علی ربیعی سخنگوی دولت در یادداشتی تحت عنوان «وحدت؛ الزامات و آسیبها» نوشت: «رمز بقا و ماندگاری ایران در طول هزاران سال عنصر وحدت بوده است. حتی با وجود اینکه در تاریخ معاصر در تهدیدها و جنگها دچار تحدید سرزمینی شدیم اما عنصر وحدت همواره مانند یک چتر، ایرانیان را در سایهسار خود قرار داده و در بزنگاههای تاریخی آنها را حفظ و از بحرانها عبور داده است. بعد از پیروزی انقلاب نیز اسلامیت و ایرانیت همچون دو ریسمان به هم تنیدهای بود که انسجام داخلی، همسایگی و منطقهای میان ملتها را تا حدود زیادی تضمین کرده است. در مواردی با تکیه بر ادبیات غنی و زبان فارسی در بخشی از منطقه و در شرایطی روح اسلامی پیونددهنده ملتهای منطقه شد.
با وجود این، بنابر دلایل بینالمللی از قبیل قدرت گرفتن دشمنان کینهتوز ایران در آمریکا به نظر میرسد از ابتدای انقلاب اسلامی، هیچگاه سرمایه اجتماعی وحدتبخش ملت و دولت و وحدت میان امت اسلام مانند امروز تهدید نشده بود. به همین دلیل، اکنون هفته وحدت نمیتواند تنها به مجالی برای تکرار جملات زیبا اما تکراری حول وحدت محدود بماند و ما را از این پرسش آسیبشناسانه دور کند که چرا بهرغم همه شعائر دلنشین، هنوز وحدت را در دهه پنجم انقلاب با چالشهایی روبهرو میبینیم.
از نخستین روزهای انقلاب، وحدت برای ما آرمانی از مدینه فاضله و دست نیافتنی نبود، بلکه یک سیاست عملی و یک سبک زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود که میباید راه را به سوی یک زندگی معنوی متعالیتر و زیست مادی شکوفاتر چه در بعد خارجی و چه در بعد داخلی هدایت میکرد. به این علت که فلسفه وحدت چیزی جز به رسمیت شناختن تکثر و در عوض جلب همدلی متکثرانه از طریق آنچه امروز «قدرت نرم» مینامند، نیست. وحدت، فتح قلبها و ذهنها از طریق گفتوگوی مستمر و مفاهمه است. تحقق وحدت چه در داخل و چه در سیاستهای جهان اسلام از راه التزام به لوازم آن میگذرد. اکنون زمان آن است که منصفانه بنشینیم و خود را قضاوت کنیم که چقدر به این لوازم ملتزم بودهایم. چقدر در داخل گفتوگوی برادرانه را سرمشق مناسبات سیاسی و اجتماعی قرار دادهایم؟ تا کجا حاضر بودهایم که در ازای دستیابی به مفاهمه از استیلای بیقید و شرط سلایق خود دست برداریم؟ پاسخ به این پرسشها و رسیدگی دلسوزانه به این ابهامها اکنون بیش از هر زمان دیگری که ملت ما و امت مسلمان زیر تیغ تفرقه قرار گرفتهاند، ضروری است. نگاه کنید به برخی گفتههای سیاسیون که جامعه بهطور مکرر با صدای بلند و حتی با فریاد آنها را چه از رسانه ملی و چه از همه تریبونها شنیدهاند.
من معتقد به نقدهای راهگشا و نشان دادن واقعیتها و روشنگری هستم و معتقدم پدیدههای افشاگرانه برای کسب قدرت سیاسی که درست و نادرست را در هم میآمیزد و بیان مطالب را نه به قصد اصلاح بلکه به از میان بردن رقیب بدل میکند، به یک جریان وحدتشکن در سالهای اخیر تبدیل شده است.
زندگی در عصر بمباران اطلاعات که گاهی تشخیص اخبار درست از نادرست را غیرممکن میکند ما را در برابر تبلیغات گستردهای که تلاش برای فاسدنمایی همه ارکان نظام و دستگاههای اجرایی را دارد، آسیبپذیر کرده است. زمانی که مردم خبر اختلاسهای میلیاردی اقلیت انگشتشماری از مدیران نالایق و فاسد را -که میتوانند در همه ارکان وجود داشته باشند - میشنوند و دشواریهای معیشت خود و نزدیکانشان را میبینند، به سختی میتوانند خشم خود را فرو برند و تَر و خشک را با هم نسوزانند. امروز باید بازسازی اعتماد مردم به کارآمدی، صداقت و سلامت مسئولان در هر سه قوه در صدر اولویتهای ما باشد. این رسالت با وجود جنگ رسانهای بیامانی که در همسویی با سیاست فشار حداکثری رژیم آمریکا به ایران به اوج خود رسیده آسان نیست اما چشمپوشیدنی هم نیست.
