صحبت های زیادی درباره تحولات جنوب سوریه و آمادگی نیروهای سوری برای سلطه دوباره بر این منطقه پس از موفقیت در خارج کردن منطقه غوطه شرقی از سلطه گروه های مسلح مطرح می شود، بدون اینکه به خط قرمزهایی که دیگران تلاش کرده اند در اطراف منطقه الغوطه ترسیم کنند، توجه شود، همان خطوط قرمزی که دیگران قبلاً تلاش کردند در اطراف شهر حلب ایجاد کنند.
همچنین ادعاهای مربوط به استفاده دمشق از سلاح های شیمیایی در دوما و تبعات ناشی از آن از جمله حملات موشکی نیروهای ائتلاف سه جانبه آمریکا، بریتانیا و فرانسه، هیچ کدام نتوانست نیروهای سوری را دستپاچه کند. بین گزینه های اقدام نظامی یا آشتی یا بیرون راندن کسانی که با سازش مخالفند، رسانه هایی که دنباله روی محور سعودی – اماراتی هستند، از تهدید دولت آمریکا علیه نیروهای سوری درباره پیامد اقدام به راه حل نظامی، استقبال کردند، سپس از تهدیدات اسرائیل مبنی بر حمله به نیروهای ایرانی یا نیروهای هم پیمان در منطقه جنوب سوریه به وجد آمدند و در نهایت از درخواست روسیه برای عدم حضور هیچ نیرویی غیر از نیروهای سوری در مرزهای سوریه و فلسطین و استقبال رژیم اشغالگر اسرائیل از این مساله، استقبال کردند.
کسانی که هفت سال همواره می گفتند که بشار اسد رئیس جمهوری سوریه از راه های نظامی یا سیاسی در قدرت باقی نخواهد ماند، چه چیزی را جشن می گیرند؟ و چه چیزی را به یکدیگر تبریک می گویند، در حالی که منتظر پیروزی گروه های مسلح اعم از جبهه النصره و جیش الاسلام هستند تا در مسجد اموی نماز بخوانند؟
اکنون امید و آرزوهای آن ها از بین رفته و معادله ها تغییر کرده است و گروه های مسلح پراکنده شده اند و حلب، الغوطه، جنوب دمشق، حمص، القلمون و وادی بردی و دیگر مناطق از گروه های مسلح بازپس گرفته شد وکفه ترازو به نفع دولت سوریه است.
ایران و هم پیمانانش به ویژه حزب الله به هدف خود در حمایت از دولت سوریه و پشتیبانی از آن درجنگ با تروریسم رسیده اند و ضعف و درماندگی تروریست ها که درصدد ضربه زدن به محور مقاومت بودند، مشخص شد و وابستگی آن ها به رژیم اشغالگر اسرائیل و پیروی آن ها از دیکته های آمریکا اثبات شد.
امروزه ایران و هم پیمانانش در تحقق اهداف خود مبنی بر از سرگیری سلطه و حاکمیت دولت سوریه در اراضی این کشور از ایادی شرور موفق شده اند و امنیت بار دیگر در دمشق برقرار شده است اما گزینه ای که اکنون برای تامین امنیت در مرزهای سوریه و فلسطین در اولویت قرار دارد، استقرار نیروهای سوری است، این مناطق که زمانی جولانگاه عناصر جبهه النصره و گروه های مسلح بود، این بار مکانی برای پیروزی جدید محور مقاومت خواهد بود.
آنچه اکنون مطلوب و مورد انتظار است، اعمال حاکمیت مجدد سوریه بر کل اراضی این کشور و کنترل مرزهای جنوبی سوریه است و این برخلاف آنچه رسانه های غرض ورز گمان می کنند، دستاوردی برای رژیم اشغالگر اسرائیل نیست، بلکه پذیرفتن واقعیتی اجتناب ناپذیر از سوی اسرائیل است که در صورتی که بخواهد امنیت این منطقه را به خطر بیاندازد، روی خوش نخواهد دید و درهای جهنم به رویش گشاده خواهد شد ولی در غیر این صورت، جنوب سوریه نیز مانند جنوب لبنان، آرام خواهد بود.
کسانی که در کمین محور مقاومت نشسته اند، نمی خواهند این واقعیت را قبول کنند که تکیه کردن آن ها به گروه های مسلح در براندازی دولت سوریه، با شکست سخت مواجه شده است و آن ها با وجود اینکه پول ها و سلاح های زیادی را برای براندازی دولت سوریه صرف کرده اند، همه برگه های برنده خود را در ارتباط با سوریه از دست داده اند، و محور مقاومت نه تنها حافظ دولت سوریه است، بلکه بر قدرت آن افزوده و حتی ارتش رژیم اشغالگر را مجبور کرده است که حضور ارتش سوریه را در مرزها بپذیرد. زیرا در غیر این صورت با ارتشی شکست ناپذیر مواجه خواهد بود که می تواند درصورتی که این رژیم از خط قرمزها عبورکند، آن رژیم را با سیل موشک هایش هدف قرار دهد.