رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی امسال خود فرمودند: «[دشمنان] از فضای مجازی هم حداکثر استفاده را دارند میکنند. خب متأسفانه در فضای مجازیِ کشور ما هم که آن رعایتهای لازم با وجود این همه تأکیدی که من کردم صورت نمیگیرد و در یک جهاتی واقعاً ول است، که بایستی آن کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد. همه کشورهای دنیا روی فضای مجازیِ خودشان دارند اِعمال مدیریّت میکنند،
[در حالی که] ما افتخار میکنیم به اینکه ما فضای مجازی را ول کردهایم! این افتخار ندارد؛ این به هیچ وجه افتخار ندارد. فضای مجازی را بایستی مدیریّت کرد. از این امکان مردم استفاده کنند، برای مردم بلاشک وسیله آزادی است، خیلی هم خوب است امّا نباید این وسیله را در اختیار دشمن گذاشت که بتواند علیه کشور و علیه ملّت توطئه کند. دارند استفاده میکنند از این فضا و هدفشان هم همین است که با شیوههای روانی، مشارکت مردم را در انتخابات کاهش بدهند.» این بخش مهم از سخنرانی نوروزی امسال رهبر معظم انقلاب را میتوان از صریحترین نمونههای مواضع و گلایههای ایشان در مورد نحوه مدیریت فضای مجازی در کشور دانست.
رهبر معظم انقلاب با توجه به اهمیت موضوع، طی سالهای گذشته بارها و بارها ضمن تأکید بر اهمیت فضای مجازی و نیاز کشور به تقویت در این حوزه بر لزوم مدیریت صحیح این فضا تأکید کرده و ابعاد مختلفی از تلاش دشمنان برای بهرهبرداری از فضای مجازی رها شده را ترسیم نمودهاند، اما متاسفانه با همه تأکیدات ایشان در این حوزه همانطور که معظمله در سخنرانی نوروزی با گلایه بیان فرمودند موضوع مدیریت صحیح فضای مجازی از سوی متولیان امر و مسئولان کشور مورد غفلت قرار گرفته و توجه کافی به آن صورت نگرفته است. اما آیا «غفلت» تعبیر درست و کاملی برای سوء مدیریت جاری در فضای مجازی کشور و میدان دادن به دشمن برای اثرگذاری مخرب فرهنگی، تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی، شکار ذهن و روح فرزندان و انحراف در مسیر تربیت آیندهسازان کشور، القای یأس و ناامیدی و پمپاژ جنگ روانی، تحریف و وارونهنمایی حقیقت و دروغ و حق و باطل و انواع هجمههای هدفمند است؟
باید گفت غفلت آن است که با یک هشدار یا تلنگر رفع و اصلاح شود اما وقتی بارها علاوهبر تأکیدات رهبر انقلاب، از سوی کارشناسان، رسانهها، علما، خانوادههای نگران و... به روشها و بیانهای مختلف نسبت به خطرات شیوه فعلی مدیریت فضای مجازی هشدار داده میشود و تغییری در این روند خسارتبار رخ نمیدهد باز هم میتوان این شرایط را صرفاً محصول غفلت دانست؟
رهبر معظم انقلاب صحنه موجود فضای مجازی و سرمایهگذاری و تحرکات دشمنان در این فضا را به صحنه جنگ تشبیه کرده و علاوهبر تأکید مکرر بر حیاتی بودن و قوی شدن در فضای مجازی برای کشور فرمودهاند: «قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است... ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است... امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است؛ امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسانها است در همه دنیا؛ و قوّت در این [زمینه] حیاتی است» (۳/۱/۱۳۹۹)، ایشان همچنین از لزوم داشتن آرایش جنگی در این حوزه سخن گفتهاند:«امروز دشمنان از لحاظ فضای مجازی، دارند برنامهریزی میکنند برای اینکه از این طریق به کشور ضربه بزنند... [دشمن] از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه بخشهای مختلف» (۱۱/۲/۱۳۹۸).