شکست ما متصور خواهد شد اگر جناحهای سیاسی این فشارهای همپوشان را فرصتی برای انتقامهای سیاسی ببینند و از سوراخ شدن کشتی که همه جامعه بر آن سواریم، احساس خرسندی کنند. ما شکست خواهیم خورد اگر در راه خودانتقادی - آنگونه خودانتقادی که خود را مبرا دانسته و رقبای سیاسی را مورد بدترین اتهامات قرار دهد - به دام خودتحقیری، در راه انتقاد به دام اهانت و هتاکی و در راه رقابت به دام خصومت و کینهتوزی بیفتیم؛ مشاجره رسواکننده را جایگزین گفتوگوی سازنده کنیم و در نهایت، بخواهیم امنیت ملی را با امنیت تقلیلگرایانه گروهی تأمین کنیم. ضمیر امنیت جامعه در مرحله اول باید امنیت ملت تا سطح امنیت فردی و سپس امنیت نهادها و گروههای اجتماعی و در نهایت امنیت دولت - ملت به مفهوم اعم تعریف شود. در صورتی که ما امنیت را با ضمیرهای محدودکننده روبهرو سازیم در مسیر مخالف وحدت حرکت کردهایم.
در سویه دیگر، در بعد خارجی هفته وحدت فرصتی است برای بازاندیشی در مفهوم امت و پیرایش این مفهوم شریف قرآنی از شبهاتِ تفرقهافکنانه. امت در مفهومی که در قانون اساسی کشورمان به کار رفته ناظر بر یک سلسله سیاستهای کلی در راستای تأمین «ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی» است. اصل ۱۵۶ نیز دفاع و حمایت از آرمانهای جهانشمول آزادی و عدالت را «در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور ملتهای دیگر» توصیه میکند. آنچه امروز منطقهگرایی و تلاش برای نیل به آرمان «منطقه قویتر» مینامیم، بر بنیاد همان ائتلافهای فرامرزی حول مسائل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ممکن خواهد شد.
در فراز و نشیب دهههای گذشته در سیاستهای خارجی امروز عنصر وحدت بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. امروزه راهبرد صلحطلبانه جمهوری اسلامی بر ضد اشغالگری و کشورگشایی در حقیقت درک ایران را از پیششرطهای اساسی منطقهگرایی به نمایش میگذارد. کشورگشاییهای جریانهای افراطی در منطقه ما در پیامد مستقیم خود آوارهسازی میلیونی انسانهای این جغرافیای مظلوم را پدید آورده است. هنوز اندوه آوارگان فلسطینی از حافظههای ما پاک نشده بود که در پیامد مداخلههای برونمنطقهای شاهد آوارگی دهها میلیون عراقی و سوری در دو سوی دجله و فرات شدیم. نیاز مبرم آوارگان به دوباره ساختن زندگی فروپاشیده خویش را نباید صرفاً به نیاز «آنها» تعبیر کرد. زیرا در فقدان یک راهبرد کارآمد برای صلحسازی، آتشی که در خانه همسایه درگرفته، در منطقه به هم پیوسته ما میتواند امنیت و ثبات را در کلیت منطقهای خود مخدوش کند.
کشور ما همواره در طول قرون اسلامی و تمدنی خود در مجموع نقشی میانه و اعتدالی داشته است. کوشش موفق کشورمان برای مقابله با کشورگشایی داعشی امروز در فضای پسا داعشی منطقه در اشکال نرم و دیپلماتیک خود دنبال میشود. مناسبات خوب کشورمان با همسایگان قفقازی اکنون فرصت تازهای برای صلحسازی و برای پایان دادن به اشغال اراضی و اسکان آوارگان به یُمن دیپلماسی و اجرای کامل هر چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد پدید آورده است و البته آرزو داریم که بهزودی شاهد استقرار صلح و دوستی در سراسر منطقه پیرامونی ایران از یمن تا عراق و افغانستان و سوریه هم باشیم. ما تشکیل مجمع گفتوگوی منطقهای را توأم با طرح صلح هرمز با کشورهای خلیج فارس پیشنهاد دادهایم که در نوع خود تجلی التزام به گفتوگو به منزله یکی از لوازم وحدتبخش است.
ما به این سیاستها پایبندیم همان گونه که باید در سیاست داخلی و ایجاد وحدت سیاسی و اجتماعی ولو با گسترش گفتمان گفتوگوی ملی، به ارسال این پیام روشن و رسا به جهان پایبند باشیم که وحدت، راه زندگی ماست نه آرمان ما. بیایید از خودمان و از همین امروز آغاز کنیم.»