«فرشاد گلزاری» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
اطلاق واژه «بحران» به اوضاع و احوال امنیتی و سیاسی سوریه را مرتباً از ۷ سال پیش تاکنون میشنویم که نشان از بهم ریختگی سازمانیافته بوده و متشکل از اضلاع گوناگون داخلی، منطقهای و فرامنطقهای است. این روند طی سالهای گذشته فراز و فرودهای عجیب و غریبی را تجربه کرده؛ روزی شاهد آن بودیم که در سراسر سوریه پرچمهای سیاه داعش در اهتزاز بود و اتاق فرمان رقه هر روز صبح سناریوی جدیدی را در دستور کار سوارهنظام خلافت قرار میداد و کمی بعد شاهد خیزش پرچمها و نامهایی با عنوان جبههالنصره، احرارالشام، فیلقالرحمن، جبهه فتحالشام، فیلقالشام، جیشالاسلام، حرکه نورالدین زنکی و... بودیم که نشان از گستردگی و عمق فاجعه در شامات داشت. این روند هزینههای انسانی، اقتصادی، زیستمحیطی، نظامی و سیاسی زیادی بر سوریه بار کرد و تا امروز هم هزاران سوال در این باره بدون پاسخ مانده و مشخص نیست ویروس تکفیر تا چند سال دیگر گریبانگیر این کشور است.
علاوه بر این موضوعات، تاثیر منفی روانشناختی بر کودکان، جوانان و به طور کلی شهروندان سوری بتازگی در حال نمایان شدن است، کودکی که پدر و مادرش جلوی چشمانش ذبح یا از بالای ساختمان ۵ طبقه به پایین پرتاب شدهاند، چگونه میتواند با گذشت دهههای متوالی افکار خود را پاک کند و به زندگی عادی بازگردد؟ این همان تبعات جامعهشناختی جنگ سوریه خواهد بود که برآمده از جنایت و کشتار طی سالهای اخیر است.
در وضعیت فعلی که پیشرویهای ارتش سوریه در جنوب این کشور همچنان ادامه دارد و پاکسازیها در جریان است، رخدادهایی در حال وقوع است که سوریه را به «شطرنج مبهم» تبدیل کرده است؛ واژه شطرنج به این دلیل در وضعیت فعلی به کار میرود که جابهجایی مهرههای میدانی و زد و خوردهای سیاسی روز به روز یا هفته به هفته در حال تغییر است. باید این موضوع را یادآور شد که اگرچه زد و خوردهای میدانی در سوریه همانند گذشته نیست اما همچنان عناصر مسلح در بسیاری از نقاط این کشور حضور دارند که هر کدام از سوی یک دولت-کشور مورد حمایت بوده یا حداقل خط سیر فعالیتهای آنها از سوی یک پایتخت تنظیم و ابلاغ میشود.
در این اثنا، یکی از جریانهایی که در طول ۷ سال گذشته تا امروز سعی داشته نام خود را با پوششهای مختلف، به عنوان یک طیف برآمده از مردم یا به نوعی خیرخواه شهروندان سوری نمایش دهد، «کلاهسفیدها» است.
القاعده، بطن کلاهسفیدها!
در هشتادونهمین مراسم اسکار در سال ۲۰۱۷ میلادی، جایزه بهترین فیلم مستند به مستند کوتاه «کلاهسفیدها» ساخته «اورلاندو ون اینسایدل» بریتانیایی تعلق گرفت. این مستند به شرح فعالیتهای سازمان کلاهسفیدها یا همان «دفاع المدنی» در سوریه و کمکرسانی اعضای داوطلب این سازمان به مجروحان پرداخت. جالب اینجاست که کارگردان این مستند در مراسم دریافت اسکار با حضور در جایگاه، سخنرانی خود را با این آیه از قرآن کریم آغاز کرد: «هر کس یک نفر را بکشد اینگونه است که همه مردم را کشته است». تحسین نمایش چند دقیقهای این کارگردان به اینجا ختم نشد و چندی بعد، کلاهسفیدها جایزه «Right Livelihood» را که از جوایز معتبر در زمینه صلح به حساب میآید به خود اختصاص داد و همچنین سخن از نامزد شدن این مستند برای دریافت جایزه صلح نوبل به میان آمده بود!
