توافق چهاربند دو رئیسجمهور که پس از یک دوره تنش تا مرز درگیری، حاصل شده و فقط کلیات را در بر میگیرد، دارای پیوستهای مصداقی و روشنتر است. در واقع جوهره توافق دو طرف را باید بندهای 2 و 3 دانست و بند اول و چهارم بیشتر کارکرد اعتمادسازی مقدماتی دارند. ترامپ که با رجزهای اولیه فقط برای خلح سلاح و یک توافق یک طرفه با جونگ اون ملاقات کرده، حالا پذیرفته است که یک کاهش شدید نیرو در کره را به اجرا بگذارد و از مانورهای نظامی هم پرهیز نماید و در مقابل و طبق نص توافق و آنچه منتشر شده، کرهشمالی برای خلع سلاح هستهای، تلاش خواهد کرد. این به مفهوم یک پروسه اجرایی و زمانی است که دو طرف خود را بدان متعهد کردهاند.
اگر قرار باشد که با خوشبینی به این توافق نظر داشته باشیم و این چهار بند به سرنوشت توافق سالها قبل دچار نشود، یک توافق امنیتی و کلی، بین دو طرف شکل گرفته که در مسیر تلاش کره برای خلع سلاح هستهای حتماً باید به برداشته شدن تحریمهای اقتصادی علیه کرهشمالی نیز با سرعت وارد شوند. از زاویهای دیگر باید اینگونه نگاه کرد که آیا امریکا قصد دارد از یک حضور و پایگاه استراتژیک در نزدیکی مرزهای چین و روسیه خارج شود؟! اساساً اولویت شرق آسیایی در دکترین نظامی و امنیتی امریکا برای مهار چین و تقویت اهرمهای فشار علیه آن و ایجاد و تکامل هژمونی امریکایی در این منطقه است. چگونه باید پذیرفت که ترامپ بر خلاف عناوین اصلی دکترین نظامی کشور خود یک حرکت در مسیر مقابل را در توافق با کرهشمالی در دستور قرار داده است. یعنی پروسه توافقات بعدی برای کاهش یا رفع تحریمهای اقتصادی در کنار بحث از خروج نظامیان امریکایی از کرهجنوبی، یک پدیده پارادوکسیکال است. یا باید سقف توافق دو طرف را یک توافق امنیتی برای مهار تنش بدانیم و یا اینکه یکبار دیگر تأکید و استدلال کنیم که قصد ترامپ از توافق اخیر، اجرای مصداقها و گامهای بعدی آن نیست و با بدعهدی و چرخش در قبال برداشتن تحریمها یا خروج نظامیان از کرهجنوبی، صرفاً بهانهای برای حضور بیشتر و مستقیم امنیتی و مذاکرات امنیتی را از طریق مذاکرات با کرهشمالی دنبال کرده و قرار نیست فراتر از توافقات سالهای قبل با کرهشمالی قدمهای بیشتری به اجرا در آید. لذا هرز نامههای قبیلهای در داخل کشور که نسخه مذاکراتی برای ایران با ترامپ تجویر میکنند، آرزو در سراب تصویر میکنند.
هادی محمدی