آمریکایی‌ها نه اهل مذاکره هستند و نه اهلیت مذاکره را دارند

 علی باقری کنی مدیرکل بین الملل قوه قضائیه امروز سه شنبه ۶ آبان ماه در همایش افول آمریکا ؛ روند گذشته و تحولات آینده با اشاره به تاثیر و امتداد انقلاب اسلامی بر افول جایگاه آمریکا در جهان، اظهار کرد: آمریکا پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک کشور پیروز در جهان قرار داشت و ساز و کار‌هایی را برای اینکه رهبری را در جهان سامان دهد ترتیب داد. این ساز و کار‌ها هم سیاسی بود مانند شورای امنیت سازمان ملل متحد و حق وتو و هم در ابعاد دیگر مانند اقتصادی با ایجاد بانک جهانی.

وی ادامه داد: البته باید به این نکته هم توجه کنیم که توانمندی نظامی هم زمینه ایجاد چارچوب این نوع نگاه بود. اما نکته مهم این بود که آمریکایی‌ها پس از مدتی با توجه به برتری قدرت خود به ویژه اتکای آن‌ها به برخی از مفاهیم و مولفه‌های قدرت نرم آن‌ها را به این باور رساند که می‌توانند به یک هژمون یعنی چیزی بالاتر از یک رهبری بخشی موردی یا مقطعی تبدیل شوند. در دوره اخیر این تصور برای آمریکایی‌ها پس از حمله به عراق ایجاد شد.

باقری گفت: آمریکایی‌ها در زمان بوش پسر با تدبیری که به خرج دادند پس از فروپاشی شوروی سابق تصور کردند که می‌توانند ایده نظام تک قطبی با عنوان و ویترین نظم جهانی را بر دنیا تثبیت کنند. اولین و مهم‌ترین خللی که در این تفکر ایجاد شد باتلاق عراق برای آمریکایی‌ها بود. این مسأله ناشی از این بود که اتفاقاتی که در عراق رخ داد امتداد تفکر انقلاب اسلامی در عراق بود. آن چه باعث شکست آمریکایی‌ها در عراق بود و آنها را مجبور کرد که در دوره اوباما با عنوان سیاستِ تغییر خود را از منجلاب گرفتاری‌ها و هزینه‌های عراق نجات دهند، قدرت نرمی بود که براساس تفکر انقلاب اسلامی ایجاد شده بود و آن هم به میدان آمدن مردم باورمند بود.

مدیرکل بین الملل قوه قضائیه در ادامه با بیان اینکه به میدان آمدن مردم باورمند به انقلاب اسلامی در عراق مولفه‌ای بود که آمریکایی‌ها برای آن هیچ محاسبه‌ای انجام نداده بودند، اظهار کرد: آمریکایی‌ها قبلا در جنگ‌ها و عرصه‌های چالشی دیگر حضور داشتند و در برخی برنده و در برخی دیگر شکست خوردند. وجه تمایز این کارزار با کارزار‌های دیگر این بود که در کارزار‌های قبلی قدرت‌هایی پشت سر جبهه مقابل آمریکا بودند که آمریکایی‌ها می‌توانستند از ابزار‌های خود استفاده کنند و این بحران‌ها و چالش‌های پیش روی خود را مدیریت کنند. آن‌ها در قضایای ویتنام و جنگ دو کره از طریق تعاملات خود با قدرت‌های دیگر توانستند صحنه میدان را مدیریت کنند.

 وی افزود: آمریکایی‌ها در مقطعی که تصور می‌کردند که می‌توانند هژمون شوند به دنبال این بودند که فاصله اراده و تحقق هدف را به حداقل برسانند. حتی یک فضا هم در آن دوران ایجاد شده بود که هر گاه یک ناو آمریکایی به سوی یک منطقه حرکت می‌کرد اراده آن‌ها در همان منطقه محقق می‌شود. برآورد آمریکا این بود که به جای اینکه هزینه‌هایی سخت افزاری مانند جنگ را انجام دهند صرفا از طریق ابزار‌هایی که در عرصه جهانی در اختیار دارند هدف خود را محقق کنند و در این مسیر برتری مولفه‌های قدرت نرم بر مولفه‌های قدرت سخت یک راهبرد جدی آمریکایی‌ها بود که در سیاست به تفکر و فرهنگ آمریکایی معروف است.

