اعتبار «راهبرد»ها به جامعیت و مانعیت آنهاست. در مواجهه با دولت آمریکا و اتخاذ راهبرد مناسب، حتما شناخت راهبرد واشنگتن ضرورت دارد. کسانی در چهار دهه اخیر بلکه هفتاد سال گذشته (از زمان نهضت ملی شدن نفت)، بر این تصور بودهاند که میتوان با ایالات متحده تعامل مثبت داشت. این تلقی که بهعنوان یک کلید کارگشا تصویرسازی شد، مبتنی بر خودناتوانپنداری، بلامنازعپنداری آمریکا و امکان نرم کردن موضع کاخ سفید
از طریق واگذاری امتیازات هستهای بود. هشت سال پس از فربه شدن و پمپاژ این ذهنیت به فضای سیاسی و رسانهای، مجدداً دولتی دموکرات در آمریکا سر کار آمده است. کسانی چنین تصور یا تلقین میکنند که میشود دستکم درباره بازگشت به برجام توافق کرد. این ذهنیت، در ارزیابی راهبردی، آرزواندیشی مسموم است و هیچ نسبتی با واقعیتها ندارد.
1- دولت بایدن، میراثدار ورشکستگی اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک سه دولت قبل از خود (بوش، اوباما و ترامپ) در بیست سال گذشته است. کشوری رکورددار بدهی در دنیا، با پنجاه میلیون گرسنه مطلق، دوقطبی شده و تا مرز آشوب و جنگ داخلی پیش رفته، رکورددار تلفات جهانی کرونا و سرشکسته در جنگهای غرب آسیا. این در حالی است که اگر پویایی قدرتمند و جریانساز ایران نبود، آمریکا در چند قدمی ابرقدرتی بلامنازع جهان قرار داشت؛ ایرانی که پیش از انقلاب، ژاندارم آمریکا در قلب خاورمیانه به شمار میرفت. نام «ایران»، سیاستمداران آمریکا را یاد همه مصیبتهایی میاندازد که کابوسوار، درست در وسط رویای «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» اتفاق افتاده است.
2- عجیب نیست که نامزد بایدن برای ریاست سرویس جاسوسی سیا، ایران را در کنار چین و روسیه، یکی از سه تهدید بزرگ مقابل آمریکا میشمارد. ویلیام برنز که قبلاً سفیر در مسکو و معاون وزارت خارجه بوده و در مذاکرات هستهای یک دهه قبل با ایران شرکت داشت، چهارشنبه گذشته در نشست کمیسیون اطلاعات سنا، سخنانی قابل تأمل گفت: «در صحنه بینالمللی که بیش از پیش پیچیده و رقابتی شده، رویکرد غارتگرانه چین، بزرگترین چالش ژئوپولیتیک آمریکاست... روسیه و ایران، دیگر تهدیدهای بزرگ امنیتی آمریکا هستند. روسیه قادر است همانند قدرتهای نوظهور، نقشی اخلالگر ایفا کند... آمریکا باید برای مقابله با تهدیدهای ایران، راهبردی جامع، فراتر از مسئله هستهای داشته باشد. جلوگیری از توانمندی هستهای، فقط یکی از اجزای این راهبرد است. باید با ساخت موشکهای بالستیک و اقدامات بیثباتکننده در منطقه، دخالت در امور کشورهای دیگر و یا نقض حقوق مردم خودش مقابله کرد. باید بهخاطر داشته باشیم که حتی اگر ایران به توافق هستهای برگردد، لازم است چارچوبی برای ایجاد محدودیتهای قویتر و طولانیتر هستهای و رسیدگی به سایر اقدامات ایران داشته باشیم. میدانم این هدف در حرف، آسانتر از عمل است، اما راهبرد ما باید این باشد». این ارزیابی، ادامه گزارش رسمی 130 صفحهای است که آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا وابسته به پنتاگون آبان 98 منتشر کرد؛ گزارشی که شبیه آن در سالهای 2017 و 2019، فقط درباره توانمندیهای روسیه و چین منتشر شده بود.
