فردی کنار دریا نشسته بود با یک سطل ماست؛ با یک قاشق، ماستها را داخل دریا میریخت. به او گفتند چه کار میکنی؛ گفت دارم دوغ درست میکنم. گفتند با این کاسه ماست که نمیشود آب دریا را دوغ کرد. پاسخ داد، میدانم نمیشود اما اگر میشد چی میشد.
این داستانِ خیلی از اتفاقاتی است که ما میدانیم یا نمیشود یا لااقل بهصورت کامل، قابلیت اجرایی ندارد. اما از آنطرف هم داریم که آب دریا را اگر نتوان کشید هم بهقدر تشنگی باید چشید و به ما قاعده میسور را آموختند که میگوید، مقدارِ ممکن از یک تکلیف، بعد از عدم قدرت بر انجام آن بهطور کامل، ساقط نمیشود. از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت است که فرمودند: «ما لا یدرک کله لا یترک کله؛ کاری را که نمیتوان به شکل کامل انجام داد، نباید از اساس ترک کرد.»
از نکات پیشگفته استفاده میکنم برای توجه به استفاده از ظرفیتهای کل کشور؛ نقطه ایدهآل و صددرصدی همان است که اگر بشود چه شود؛
اما حال که دستمان از ۱۰۰ کوتاه است، نمیبایست توجه به این امر را بالکل رها کنیم. زمانی را در نظر بگیرید که جریانهای اصیل کشور، حول یک محور به اشتراک رسیدند و در آنجا پنجه بهصورت هم نمیکشند.
پیش از ورود مصداقی به بحث لازم است یک دفع دخل مقدر کنم؛ قرار نیست در بازی فوتبال برای پرهیز از چالش و دویدن و خطا
و … به هر کس یک توپ دهیم! اما تصور کنید دعواهای احزاب و جریانهای سیاسی وجود نداشته باشد و انرژی هر فرد و جریان در راستای موفقیت خود و ایدههایش صرف شود نه تخریب و تحقیر جریان مقابل؛ این به معنی سرکوب سلایق مختلف، روشهای متنوع و حتی ایدئولوژیهای متعدد نیست؛ اینجا صرفا یک نقطهای وجود دارد که دیگر دستی بالای همه دستهاست؛ فصل الخطاب است و نوع مواجهه با او مانند مقام تسلیم و رضاست.
یک مدیر و مسئول در شرایط کنونی شاید بهجرئت باید بیش از نیمی از توان و انرژی خود را صرف مقابله با سنگاندازیها و دشمنیها و کارشکنیها کند؛ به عبارتی برای حفظ توفیق خدمت (شما بخوانید قدرت) بیش از پنجاهدرصد وقت و توان خود را از دست میدهد. آیا تولید و افزایش قدرت، اجرای برنامهها و ایدهها، حفظ، رشد و تعالی منابع انسانی، توسعه مجموعه و آیندهنگری با جان و توان نصف و نیمه میسر میشود؟
راه مقابله با این تفکر، غیر از ترویج و تبیین آموزههای مترقی اسلام در تعاون، در امور خیر و تقوا و عدم مشارکت و معاونت در گناه و خطا و همچنین مشغولیت به عیوب نفس که بازدارنده نسبت به عیوب خلقالله است و محبوبیت غبطه و مبغوضیت حسد و مطلوبیت ایثار و بیزاری از خودخواهی و مواردی ازایندست، سهیم کردن همه آحاد ملت در منافع امور است. چنانچه تمام مردم نه صرفا نورچشمیها از پیشرفت مجموعهها و نهادها بهرهمند شوند، خودشان اولین مدافع آرامش و مهمترین مخالف تنش بین جریانها و احزاب و افراد خواهند شد. مردم باید بدانند که گستردگی سفره و برکت جیبشان رابطه مستقیمی با وحدت و همدلی مسئولان دارد؛ چراکه در آن صورت با تمام قوا میتوان به پیشبرد اهداف کشور پرداخت.
مسعود پیرهادی