تا اینجای کار سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا توانسته بودند یک پوشش بسیار خوب و ارزنده را برای تروریستهای القاعده دست و پا کنند و جهان را به این سمت سوق دهند که کلاهسفیدها عامل حمایت از حقوق بشردوستانه در سوریه به حساب میآیند؛ جریانی که بدنه اصلی و عناصر میدانی آن از تروریستهای القاعده در سوریه تشکیل شده بود. تمام این افراد در بیعت با «ابومحمد الجولانی» رهبر سابق جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) قرار داشتند و بخوبی آموزشهای ترور شهری، کار با مواد منفجره، جنگ شهری و چریکی و بسیاری از موارد دیگر را فراگرفته بودند. برخی از آنها در صفوف «مجاهدین القاعده» در جنگ با ارتش سوریه حضور داشتند و پس از مدتی پست سازمانی خود را با اعضای کلاهسفیدها تعویض میکردند.
دلایل زیادی برای تعویض پستها وجود دارد؛ نخست اینکه چهره آنها توسط منابع محلی اطلاعاتی دولت سوریه که حین جنگ فعال بودند کمتر مورد شناسایی قرار میگرفت، از سوی دیگر به دلیل فعالیت گسترده و البته تخصصی رسانهای کلاهسفیدها، چهرههای جدید در تصاویر و فیلمها به نمایش درمیآمد و این پیام مخابره میشد که کلاهسفیدها دارای اعضای بسیار زیادی در سطح سوریه هستند. این باعث میشد هژمونی رسانهای و کدهای مخابره شده باعث شود جایگاه و منزلت این جریان برآمده از شبکه تروریستی القاعده بیش از هر زمان دیگر مثبت جلوه داده شود.
پروتکل جمعآوری،کشتهسازی و ساخت مستند
ماموریت کلاهسفیدها بر اساس آنچه از دادههای موجود برمیآید، بنا به گستره فعالیت آنها متفاوت بوده است. آنها از غوطه شرقی و غربی تا دوما، تدمر، حلب، ادلب، درعا و اطراف قنیطره مشغول فعالیت بودند که بر اساس سناریوهای میدانی و پشتپرده آن که برآمده از هدایت سرویسهای اطلاعاتی کشورهای حامی آنها بود، موضوعات متنوعی را در بر میگرفت. به عنوان مثال به دلیل پوشش بشردوستانه آنها، زمانی که تروریستها یا سرویسهای اطلاعاتی مرتبط با آنها در یک منطقه دسترسی خود مبنی بر جمعآوری اخبار را در خطر میدیدند، از کلاهسفیدها برای جمعآوری اطلاعات میدانی مورد نظر خود بهره میبردند.
اما این تنها توان کلاهسفیدها نبود، آنها قبل از اینکه وارد خاک سوریه شوند توسط افسران جنگ روانی بریتانیا و آمریکا در خاک اردن آموزش داده شده و تبدیل به یک فیلمساز حرفهای در قالب سلسله مستندهای تاثیرگذار شدند. باید قبول کرد تصاویر، فیلمها و تولیدات رسانهای کلاهسفیدها حاوی فضاسازی بسیار تیره و ادغام دروغپردازی و وارونه جلوه دادن اوضاع و احوال مردم سوریه بود که با حرفهایترین ابزار و تجهیزات سمعی و بصری ساخته میشد که همگی آنها قدر مطلق حمایت و آموزشهای حرفهای را به تصویر میکشد. این مستندها تا جایی توانست احساسات افکار عمومی جهان را تحریک کند که شورای امنیت سازمان ملل متحد از آن به عنوان سندی دال بر محکوم کردن «بشار اسد» و نظام حاکم بر دمشق استفاده کرد.
