بحران آفرینی آل سعود در روزهای اخیر پا از یمن، بحرین، لبنان و عراق فراتر گذاشته و به خاندان سلطنتی رسیده است. این خانواده که با در اختیار داشتن دلارهای نفتی و حمایت از تفکر وهابیت، دستش به خون مردم بیگناه در سراسر منطقه آغشته است، اینک به دنبال مهار شاهزاده های فراوان و به قدرت رساندن «محمد بن سلمان» جوان است.
در یادداشت زیر، تحلیل کوتاهی که توسط «امیر مسروری» به رشته تحریر درآمده است، درباره جایگاه عربستان و روشهای بحرانآفرین منطقهای این کشور ارائه می شود.
حکومت قبیلهای و پادشاهی عربستان سعودی از ابتدای تأسیس تا به امروز عامل اصلی بیثباتی در منطقه بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و از بین رفتن تنها پایگاه ژاندارمی منطقه، عربستان نقش بازیگر واسطهای را به بهانه داشتن دلارهای نفتی فراوان بر عهده گرفت. عربستان سعودی با در اختیار داشتن تفکر وهابیت و تکفیری، بخشی از جنگ علیه ملتهای منطقه را با فضای ایدئولوژی انقلاب اسلامی به تقابل گفتمانی سوق داد تا در زمینی بازی کند که محصولش کشتار مردم بیگناه و به زعمشان مهار انقلاب اسلامی است اما نتیجهاش به عکس شد.
حاکمان عربستان با در اختیار داشتن دلارهای فراوان و عقد قراردادهای مختلف اقتصادی بر آن هستند تا از رابطه دیپلماسی اقتصادی استفاده کرده و دولتهای غربی را جهتِ تثبیت امنیت ملی خود به کار گیرد. در این یادداشت به بررسی جایگاه عربستان و روشهای بحرانآفرین منطقهای این کشور میپردازیم.
مدارس دینی
سالها است که عربستان سعودی با همکاری خاندان آل شیخ و مفتیهای وهابی به تأسیس مدارس دینی و مساجد مختلف که بعضاً وجهه باشکوهی هم دارند، در بعضی از کشورها اقدام نموده است. به طوری که «کریس مورفی» سناتور ارشد آمریکایی در شورای روابط خارجی آمریکا اعلام کرد: عربستان سعودی از سال ۱۹۶۰م. تا کنون ۱۰۰ میلیارد دلار برای ترویج افکار وهابی گرایانه در دنیا هزینه کرده است. حکام آل سعود با تأمین بودجه مدارس دینی در پاکستان و جهان افکار تروریستی و ضد شیعی را به شدت ترویج میدهند و از سویی دیگر به گسترش افکار ضد غربی در میان مسلمانان میپردازند.
این در حالی است که مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری دور گذشته آمریکا چالشی جدی علیه گسترش فعالیت دینی عربستان در ورای شبهجزیره بود؛ آنگونه که «هیلاری کلینتون» با اینکه رابطه نزدیکی هم با ریاض داشت اما نسبت به حضور مدارس دینی و مساجد وهابی در جهان هشدار داد؛ مدارسی که بعضاً چیزی جز کارخانه آدم سازی برای عملیاتهای تروریستی نیست.
بسیاری از گروههای معارض سوری که دست به اقدامات تروریستی سنگینی میزنند یا تحصیلکرده عربستان هستند یا در مدارس وهابی تحصیل کرده اند. «زهران علوش» تروریست سوری، پیش از آنکه دست به تشکیل گروه تروریستی در حومه دمشق بزند، در مدارس دینی عربستان سعودی تحصیل کرد و پس از بازگشت بارها سعی کرد اقدامات تروریستی سازماندهی شدهای را انجام دهد که در نهایت به تشکیل گروه تروریستی حومه دمشق منجر شد. شعار زهران علوش مبنی بر تخریب حرم حضرت زینب ــ سلام الله علیها ــ به عنوان یکی از مراکز شرک (!!) نمونه مستقیمی از تأثیر تفکر وهابیتِ سعودی است که به سایر مناطق منتقل شده است.
گزارش های بسیاری از فعالیت مدارس دینی عربستان در پاکستان، افغانستان، آفریقا و بسیاری از مناطق جهان به ویژه شرق آسیا منتشر شده که نشان دهنده عزم جدی عربستان برای بی ثبات کردن این کشورها است. البته در بین گزارش ها به اسامی مراکزی چون مجمع جهانی جوانان مسلمان و سازمان اسلامی اشاره کرد که با عنوان خیریه از این مدارس در سایر کشورها حمایت میکنند. عرب- افغانها که سالها در افغانستان با عنوان گروههای مختلف تکفیری شناخته میشوند از کسانی هستند که بیشترین سهم را در تحصیل وتأثیر از مدارس وهابیت بر عهده دارند.