عضو سابق هیات مذاکره کننده هسته‌ای ایران با ۵ + ١ گفت: تفکر انقلاب اسلامی باعث شد که فاصله بین اراده و تحقق هدف آمریکا نه تنها کوتاه شود، بلکه در برخی از موارد این فاصله به قدری طولانی شود که آمریکایی‌ها از برخی اهداف دست بکشند.

وی ادامه داد: آمریکایی‌ها برای حل مشکلات خود به جای استفاده از مولفه‌های قدرت خود از مولفه‌های دیگر مانند ابزار زور و فشار علیه مسائل و مشکلات خود استفاده می کنند؛ که این نگاه در مورد جمهوری اسلامی ایران هم اعمال شد. تجربه چند دهه گذشته نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در منطقه غرب آسیا در کشور‌های فلسطین، لبنان، سوریه، عراق یمن و ایران نتوانستند به اهداف خود دست پیدا کنند، چراکه همه این‌ها تحت پوشش تشعشعات انقلاب اسلامی قرار داشتند و آمریکایی‌ها به همین دلیل نتوانستند تفکر خود را مبنی بر هژمون بودن محقق کنند و بر این اساس مجبور شدند ایده رهبری آمریکا را مطرح کنند که اگر دقت کنیم ایده رهبری آمریکا یک ارتجاع و عقب‌گرد از هژمونی آمریکاست.

باقری گفت: در این دوره آمریکایی‌ها به دلیل داشتن وجود اختلافات بنیادین با متحدان خود مجبور می‌شوند تا از شرکای منطقه‌ای خود در برخی مسائل استفاده کنند. یعنی همان کاری که در مساله فلسطین در حال اجرای آن هستند و چون نتوانستند از طریق مستقیم و بدون روپوش و روتوش مسائل را حل کنند به سراغ استفاده از شرکای منطقه‌ای خود رفتند تا مسئله فلسطین را حل کنند.

وی ادامه داد: امروز مولفه‌های قدرت نرم آمریکا مانند دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، توسعه متوازن و بسیاری از اصول دیگر که برگرفته از سیاست‌های لیبرال دموکراسی است در داخل آمریکا به چالش کشیده شده است و رعایت نمی‌شود.

مدیرکل بین الملل قوه قضائیه درباره اینکه منطق مذاکره با آمریکا جواب نمی‌دهد، گفت: عده‌ای فکر می‌کنند، چون آمریکا در شرایط افول قرار دارد باید با آنها مذاکره کرد. باید به آن‌ها گفت که این یک تفکر اشتباه است، چرا که آمریکا با روحیه وحشی گری نه اهل مذاکره است و نه اهلیت مذاکره را دارد. اما افول آمریکا این موضوع را توجیه نمی‌کند که آمریکایی‌ها در شرایطی هستند که می‌توانیم با آن‌ها مذاکره کنیم.

وی ادامه داد: آمریکایی‌ها اهلیت مذاکره را ندارند، چون آن‌ها مذاکره را به عنوان یک جنبه تاکتیکی نگاه می‌کنند و به این موضوع نگاه راهبردی ندارند. آن‌ها در ابتدای مذاکره به دنبال این هستند که در مراحل مختلف ابزار‌های قدرت طرف مقابل را از او بگیرند و طرف مقابل را به مرحله تسلیم برسانند. در واقع مذاکره برای آمریکایی‌ها جایگزین عدم پرداخت هزینه گزینه‌های دیگر است. به همین دلیل هم آمریکا اهلیت مذاکره را ندارد.