سکوت معنی دار سعودیها در برابر افشاگریهای نشریه «فارین پالیسی» باعث تعجب ناظران شده است. این مجله از شروط تحقیرکنندهای سخن به میان آورده که آمریکای ترامپ برای چراغ سبز نشان دادن به ریاض جهت پادشاهی بن سلمان تعیین کرده و شخصاً خواستار انصراف همیشگی سعودیها از انتقال دارائیهای عربستان در آمریکا، سهم خواهی از مجموعه دریافتیهای دربار سعودی از شاهزادگان و مقامات برجسته عربستان در چارچوب طرح به اصطلاح مبارزه با فساد سعودیها و همچنین معافیت سفارت آمریکا در عربستان از پرداخت هرگونه هزینهای است. در این زمینه نکات مهمی وجود دارد که هر یک به تنهائی میتواند مسئله ساز شود.
2- موضوع مهمتر به وطن فروشی مقامات سعودی باز میگردد که چنین فضائی را فراهم کردهاند که واشنگتن به سپردهها و سرمایههای عربستان در این کشور چشم طمع بدوزد و به فکر مصادره اموال و سپردههای عربستان در آمریکا بیفتد. ممکن است در توجیه این پدیده و در تلاش برای قبح زدائی و کمرنگ جلوه دادن موضوع گفته شود که این خواسته آمریکا است و ممکن است عربستان واکنش مخالفی داشته باشد و حتی به کلی چنین خواستههائی را رد کند. پاسخ این است که سرمایهگذاری عربستان و سایر کشورهای عربی و اسلامی در آمریکا تازگی ندارد لکن آنچه شرایط را به کلی تغییر داده، عملکرد سلمان و فرزندش در قبال آمریکا است که با درک ابعاد و زمینههای آن، ترامپ و دستیارانش برای مصادره اموال عربستان وسوسه شدهاند. در واقع ترامپ بدون کسب اطمینان از عملی بودن چنین تصمیم و اقدامی، هرگز دست به چنین ریسک بزرگ و غیرمنتظرهای نمیزد. بلکه حتی این احتمال جدی وجود دارد که با ارزیابی بازخورد پیشنهاداتش و احیاناً استقبال یا نرمش نسبی آل سعود، خواستههایش را مطرح کرده است اگرچه دربار سعودی از ابتدای تاسیس حاکمیت منحوس سعودیها دست نشانده و فرمانبردار غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس بوده و هست، ولی آنچه این روزها شاهدیم اوج وطن فروشی و ذلت پذیری سعودیها است.
3- مسئله حیاتی دیگر به آثار و تبعات بدعتی است که با عملیاتی شدن شروط و خواستههای ترامپ در قبال پادشاهی بن سلمان، گذاشته میشود. اگر تابحال عناصر دست آموز استعمار سیاه غرب سعی داشتهاند با حرف شنوی از اربابان خود، کشور را به غارت دهند و ثروتهای ملی را در معرض چپاول بیگانگان قرار دهند، بن سلمان حتی پیش از به قدرت رسیدنش هم، تمامی ثروتهای ملی عربستان را که در آمریکا ذخیره و سرمایهگذاری شده، به عنوان «پیش پرداخت پادشاهی» خود به صورت یکجا به آمریکا پیشکش میکند. این بدعت خطرناکی است که ممکن است در سایر کشورها نیز عیناً و یا با تغییراتی، اجرا شود و ثروتهای ملی کشورهای عربی و اسلامی را به کلی از میان ببرد.
4- طرح این مسائل، ابعاد اشتهای سیری ناپذیر آمریکا برای غارت ثروت ملتها را به تصویر میکشد و یکبار دیگر نشان میدهد که با خروج مرکز ثقل تصمیم گیری کشورها از مرزهای جغرافیائی آنها و وابستگی به اجانب، چه پیامدهای مهلک و غیرقابل بازگشتی را به همراه دارد و ملتها در نهایت وقتی هشیار میشوند که کار از کار گذشته و عملاً هیچگونه ابزار و اهرمی برای جلوگیری از غارت ثروت های برباد رفته خود ندارند و ناچارند صرفاً با خشم و نفرت نسبت به غارتگران داخلی و خارجی واکنش نشان دهند درحالی که عملاً هیچ اتفاق مهمی در جهت احیای منافع و ثروت ملی آنها نخواهد افتاد.
5- با نگاهی به واکنشهای غرب و به ویژه آمریکا در قبال تحرکات پرشتاب سلمان و فرزندش در منطقه و فرامنطقه و به ویژه جانبداری ترامپ از طرحهای سلمان و فرزندش به خوبی میتوان دریافت که این اقدامات واشنگتن در واقع پوششی بر روی اهداف اصلی ترامپ در قبال ثروتهای عربستان و سایر کشورها بوده تا افکار عمومی جهان عرب و دنیای اسلامی به سمت و سوی دیگری منحرف شود و آنها فرصتهای طلائی برای زمینه سازی و مصادره اموال عمومی کشورهای عرب و مسلمان را داشته باشند.
اگرچه هنوز شاید بسیار زود باشد که درباره عملیاتی شدن این پیشنهاد وقیحانه و اشاعه آن در سایر کشورها سخن گفته شود، لکن از هم اکنون احتمال میرود که گزینههای بعدی آمریکا برای روی کار آوردن عناصر دست نشانده جدید، با تعهد و پذیرش پیش پرداخت به قدرت رسیدن خود، منابع و ثروتهای ملی کشورشان را پیشاپیش به غارتگران بینالمللی پیشکش کنند. این آرزوی غارتگران است و چه بسا که آنها در این زمینه هم ناچار شوند آرزوهای خود را به گور ببرند.