اگر تا چندی پیش رسانهها و تحلیلگران جریان موسوم به اصلاحات در حال فضاسازی درخصوص نتیجه انتخابات آمریکا و پیوند زدن آن به مسائل داخلی ایران بودند، اینک برخی از مسئولان ارشد دولتی نیز وارد این میدان شده این بازی سیاسی- رسانهای را دنبال میکنند.
آقای روحانی رئیسجمهور هفته گذشته در جلسه هیئت دولت، نتیجه انتخابات آمریکا را فرصتی برای ایران تلقی کرده و گفت: «ما هرکجا ببینیم شرایط برای لغو تحریم آماده است، از این فرصت استفاده خواهیم کرد. هدف ما این است که تحریم ظالمانه لغو شود و ایران بتواند به راحتی در تعامل با جهان باشد. هدف ما این است که فشار تحریم را از روی شانه مردم برداریم و هر جایی که فرصت مناسبی برای این کار باشد، ما وظایف و اقدامات خودمان را انجام میدهیم و هیچکس حق ندارد فرصتسوزی کند.»
آقای ظریف وزیر امور خارجه نیز در مصاحبه هفته پیش خود با روزنامه ایران از آشنایی چندین ساله خود با بایدن گفت و تأکید کرد: «اگر آمریکا بخواهد عضو برجام شود که ترامپ آن عضویت را از بین برده، ما حاضریم گفتوگو کنیم که آمریکا چگونه وارد برجام شود... آقای بایدن اگر رئیسجمهور آمریکا شد و در کاخ سفید مستقر شد، میتواند با سه فرمان اجرایی همه اینها را لغو کند.»
این تنها دو نمونه از اظهارات عجولانه و توام با شعفی است که مسئولان بلندپایه دولتی درباره تعامل با دولت جدید آمریکا مطرح کردهاند. موضعگیریهای سخنگوی دولت و رئیس دفتر آقای روحانی نیز کم و بیش از همین جنس است. این اظهارات قابل تأمل در حالی مطرح میشود که اساساًً هنوز نتیجه رسمی انتخابات آمریکا روشن نیست و معلوم نیست آیا ترامپ به راحتی و بدون تنش کلید کاخ سفید را تحویل بایدن میدهد یا نه!
ارسال چنین پیامهایی از داخل به آمریکا، ما را در موقعیت فروشنده بدهکار و عجول قرار میدهد که نتیجه چنین معاملهای از پیش روشن است. ما یکبار این وضعیت را تجربه کرده و هزینه سنگینی بابت آن پرداختیم. مهرماه سال 1392 وبسایت
رادیو بینالمللی فرانسه در تحلیلی نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. طبق این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، فروشنده، قیمت را کمتر خواهد کرد»! آیا قرار است یکبار دیگر خود را در چنین موقعیت سست و آسیبپذیری قرار دهیم؟!
نکته مهم دیگر آنکه بر فرض محال - دقیقاًً محال- حتی اگر آمریکا بدون هیچ پیششرط و باجخواهی قصد ورود دوباره به برجام را داشته باشد، این پرسش پیش میآید که این چه توافقی است که یک طرف آن هر وقت عشقش بکشد از آن خارج میشود و هر وقت بخواهد دوباره وارد میشود. چه تضمینی وجود دارد که دولت بعدی آمریکا هوای خروج دوباره به سرش نزند؟ اینبار امضای چه کسی تضمین خواهد بود؟ آمریکا یک بار از توافق هستهای خارج شد و این خروج برای او هیچ هزینهای نداشت. ایران ماند و تعهدات یکطرفه خود. وقتی یک بار چنین گستاخانه و البته بدون هزینه توافقی با این ابعاد را زیر پا گذاشته است، بدون شک دفعات بعدی خیلی راحتتر و بدون دغدغهتر این کار را خواهد کرد. مگر آنکه غرامت این رفتار بدوی خود را بپردازد.
اطرافیان و مشاوران بایدن در اظهارات و تحلیلهای خود بهطور مشخص به سه موضوع درباره نحوه بازگشت به برجام اشاره کردهاند؛ محدودیتهای زمانی برجام باید برداشته شده و دائمی شود، مسائل موشکی و منطقهای نیز در توافق جدید گنجانده شود. آنهایی که روی کار آمدن دولت بایدن را فرصت میدانند به این سؤال ساده فکر کردهاند که این خواستهها - یا به زبان دقیقتر؛ باجخواهیها- چه تفاوتی با درخواستهای دولت ترامپ دارد؟!