3- اظهارات ویلیام برنز درباره ایران را دوباره مرور کنید. رئیس سازمانی که سابقه ارتکاب چندین کودتا علیه ملت ایران را در کارنامه خود دارد، نه تنها در آرزوی محدود کردن توانمندیهای دفاعی و منطقهای است، بلکه خواب پنبهدانه میبیند و مایل است آمریکا بتواند در سطح سیاست داخلی ایران نیز به نام دفاع از دموکراسی و حقوق بشر دخالت کند! آن هم آمریکایی که چند ماه قبل شاهد طغیان بیسابقه مردم خود و سانسور و سرکوبهای بیسابقه - حتی در حد بستن تمام صفحات رئیسجمهور مستقر!- بود. آمریکایی که «فرید زکریا» دربارهاش در واشنگتنپست مینویسد: «آمریکا امپریالیستتر شده. فرایندهای امنیتی در قبال شورش در کاخ سفید، دولت آمریکا را امپریالیستی و مسلحتر کرده و از شهروندانش دورتر میکند». بنابر غلط زیادی نامزد ریاست سازمان سیا، آمریکا تنها زمانی خاطرش نسبت به ایران آسوده میشود که بتواند در محیط سیاست داخلی ایران دخالت کند(!) اما دخالت از کدام نوع؟ از همان نوع که دولت ملی را ساقط کرد، و با اعاده سلطنت خودکامه، ساواک سفاک را به کمک موساد به راه انداخت و تسمه از گرده هر که حرفی درباره استقلال و آزادی کشور داشت، کشید.
4- این همان آمریکایی است که در قبال قساوتهای رژیم پهلوی و رژیم سعودی، سیاست مماشات توام با چراغ سبز داشته و آنها را به چشم گاوهای شیرده میدیده است. سیاستی که فوق فوقش، پدر را برمیدارد و پسر را جایش مینشاند؛ یا سیسی را جای مبارک! همان که در دولت اوباما اجازه جنایت و نسلکشی در یمن را داد. همین روزها که بایدن، درباره پرونده قتل خاشقچی، سیرکی تازه راه انداخته، جهان شاهد است که آمریکاییها هرگز حاضر نشدهاند سلمان و بنسلمان را، نه بهخاطر سلاخی خاشقچی و نه نسلکشی چندصدهزار نفری در یمن، تحریم و مجازات کنند. تا آن جا که «ریچارد هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در «پروجکت سیندیکت» مینویسد: «ایالات متحده به بنسلمان برای مهار ایران، مقابله با تروریسم و تنظیم قیمت انرژی نیاز دارد. از این رو جدایی بایدن از ولیعهد سعودی ممکن نیست. روابط بایدن با بنسلمان، درست است. آمریکا خواهان رابطه کاری با کسی خواهد بود که برای مدتها، تروریسم را ناامید، قیمت انرژی را تعیین و احتمالاً صلح در خاورمیانه را تقویت میکند. گزارشها گویای آمادگی بنسلمان برای ارتباط با اسرائیل است؛ کاری که پدرش نکرده است». هاس همان کسی است که پس از تسخیر کنگره آمریکا توسط معترضان نوشت «شاهد تصاویری هستیم که هرگز گمان نمیکردم روزی در آمریکا شاهد آن باشیم. در بعضی پایتختهای دیگر بله، اما نه اینجا در آمریکا. بعید است که از این پس، دیگران مثل قبل به ما نگاه کنند؛ احترام بگزارند، بترسند یا متکی شوند. اگر آغاز دوران پساآمریکا تاریخ مشخصی داشته باشد، مطمئناً امروز است».
5- روزگار فعلی، دوران آمیختگی ضعفها، ترفندها و لافزنیهای آمریکاست. شبیه کاری که اوباما با ژست تغییر آغاز کرد؛ اما نه گوانتانامو تعطیل شد، نه حمایت از رژیمهای خودکامه فروکش کرد، نه حقوق فلسطینیان حرمت یافت و نه جنگافروزیها متوقف شد، بلکه شدت هم یافت. آنها در موضوع برجام هم، مرتکب خدعه و خیانت شدند. این چند اظهارنظر را مرور کنید:
- جان کری 6 فروردین 94 (همزمان با توافق لوزان): «شکست مذاکرات با ایران، موجب فروپاشی رژیم تحریمها خواهد شد. تحریمها نمیتواند مانع ایران شود، طرفهای دیگر مذاکرات هم از رویکردهایی مانند تحریم دست خواهند کشید و به ما میگویند شما کار خودتان را انجام بدهید، ما نیز کار خودمان را میکنیم».
- وندی شرمن، 9 آبان 94 در کالج دارموت: «به هنگام مذاکره با ایران، نشانههای شکاف و فروپاشی تحریمها آشکار شده بود. فکر نمیکنم تحریمها برقرار میماند. ما نشانههایی از آغاز شکاف بر سر تحریمها بهویژه در واردات نفت را شاهد بودیم».
