ویروس کاندیداتوری وقتی به جان سیاستمدار میافتد، هیچ چیز جز رأی مردم نمیتواند آن را از جان نامزد انتخاباتی بیرون آورد. اگر این ویروس در جان و اندیشه او ریشه دوانده باشد، منجر به بیماری «خودمردمبینی» و «خودپیروزبینی» میشود و از درون آن پس از شکست نامزد، «شورش» و «نافرمانی مدنی» درمیآید.
اگر آن سیاستمدار موفق به جلب آرای مردم شود، با آن که این آرا اعتباری و مشروط است، مراقبت نکند به وادی «خودمطلقبینی»، «خودمرکزبینی»، «خودمحوربینی» و «خودحقبینی» میافتد.
خدا رحمت کند حافظ را یک داروی شفابخش برای این امراض سیاسی دارد و میگوید: «یک نکتهات بگویم، خود را مبین و رستی». این «خود» در برابر خداست، از آن باید پرهیز کرد. برخی رؤسای جمهور، نمایندگان مجلس و برگزیدگان مردم در شورای شهر در ۴۰ سال گذشته گرفتار «خودیت» شدند و عاقبت، آبرو و اعتبارخود را در دنیا و آخرت به آتش کشیدند.
با آن که در قانون اساسی وظایف و اختیارات رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و… مشخص است و با آن که منتخبین مردم در اولین روز پذیرش مسئولیت خود سوگند میخورند که به آن وفادار بمانند و در کار و مسئولیتها و وظایف عمل کنند، اما فردای همان روز همه اینها فراموش میشود.
«خودرأیی»، «خودکامگی» و «خودآرایی» به سراغ سیاستمدار میآید. پس از گذشت چند سال با آن که «فعل» و «قول» او در دفتر حسابرسی، حسابکشی و حسابداری ذهن مردم مثبت نیست، هنوز فکر میکند عدد رأی او همان است که در روز اول به او داده شده است و حاضر نیست هیچ «نظرسنجی» و «نظرخواهی» مردم و حتی نزدیکان خود را بشنود.
این امراض روحی و اخلاقی سیاستمدار، تمام بافتههای فیلسوفان سیاسی را برای آن آفرینش یک حکمرانی خوب به باد میدهد.
گونهشناسی اعلامی آن را میتوان در قد و قامت «ترامپ» در آمریکا دید. او هنوز رأی مردم و آرای نهادهای فیصلهبخش به ادعاها و شکایتها را نپذیرفته و میگوید:
«تازه این اول دعوا و نبرد است.»
گونهشناسی دیگر آن را در همین ایران خودمان میتوانیم سراغ بگیریم. با آن که تفاوت رأی اول و دوم انتخابات سال ۸۸ و ریاستجمهوری بیش از ۱۳ میلیون رأی بود، نفر اول قبل از شمارش آرا و اعلام نتایج در همان ساعات پایانی رأیگیری اعلام کرد رئیسجمهور مردم است و جالب این که رفیق او که در ته جدول آرا با آرایی کمتر از آرای باطله مردم روبهرو بود هم همین ادعا را داشت.
هنوز هر دو از بیماری «خودمردمبینی»، «خودپیروزبینی» و «خودحقبینی» رنج میبرند و آنها «بیرق تقلب» را به عنوان رمز آشوب بر سر دست گرفته و کشور را هشت ماه گرفتار آشوب کردند. با سرویسهای آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه همکاری کردند تا جایی که نتانیاهو گفت: «اصلاحطلبان به نمایندگی از ما در خیابانهای تهران میجنگند.» امروز پس از گذشت بیش از ۱۱ سال هنوز در خیمه فتنه با توهم «تقلب» به سر میبرند و حاضر نیستند یک قدم از این خیمه بیرون آیند.
این جماعت نمایندگان خود را به پارلمان اروپا و کنگره آمریکا فرستادند تا با تصویب تحریمهای ظالمانه، مردم را به خاطر عدم رأی به آنها مجازات کنند.
این جماعت از مردم دلخورند و میگویند: چرا به ما رأی ندادند و وقتی هم رأی میآورند، دلخورند چرا هرچه آنها براساس «خودمحوری»، «خودمرکزبینی»، «خودحقبینی» و بالاخره «خودمردمبینی» میگویند کسی به حرف آنها گوش نمیکند.
از میان دردهای بیدرمان این بیماریها اول «خروج از حاکمیت» و «سپس خروج بر حاکمیت» بیرون میآید. امنیت ملی به خطر میافتد. منافع ملی به تاراج میرود، رفاه ملی آسیب میبیند و روز به روز سفره مردم کوچکتر میشود.
مسئولین و منتخبین ملت در قوای کشور نیاز به یک غربالگری دارند تا ببینند بیماریهای یادشده در آنها هست یا نیست. اگر نیست که خوشا به سعادت آنها در دنیا و آخرت و اگر هست، یک فکری برای درمان خود بکنند. کشور امروز بیش از هر زمان نیاز به «همگرایی»، «اتحاد» و «وفاق ملی» دارد تا بتواند در برابر تهاجم همهجانبه دشمن تاب آورد.