بدون شک برجام با مختصات فعلی هیچ منفعتی برای جمهوری اسلامی ندارد و قابل ادامه دادن نیست. چرا که توافقی یکطرفه و بدون هیچگونه تضمینی است که فقط برای مهار ایران طراحی شده و دیگران میتوانند به هیچ کدام از تعهدات خود عمل نکنند و نه تنها آب هم از آب تکان نخورد بلکه طلبکار هم بشوند. نمونه آن بیانیه اخیر تروئیکای اروپا که از موضعی طلبکارانه، بهخاطر ابراز تأسفهای خود منت بر سر ایران گذاشته و خواستار بازگشت کامل تهران به تعهدات خود شده است.
نکته دیگر اینکه حتی اگر قرار باشد آمریکا به برجام برگردد و در قالب 1+5 هم مذاکراتی صورت گیرد آیا تیمیکه از آن جاسوس بیرون آمده و با خوشبینی و خوشخیالی خود چوب حراج به منافع ملی زده، شایستگی ادامه پیگیری این پرونده مهم را دارد؟ بهخصوص آنکه رئیس این تیم این روزها در قامت نامزد زودرس انتخاباتی بر جلد مطبوعات مینشیند. پاسخ قابل تأمل سال 93 ظریف به یک سؤال مهم در نشست شورای روابط خارجی آمریکا را فراموش نکردهایم. وقتی هاله اسفندیاری پرسید: «آیا شکست در مذاکرات هستهای بر سیاست خارجی ایران تأثیرگذار خواهد بود؟ اگر بله، چگونه؟ تأثیر این شکست بر سیاست داخلی چطور؟ البته میدانم که این حوزه مربوط به شما نیست»، ظریف پاسخ داد؛ «اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی در ایران برگزار میشود، به این عملکرد ما (با آرای خود) پاسخ دهند.»
به تازگی اندیشکده شورای آتلانتیک در گزارشی به بررسی راهکارهای همکاری آمریکا و اروپا درخصوص ایران در دوره دولت جدید آمریکا پرداخته است. نویسندگان این گزارش اذعان میکنند؛ «بهطور کلی، توافق برجام در حال حاضر از بسیاری جهات بیشتر به یک مرده متحرک تبدیل شده است که به سختی و تلوتلوخوران پیش میرود.» البته آنها میدانند که این مرگ درباره تعهدات طرف ایرانی صادق نیست و «اجزای کلیدی این توافق، از جمله دسترسی قابل توجه و نظارت بیسابقه آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تاسیسات هستهای ایران، هنوز پابرجاست.»
نویسندگان در گزارش خود حدود 20 توصیه دارند که عملی شدن آن نیاز به توافق بر سر برجام 2 دارد. توافقی که نه تنها مسئله موشکی و منطقهای را شامل میشود بلکه باید ایران را در زمینه مسائل داخلی و به اصطلاح حقوق بشری نیز تحت فشار قرار دهد. این گزارش و موارد مشابه را نمیتوان صرفاً تحلیلهایی کارشناسی دانست. نگاهی به مواضع اطرافیان جو بایدن نشان میدهد آنان نیز بدون ورود به جزئیات همین چارچوب را بهطور کلی مطرح میکنند. این در حالی است که یک جریان داخلی بهطور عمد علاقهای به گفتن واقعیت به مردم نداشته و سعی دارد با سانسور و تحریف صحنه را طوری جلوه دهد که گویی دولت بایدن برای روی کار آمدن و لغو تحریمهای ایران لحظهشماری میکند.
ضربالمثلی شیرین میگوید: در خانه عروس بزن و بکوب است و در خانه داماد هیچ خبری نیست. حکایت این روزهای ما و آمریکاست. آمریکا با هزار و یک مشکل داخلی خود دست و پنجه نرم میکند به اذعان شخصیتهای سرشناس آن به معنای واقعی کلمه بحرانزده است و در گل گیر کرده اما در اینجا عدهای برای «تقریباً هیچ» بزن و بکوب راه انداختهاند!
محمد صرفی