در چند روز گذشته شاهد انتشار خبری توسط رسانههای صهیونیستی درباره قصد آمریکا و اسرائیل برای ساخت پایگاه در جزیره راهبردی میون یمن بودیم. چنانچه این خبر موثق باشد نکات فراوانی از رخدادهای چند سال گذشته کشور یمن و آنچه بر سر آن آمده، روشن میشود. در این نوشتار تلاش بر روشن کردن زوایای پنهان این حوادث است. ابتدا باید گفت این خبر یک نکته امیدوارکننده دارد و آن اینکه به نظر میرسد جنگ ائتلاف عبری-عربی-غربی علیه یمن شاهد پایان خود خواهد بود اما سویه تاریکی نیز دارد که همانا ادامه تنشهای طرفین داخلی یمن در پی اجرای پروژه تجزیه یمن است؛ پروژهای که انصارالله یمن و محور مقاومت بشدت مخالف و طرفین غربگرا، القاعده و داعش موافق آن هستند.
اولین نکتهای که باید به آن توجه کرد اینکه مشخص میشود آغازگر جنگ یمن نه عربستان سعودی و ائتلاف همراه آن بلکه آمریکا و اسرائیل هستند. در این میان عربستان سعودی و امارات عربی متحده تنها به عنوان عاملان میدانی عمل کردهاند. همچنین مشخص میشود هدف از شروع و ادامه جنگ یمن نه مشکلات داخلی و نزاع طرفین سیاسی بلکه کنترل روند تجارت جهانی بوده است. 3 تنگه مالاکا، هرمز و از همه مهمتر بابالمندب قلب تجارت دریایی و نبض قوی اقتصاد جهانی هستند. از این ۳ تنگه، تنگه هرمز با قرار گرفتن در آبهای سرزمینی ایران در سیطره محور مقاومت قرار دارد. اما نقش بابالمندب بسیار مهمتر است، زیرا این تنگه به معنای کریدور دسترسی اصلی غرب به شرق جهان است. هر طرفی که این تنگه را کنترل کند در واقع تمام تجارت دریایی جهان را اداره خواهد کرد. واضح است یمن در دستان انصارالله به معنای کنترل مهمترین تنگه دریایی جهان توسط محور مقاومت است. علت آغاز جنگ یمن نیز همین مساله است؛ محور غربی- عبری نمیتواند شاهد تسلط مقاومت بر این تنگه باشد، بویژه کشورهای اروپایی که حیات و ممات آنها در گرو رابطه با شرق و منابع انرژی آن و همچنین صادرات کالا و محصولات به آنهاست.
آمریکا و اسرائیل به عنوان آمران اصلی جنگ یمن به این درک رسیدهاند که بیش از این توان ادامه جنگ جهانی علیه یمن را ندارند. توان آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی، امارات عربی متحده با همراهی انگلستان و فرانسه تخلیه شده است. قبایل مرکز و جنوب یمن به آرامی در حال پیوستن به صفوف انصارالله هستند. انصارالله یمن روند توسعه تسلیحاتی و فنی خود را به رغم تمام تحریمها و سختیها ادامه داده است. در عین حال انصارالله وارد فاز تهاجم نظامی شده و در حال کسب موفقیتهای میدانی است؛ موفقیتهایی که حتی در خطوط درگیری میان دشتها و صحراهای کم عارضه نیز در حال رخ دادن است. داعش و القاعده اثبات کردهاند به رغم تمام امکانات و حمایتهای همهجانبه و کامل، حریف انصارالله نیستند و پس از ظهور در هر نقطهای بشدت سرکوب میشوند. برای محور عبری- غربی واضح است اتمام جنگ به معنای سیطره انصارالله بر یمن خواهد بود و این امر یعنی کنترل تجارت دریایی جهان توسط محور مقاومت.
در این جنگ جهانی و نابرابر، عربستان سعودی به عنوان عامل آمریکا و اسرائیل در حال انجام وظیفه است و امارات عربی متحده به عنوان بازوی انگلستان عمل میکند. انگلستان به واسطه امارات در حال ایجاد پایگاه دریایی در جزیره سقطری یمن در دهانه اقیانوس هند و تنگه بابالمندب است. ایجاد این پایگاهها در واقع استراتژی آینده محور غربی-عبری-عربی برای یمن است.
محور غربی-عبری با شرایط فعلی اجرای چند پروژه را در دست اقدام قرار خواهد داد، ابتدا جنگ را به روشی تمام خواهد کرد اما حال که با جنگی همهجانبه و چند ساله نتوانستهاند یمن را تحت کنترل مطلق خود درآورند، حاضر نخواهند بود یمن را براحتی تحویل محور مقاومت دهند، در نتیجه اقدام دوم تلاش برای تجزیه یمن است که زمزمههای آن توسط برخی طرفین داخلی یمن به گوش میرسد. با این کار با تقسیم یمن به شمالی و جنوبی دست انصارالله را از اقیانوس هند، خلیج جنوبی یمن و تنگه بابالمندب و همچنین از منابع نفتی و... کوتاه میکنند. تلاش این خواهد بود که انصارالله در شمال یمن و در مناطق کوهستانی تثبیت و بیتحرک شود. تلاش عربستان برای تسخیر بندر الحدیده نیز در راستای اجرای همین استراتژی است تا دست انصارالله از سواحل دریای سرخ نیز کوتاه شود.
اما مهمترین اقدام محور عبری-غربی این است که چنانچه سناریوی تجزیه یمن نیز ناموفق بود، مناطق حساس دریایی را کنترل کنند. تسخیر جزایر یمنی و ایجاد پایگاه دریایی در آنها درواقع اجرای همین پروژه است. تلاش اسرائیل، غربیها و اعراب این است که با تکیه بر حضور خود در این جزایر حتی با وجود شکست طرح تجزیه یمن، تجارت و حملونقل دریایی را در این منطقه استراتژیک جهان در دست خود نگه دارند. تلاش مستکبران عالم این است که بر سیادت آنها بر دنیا خدشهای وارد نشود.
احسان کرمی