خدا رحمت کند شهید سلیمانی را، او در وصیتنامه سیاسی، الهی و سخنرانیهای چند سال پایان عمر پربرکت خود دو فرمول راهبردی و کارآمد برای درمان این بیماریها ارائه داد و اگر به آن توجه شود، برای همیشه ویروس این بیماریها در سپهر سیاست ایران محو میشود. اول: اتحاد در برابر دشمن مشترک و ایستادگی در برابر آمریکای خونخوار و صهیونیسم جهانخوار و انگلیس مکار. دوم: توسل و تمسک به محور وحدت «ولایت فقیه» و شخص ولی فقیه.
او دستاورد خود را در کشف و درمان این بیماریها و آسیبها را، عمل به دو نسخه یادشده میداند.
شهید سلیمانی میگوید: «شناخت دشمن یک امر تحقیقی و تجربی است. مهمترین مؤلفه وحدت، وحدت حول مبارزه با دشمن است. اگر در خط مقدم مبارزه با دشمن
دو صدا بلند شد، فاجعه نتایج جنگ صفین روی میدهد. دوصدایی پدید آوردن و کوچه دادن به دشمن، بدترین خیانت است. هم او سه بار قسم جلاله میخورد و میفرماید: «والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بهخیری، تعریف نسبت ما با جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و شخص ولی فقیه است. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه همین است.»
در اینجا نمیتوانم تأسف عمیق خود را از برخی مواضع جناب آقای روحانی رئیسجمهور محترم در هفت سال گذشته و همین مصاحبه اخیر اعلام نکنم. خلق دوقطبیهای کاذب (مذاکره – جنگ)، (سازش – مقاومت) و زیست سیاسی در میان این شکاف، فضای خوبی برای تنفس سیاسی نیست و عاقبتبهخیری به همراه ندارد. این دوقطبی کاذب و شکاف ناشی از آن، تولید دوصدایی میکند و سم مهلک برای امنیت، منافع و مصالح ملی است.
او که مدعی است بر مدار عقلانیت حرکت میکند، در این مصاحبه چگونه است، «عقل جمعی» را برنمیتابد و مصوبه مجلس برای «رفع تحریمها» و «استیفای حقوق ملت» را تخطئه میکند. مصوبه شورای امنیت ملی به عنوان عالیترین مرکز تصمیمگیری در مورد مناقشات هستهای که خود رئیس شوراست، «وتو» و دشمن را در خصومتورزی برای تداوم تحریمها، تهدیدها و ترورها تشجیع میکند. حتی به دیدگاه رئیس دیپلماسی، دولت در استفاده از مصوبه مجلس برای جلوگیری از زیادهخواهی اروپا و آمریکا احترام نمیگذارد. این رویکرد چه توجیهی دارد که برخلاف اسناد حکمرانی و برخلاف «عقل جمعی» برگزیدگان ملت در مجلس شورای اسلامی حرکت کند. هفت سال فرصتسوزی و خسارت محض برای آزمون شناخت دوست و دشمن کافی نیست؟!
او میگوید: «در طول این هفت سال در بسیاری از زمینهها آنچه به مردم وعده داده بودیم، عمل کردیم. وعده ما به مردم «اعتدال»، «تعامل سازنده با جهان»، «برداشتن تحریمها» از دوش مردم و رساندن مردم به حقوق «حقه» خودشان بود که به آن عمل کردیم.»
مردم ما در این هفت سال «اعتدال» را در فهرست عریض و طویل اهانت به منتقدین حس کردند. آیا برداشتن تحریمها و تعامل با جهان را مردم در توافق برجام که محصولی جز دادن امتیازات نقد به دشمن و گرفتن امتیازات نسیه ندیدهاند؟!
مردم استیفای حقوق حقه را هم در استمرار تحریمها، تهدیدها ، تحقیرها و ترورها توأم با تورم، گرانی، رکود، کاهش ارزش پول ملی و… با گوشت و پوست خود احساس میکنند.
این «خودنمرهدهی» به کارنامه هفتساله را باید در کنار آن «خودیت»های یادشده اضافه کنیم. از خداوند بخواهیم برخی سیاستمداران و کارگزاران ما را از دام این «خودیتها» نجات دهد.او دو اصل قانون اساسی (اصول ۵۲ و ۱۲۶) را زیر پا گذاشت و به مجلس با آنهمه فضای باز برای تسلیم بودجه ۱۴۰۰ به بهانه کرونا نرفت، اما برای دفاع از «خود» آن هم «بدون ماسک» به میان خبرنگاران، در یک محیط بسته آمد و سخن گفت. البته این را به فال نیک باید گرفت، چراکه تکلیف پاسخگویی او را از یک محیط بسته بیرون میآورد و با فضاهای بازتری برای اندیشیدن درست در چند و چون حکمرانی وامیدارد.
محمدکاظم انبارلویی