حال سؤال این است که مسئولان فضای مجازی کشور در بخشهای مختلف سیاستگذاری و ساماندهی و همچنین تأمین زیرساختهای مورد نیاز برای قوی شدن، حفظ استقلال و مبارزه در این نبرد مجازی به راستی در جهت قوی شدن حرکت کرده و آرایش جنگی گرفتهاند؟ آیا رفتار و تحرکات شورای عالی فضای مجازی با تشکیل نامنظم و دیر به دیر جلسات و خروجیهای کماثر یا مصوبات بدون ضمانت اجرایی و بدون نظارت درست بر روند اجرای آنها، شباهتی به یک اتاق فکر و عملیات در میدان جنگ مجازی دارد؟ آیا رفتارهای عجیب فلان مسئولی که وظیفه خطیر و مهم تامین زیرساختهای لازم برای خودکفایی و استقلال کشور در عرصه فضای مجازی کشور و تأمین ابزار و مهمات مورد نیاز رزمندگان و افسران جنگ در عرصه مجازی را دارد اما به جای ارائه گزارش و توضیح درباره چرایی رشد ناکافی و نامطلوب تکمیل شبکه ملی اطلاعات و تقویت توان داخلی در زیرمجموعههای آن از جمله حمایت از شبکههای اجتماعی و پیامرسانها و موتورهای جستوجوی داخلی که از سطح فنی خوبی برخوردار هستند، مشغول بارگذاری لیست آهنگها و فیلمهای مورد علاقه خود آن هم در بستر شبکههای اجتماعی مخرب غربی است نشان از تدبیر و آرایش جنگی یک فرمانده است؟ این شیوه مدیریت در عرصه نبردی که قابل کتمان نیست خیال دشمن را نگران میکند یا آسوده؟ آیا میتوان تصور کرد فرمانده ترابری یا مسئول ساخت معبر و خاکریز مورد نیاز سربازان در زیر آتش دشمن، به جای انجام وظیفهای که یک لحظه غفلت از آن میتواند جان سربازان یا مردم را به خطر بیندازد با فراغ بال و خیال راحت مشغول سلفی گرفتن با در و دیوار باشد؟!
همین حاشیهپردازیها و غفلت از عمل به وظایف اصلی از سوی مسئولان فضای مجازی و انفعال شورای عالی فضای مجازی است که باعث شده کشور در زمینه رشد زیرساختهای مورد نیاز برای استقلال و قوی شدن در عرصه فضای مجازی با تأخیر روبرو باشد. در همین زمینه رهبر انقلاب تاکنون در چند نوبت از تاخیر در تکمیل شبکه ملی اطلاعات گلایه کردهاند. ایشان در تاریخ ۲/۶/۹۹ اظهار داشتند:«شبکه ملی اطّلاعات اجزائی دارد، این اجزا باید در زمانبندیهای مشخّص تحقّق پیدا کند؛ آدم میبیند که تحقّق پیدا نمیکند، از زمانبندیها عقبند؛ یا سیاستهای اصولیای در زمینه پهنای باند وجود دارد که مکرّر ابلاغ شده، خب این سیاستها باید رعایت بشود و اینها مورد درخواست و تأکید مؤکّد اینجانب است.»، ایشان در جایی دیگر میفرمایند: «در مسئله فضای مجازی، آنچه از همه مهمتر است، مسئله شبکه ملی اطّلاعات است. متأسفانه در این زمینه کوتاهی شده. اینکه ما بهعنوان اینکه نباید جلوی فضای مجازی را گرفت، در این زمینهها کوتاهی کنیم، این مسئلهای را حل نمیکند و منطق درستی هم نیست... کشورهایی که شبکه ملّی اطّلاعات درست کردهاند و [فضای مجازی را] کنترل کردهاند به نفع ارزشهای مورد نظر خودشان، یکی دو تا نیستند». (۲۲/۳/۱۳۹۶)
البته برخی شیطنتها و تلاشها برای انحراف افکار عمومی از سوی برخی رسانهها و جناحهای سیاسی وابسته به دولت وجود دارد که انتقاد منتقدان به وضعیت یله و رهای مدیریت فضای مجازی را به جای پاسخگویی مترادف با اعتقاد منتقدان به فیلترینگ گسترده و سلب آزادی مردم یا علمگریزی و به روز نبودن آنها جا میزنند در حالی که بسیاری از منتقدان خود از فعالان عرصه فضای مجازی هستند و مخالفتی با استفاده درست از این فضا ندارند فقط خواستار اعمال مدیریت صحیح بر این فضا از سوی مسئولان هستند و در همان حال بسیاری از کسانی که منتقدان را به علمگریزی و نا آگاهی متهم میکنند افرادی کمسوادند و در سطح پایین از درک و شعور اجتماعی قرار دارند. کاش همین طیفهای مدعی رها بودن لزوم فضای مجازی قدری شیوه مدیریت این فضا را از کشورهایی که گاه سنگ آنها را به سینه میزنند میآموختند. نمونههای بسیار زیادی از کشورهای اروپایی، آمریکا و کشورهای کوچک و بزرگ دنیا را میتوان مثال زد که با اتخاذ روشها و قوانین سختگیرانه در حوزه فضای مجازی اجازه نمیدهند ذرهای از منافع این کشورها تهدید شود. نمونههای زیادی از مجبور کردن پیامرسانها و شبکههای اجتماعی غیر بومی به تبعیت قوانین داخلی کشورها از جمله در ترکیه، چین، استرالیا، روسیه، آمریکا و... و تلاش کشورها برای حرکت به سمت حمایت از امکانات و خدمات بومی را میتوان برشمرد که متاسفانه دقیقاً برعکس شیوه مدیریت منفعلانه این فضا در کشورمان است.
