شماست. خسته نباشید و خداقوت.
محمد صرفی