یکی دیگر از ماموریتهای کلاهسفیدها ساخت مستندهای دروغین با چاشنی جنایت علیه بشریت علیه دمشق و متحدان آن بود. فعالیت دروغ این گروه زمانی آشکار شد که در «نیوزویک» اعلام شد کلاهسفیدها با حضور در کمپینهای ضددولتی و دستکاری ویدئوها و تصاویر، نقش بسزایی در حمایت از گروههای تروریستی و تاثیر روی افکار عمومی ایفا میکنند. در ادامه آن، «ریک ستریانگ» روزنامهنگار صاحبنام بریتانیایی در گزارشی با اشاره به تمرکز اکثر فعالیتهای سازمان کلاهسفیدها در مناطق تحت کنترل تروریستها بویژه در استان ادلب تاکید کرد این سازمان در واقع گروه نجات جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) است. بعدها مشخص شد برخی اعضای کلاهسفیدها چند دقیقه پس از حملات هوایی علیه مواضع تروریستها خود را در میان آوارهای ساختمانی قرار میدهند و به یکباره عدهای به جهت کمک کردن به آنها وارد کادر دوربین میشوند و در نهایت به بیننده القا میشود دولت سوریه دست به جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت زده است.
اردن، میزبان کلاهسفیدها
چند وقتی بود هیچ خبری از کلاهسفیدهای القاعده در سطح رسانهها وجود نداشت که به یکباره چند روز پیش خبرگزاری فرانسه در گفتوگویی با یکی از عناصر محوری کلاهسفیدها در جنوب سوریه، خبر انتقال ۴۲۲ نفر از عناصر این جریان تروریستی و خانوادههایشان را منتشر کرد که به سرعت مورد توجه قرار گرفت. جالبتر اینکه آنها از جنوب سوریه (درعا و حومه قنیطره) و از طریق فلسطین اشغالی وارد اردن شدند و گفته شده نمایندگانی از بریتانیا، آلمان، کانادا و فرانسه میزبان این افراد بودهاند. این تعداد تروریست که در پوشش یک نهاد بینالمللی به اردن انتقال پیدا کردهاند، براحتی میتوانند این کشور را با تهدید جدی روبهرو کنند و البته باز هم ردپای «پیمانکار خاموشِ» منطقه نمایان میشود.
بدون تردید «اَمان» به عنوان چهارراه اطلاعاتی- عملیاتی منطقه، به دنبال کنترل و نظارت سفت و سخت بر آنها خواهد بود اما احتمال دارد برخی از دانهدرشتها و متخصصان کلاهسفیدها که هزینه زیادی برای آموزش تخصصی آنها شده به صورت دیگر مورد پذیرایی قرار بگیرند که بعید نیست این افراد به رسانه کشورهایی مانند عربستان، اردن، کویت، بحرین و حتی ترکیه انتقال داده شوند. سرنوشت مابقی آنها مبهم است. به گونهای که چندین نفر از عناصر کلاهسفیدها در مصاحبه خود با خبرگزاری فرانسه از طرح انتقالشان به اردن اظهار بیخبری کرده و حتی اعلام کردهاند گروهی دیگر از کلاهسفیدها همچنان در جنوب سوریه باقی خواهند ماند.
فرجام سخن
بر اساس سوابق، زمانی که در هر قسمتی مصالحهای میان دولت و مسلحان شکل میگرفت، این جمعیت به جرابلس، ادلب و به طور کلی مناطق شمالی سوریه انتقال داده میشدند. حال سؤال این است: چرا این طیف از تروریستها که فعالیت آنها در القاعده و برخی دیگر از جریانهای تروریستی سوریه به اثبات رسیده است، این بار به اردن و دقیقاً جایی که بزرگترین ایستگاههای اطلاعاتی عربستان، بریتانیا، آمریکا و اسرائیل وجود دارد، منتقل شدهاند؟ این در حالی است که سازمان ملل مشارکت خود در طرح انتقال آنها به اردن را رد کرده و خبرگزاری ریانووستی روسیه مدعی شده ارتش اسرائیل اعلام کرده طرح خروج کلاهسفیدها به درخواست رئیسجمهوری آمریکا و سران کشورهای اروپایی انجام گرفته است. مجموع این مولفهها نشان میدهد در میان اعضای کلاهسفیدها عناصر نخبه وجود دارد یا حداقل افسران کشورهای حامی آنها از این طریق به پشت جبهه جنگ سوریه بازگشتهاند.