حاج قاسم گفته بودصبر ‌کن

نشسته بود روی یک که تخته سنگ و وصیتنامه اورا می خواند گاهی غرق  در خاطراتش می شد و  باچشای پراز اشک به تصویر حاج قاسم   نظری می انداخت  وآهی می کشید و این جمله را تکرار می کرد ما ملت امام حسینیم   و هرزگاهی  هم‌سر به آسمان می برد  ودر پندار ش او را می دید که ملت امام حسین را به صف کرده  و از آسمانها بشارت خبری بزرگ‌را به اهل زمین می داد  سرفه ای کرد تسبیحی که از او به یادگاد ر داشت تابی داد و بلند شد،‌ و وضو ساخت  بعد از نماز عشا در یاد داشتی نوشت

بسم الله قاِصمِ الجَّبارین

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست

بی‌شهادت، مرگ با خسران چه فرقی می‌کند

  حاج قاسم‌ ، یک ملت بود

   او و همفکرانش جدای از مرزبندیهای سیاسی وجغرافیایی  با کلید تقوا مفتاح درهایی از ملکوت شدن که در هموار نمودن‌راه آن رحمت واسعه  بسیار موثر بودند  و به تحقیق آنها ندبه خوانها و عهدخوانهایی بودند که در عمل نمونه بودند  که سردارمان حاج قاسم  چنان خودرا  برای   تحقق وعده خداوند و ظهور مولا تربیت کرده  بود که دیگر روح او

 جسم‌ مادیش را تاب نمی آورد  ودر زمین‌قرار نداشت روح آسمانی او   چنان برکت کرده بود  که دست خود را به دستهای بسته امیر المومنین‌ در کوچه های  مدینه و  امام الائمه رسانده بودو مویه کنان می گفت

_میانِ آن درودیوار مادرِ ماسوخت

میانِ آن در و دیوار محشری برپاست

حاج‌قاسم در آن سفر باروح قدسی  فاطمه زهرا  و   آرمانهای جهانی او  دست بیعت داد ه بود  و فاطمیه خط مقدم

و فصل الخطاب  حاجی گردید و بعد از آن سفر روحانی ،خانه حاج قاسم بیت الزهرا عاشقانی شده بود که یاران خراسانی  در گرد او جمع

می شدند و برای رفع موانع ظهور

  با زعامت سید علی  دست بر سینه می زدند

تا برای حکومت جهانی ،مهدیِ فاطمه ،  از مکتب امام حسین مدد جویند  حالا دیگر زیارت اربعین   گوشه ای از  جلوه

ملت امام حسین از سراسر  دنیا بود که با یک هدف مشترک با  برائت از ظلم در مقابل غاصبان قدس و مستکبران برای تحقق ظهور نهادینه می شد .

این‌راهپیمایی  میلیونی هر ساله ی   اربعین و اقدامات حاج قاسم در شام  و حذف داعش و نیز حفظ امنیت خاورمیانه چنان دشمن را عصبانی کرده بود  که با نفوذ  داخیلیها   در شامگاه پنج شنبه به دستورشریرترین  مقام‌رسمی شیطان بزرگ‌

او و تنی چند از یارانش را ناجوانمردانه

   به شهادت رساندند ...

 او نوشت شهادت حاج قاسم چون

نخِ تسبیحی است که در حال جمع کردنِ صفوف تمام جبهه‌ی حق، از سراسر دنیاست آقای اصغر مکثی کرد آهی کشید و چندبار اسم حاج قاسم را نوشت و سپس دستمال  اشکش رو درآورد وشروع کرد  برای حاج قاسم  روضه خواندن

کسی که فاطمیه جام وصل می نوشد

میانِ شعله اگر دست و پا زند ؛ گویاست

سپس توسلی به حضرت سیده زینب کرد گفت

به خاندان رسول خدا عقیله تویی

هنوز قافله سالار این قبیله تویی

و حاج اصغر سربند یازینبش  را بوسید وتسبیح حاج قاسم را چرخاند ودلشکسته تر  ازهمیشه باصدایی که حزن گرفته بو د آرام  زمزمه

می کر د  عمه جان اذن عروج تا ملکوتم به دست توست  به دست توست  نگرانش شدم ، دیدم  همه مدافعان حرم که ازقافله شهادت جامانده بودند به  دور آقای اصغر حلقه زدند  ودر فراق حاج قاسم و رفقای شهیدشان ناله می کردند

ودر طواف تصاویر حاج‌قاسم و دیگر شهدای  مدافع حرم

نماز کردند ومی  گفتند

رقص و جولان بر سر میدان کنند

رقص اندر خون خود مردان کنند

وخداوند در اجابت نمازشان با مباهات به ملائک فرمودند   انظروا إلى عَبدی

فضای آنجا آکنده از تمنای وصال  و دلدادگی شده  بود،  و هیچکس

نمی دانست آن بزم عاشقانه  برای بدرقه کدامین

هم رزم حاج قاسم است  هنوز چهلم سردار نرسیده بود  که خبر دادند

 سرانجام آقای اصغر همرزم و رفیق  خنده روی حاج قاسم،

به سمت فرمانده پر کشید

لیلا اسدی        

۹۹/۱۰/۱۲