- توماس فریدمن 12 تیرماه 94 (10 روز قبل از توافق برجام) در نیویورکتایمز: «توافق پیشرو با ایران، یک توافق بدِ خوب است
و به اوباما این امکان را میدهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه میتوان بهدست آورد».
- اوباما، 21 دی 95، نطق خداحافظی در شیکاگو: «اگر 8 سال پیش به شما گفته بودم میتوانیم برنامه هستهای ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کنیم، احتمالا میگفتید بیش از حد بلندپروازانه است، اما با توافق توانستیم».
6- ضعیفنمایی حریف و قدرتمندنمایی خود، یکی از حربههای موثر در انواع مواجههها و حتی معاملههاست. اینکه جستهوگریخته میشنویم آمریکا مجوز داده تا مثلا کره جنوبی یک میلیارد دلار از بدهی خود به ایران را به سوئیس منتقل کند و ایران بتواند مقادیری دارو بخرد، در حقیقت از همین جنس عملیات روانی است که هم میخواهد معادله قدرتِ بههم خورده را وارونه نشان دهد و هم دستاویزی دست جریان سیاسی آلوده در داخل ایران داده باشد تا بتوانند ضمن تحقیر ملت بزرگ ایران، افراد سادهاندیش را مجدداً بفریبند. ادعای بازگشت 150 میلیارد دلار اموال بلوکه شده و جذب 200 میلیارد دلار سرمایهگذاری با برجام کجا؟ و وعده معامله یک میلیارد دلار دارو کجا؟ اگر کشورهای تحریم شده، طبق مقررات شورای امنیت، از تحریمهای غذا و دارو مستثنی هستند، برجام چه تحفه مسمومی بوده که حتی غذا و دارو را نیز مشمول تحریم کرد! این فضاسازی در حالی است دولت طی هفت، هشت ماه اخیر، با مجال دادن به برخی ظرفیتهای موجود توانست تحریمها را دور بزند و فروش نفت و فرآوردههای نفتی را در اوج تحریمها به بالای یک میلیون بشکه برساند.
در واقع، حالا که شکاف جدی در سازمان تحریمها افتاده، مجدداً تحرکاتی در کار است تا با وعدههایی در حد آبنبات چوبی، همت تدارک شده برای زدن ضربات تعیینکننده به تحریمها را دچار تردید کند. وعده واگذاری مشوق بهجای لغو تحریمها یا توافق موقت(!) ادامه همان خدعه و وقتکشی چند ساله است.
7- دولت مستاصل و فرتوت بایدن، در کنار فریبکاری، با ادبیات تهدید سخن میگوید. چنانکه او پس از حمله به نیروهای مقاومت در مرز سوریه و عراق، برای نیروهای مقاومت و ایران خط و نشان کشید و گفت این، هشدار به ایران بود. این گزافهگویی در حالی است که ژنرال مکنزی فرمانده نیروهای تروریست سنتکام، به تازگی درباره حمله موشکی به پایگاه عینالاسد گفت: «هرگز پیش از این، چنین حملهای را به چشم ندیده بودم. موشکهای آنها دقیق هستند و به هر جا که بخواهند، اصابت میکنند. اگر پایگاه را تخلیه نمیکردیم، ٢٠ تا ٣٠ فروند هواپیما و ١٠٠ تا ١٥٠ نیروی نظامی نابود میشدند». ایران که جای خود دارد. همین روزها که آمریکاییها و صهیونیستها مشغول لافزنی بودند و بایدن به سعودیها وعده میداده از آنها در برابر حملات مقاومت یمن حفاظت میکند، پایگاهها و کاروانهای نظامی آمریکا در عراق بارها آماج حملات زهرآگین نیروهای مردمی ضد اشغالگری شد؛ مقاومت سربلند یمن، مراکز نظامی در پایتخت جنایتکاران سعودی را با موشک و پهپادها درهم کوبید؛ و شناور نظامی- جاسوسی پیشرفته صهیونیستی که قصد داشت با هویت پوششی انگلیسی (باربری!) شبانه و دزدکی از منطقه خارج شود، گرفتار تیر غیب شد. مفهوم این اتفاقات متنوع این است که قاعده «هر عملی، عکسالعملی دارد، مساوی و در جهت عکس آن»، کاملاً بر موازنه قدرت در منطقه حاکم شده و دوران لافزنی در غربت سپری شده است. اکنون دست جبهه مقاومت در منطقه، پُرتر از همیشه است و دست برتر را نیروهای مقاومت در چهار گوشه منطقه دارند؛ حتی اگر خواجه نقابدار، در خباثت و شرارت پا جای پای ترامپ گذاشته باشد.
محمد ایمانی