برخی مدیران ما گاه در تقلید مدیریت لیبرالی از غربیها نیز لیبرالتر میشوند، مثلا وقتی گفتوگوی همراه با نگرانی نماینده زن کنگره آمریکا که به عنوان مادر پنج فرزند با مطالبهگری از مدیران فیسبوک و... خواستار توضیح آنها درباره تهدید این شبکهها علیه کودکان میشود را در کنار برخی بیخیالیهای موجود در بین مدیران داخلی که روز به روز معضلات و خطرات و تهدیدات فضای مجازی رها شده برای کودکان را بیشتر از قبل میبینند و حس میکنند اما شیوه خود را اصلاح نمیکنند قرار میدهیم نمیدانیم چه باید بگوییم.
از سوی دیگر گاه در بین برخی مسئولان کشورمان در حوزه مجازی یا حوزههای اجرایی دیگر به جای حمایت از شبکههای اجتماعی داخلی و فرهنگسازی در استفاده از آنها، شاهد سبقت و اشتیاقی عجیب برای استفاده از پیامرسانهای خارجی هستیم! مثلا یک برنامه صوتمحور جدید آمریکایی که تازه در کشورمان در حال عرضه است این روزها محل حضور تعداد زیادی از وزرا و مسئولان دولتی شده است و چه بسا همین حضور و تبلیغ بیشتر به شناخته شدن این پیامرسان غیر بومی کمک میکند!
وقتی از لزوم مدیریت فضای مجازی میگوییم از وزیر مربوطه میشنویم که «اینترنت ماهوارهای خواهد آمد و مردم هم از آن استفاده خواهند کرد. حکمرانی همه دنیا دچار چالش خواهد شد، هدف هم فقط ایران نیست، هدف تغییر تکنولوژی و سبک زندگی در دنیاست.» البته این مسئول پاسخ نمیدهد آیا میتوان در صحنه جنگ بگوییم چون دشمن مثلاً قدرت موشکی قویای دارد پس دیگر مرزها را رها کنید؟! آیا نباید به تقویت توان داخلی برای مبارزه با دشمن پرداخت؛ همان کاری که شهید طهرانیمقدم کرد؟
حال که رهبر معظم انقلاب خود یکی از حامیان اصلی استفاده صحیح از فضای مجازی هستند و حتی بارها بر لزوم تولید محتوا در این فضا تأکید داشتهاند، صریحتر از همیشه نارضایتی خود از رها بودن مدیریت فضای مجازی را بیان فرمودهاند، وظیفه جدی مجلس، قوه قضائیه، دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی است که جدیتر از همیشه به موضوع ورود کرده و با کمکاریها و ترک فعلها یا برخی وادادگیهای مضر در عرصه مدیریت و شاید خیانتها و اهداف پشت پردهای که مانع قدرتیابی مجازی کشور میشوند برخورد نمایند.
ظاهراً از دولت فعلی با این روش مدیریت و نگاه غلط به مدیریت فضای مجازی که در جاهایی با اهداف سیاسی نیز گره خورده است نباید انتظار تغییر روش به نفع کشور و مردم را داشت هر چند وظیفه نظارت بر انحرافات و اشکالات همچنان بر عهده مجلس، دستاه قضا و... است اما باید یکی از اهداف اصلی دولت آینده را اصلاح شیوههای مخرب و غلط مدیریت فضای مجازی و تلاش برای تقویت جایگاه ایران در عرصه بومیسازی بیشتر این فضا از جمله تکمیل شبکه ملی اطلاعات دانست.
عباس شمسعلی