به واقع یکی از عوامل اولیه بیثباتی سیاسی در منطقه که عربستان در حال دنبال کردن آن هست، حمایت از مدارسی است که هدفی جز تشکیل و سازماندهی گروههای تروریستی ندارند. اندیشه تکفیر را ترویج و از مذهب وهابیت دفاع می کنند.
مسابقه تسلیحاتی
عربستان را باید یکی از مقصدهای مهم خرید تسلیحاتی دنیا اعلام کرد. کشوری که ۳۳ میلیون جمعیت دارد اما فقط ۱۶ میلیون نفر آن شهروند این کشور و بقیه از اتباع سایر کشورها هستند. در چنین شرایطی در سال جاری میلادی عربستان با انعقاد یک قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری رکورد خرید تسلیحات دنیا را به نام خود زد!
علاوه بر این قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری، قراردادهای مختلفی با فرانسه، ایتالیا و انگلیس امضا شد تا تسلیحات این کشورها به منطقه غرب آسیا سرازیر شود. سؤال اینجا است «عربستان با چه هدفی این حجم از تسلیحات را وارد منطقه میکند». گزارشهای منتشر شده از جنگ سوریه و عراق نشان میدهد، بخش قابلتوجهی از سلاحهای خریداری شده عربستان در اختیار گروههای تروریستی منطقه قرارگرفته و آنها با سلاحهای سعودی علیه مردم عراق، سوریه، افغانستان و... میجنگند. علاوه براین دو سال است عربستان به یمن حمله کرده و حجم قابلتوجهی از ویرانی را بر دوش ملت یمن سوار کرده است. عربستان در این حملات حجم وسیعی از تسلیحات خریداری شده را به کار گرفته و موجب خسارتهای فراوانی به زیرساختهای یمن شده است. با محاصره زمینی، دریایی و هوایی یمن هم به شیوع دهها نوع بیماری از جمله وبا و دیفتری کمک کرده و یمنیها در بدترین شرایط ممکن بسر می برند.
مسابقه تسلیحاتی که عربستان در حال برگزار کردن آن است چیزی جز کمک به جیب فروشندگان سلاح غربی از جمله آمریکا نیست. به طور حتم تجربه نشان داده این حجم از تسلیحات در اختیار گروههای تروریستی همانند داعش و جبهه النصره قرار خواهد گرفت یا در یک جنگ جدید توسط عربستان علیه مردم یک کشور استفاده میشود.
سرکوب خواست مردم
عربستان با خواست اجتماعی مردم در منطقه به شدت مخالف است. ساختار قبیله محوری عربستان موجب شده تا این کشور تمام تلاشش را برای ممانعت از استقرار هر نوع حکومت مردمی به کار گیرد. عربستان میداند در منطقه هر نوع خواست اجتماعی و مردم سالاری به معنای نفی دیکتاتوری و مونوکراسی است. در سالهای اخیر موج بیداری اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی طنین انداز شد و این عربستان بود که سعی کرد این موج را مهار کند.
عربستان سعودی با حمایت از نظامیان در مصر و خرج دلارهای فراوان، دست به کودتای نظامی زد، در بحرین با ۹ لشکر عملاً منامه را اشغال کرد و با همکاری نیروهای امنیتی رژیم آل خلیفه، مخالفان را دستگیر و سرکوب کرد، در استان شرقی به دلیل وجود گروههای مخالف، رهبران هر یک از گروهها را زندانی کرد و در نهایت با اعدام شیخ باقر النمر بر آن شد تا مشت آهنین را در سیاست داخلی و سرکوب مخالفان به کار گیرد.
در یمن با انقلاب مردمی، صنعاء در اختیار انقلابیون قرار گرفت و این عربستان بود که با حمله نظامی به یمن هزاران غیر نظامی را به خاک و خون کشید و زیر ساختهای کشور محرومی چون یمن را از بین برده است. سعودی ها حتی به دستگاه آب شیرین کن این کشور هم رحم نکرده اند. عربستان در بسیاری از کشورهای آفریقا با حمایت از سیاست دولتهای غیر مستقل به اسم حمایت سیاسی از جبهه عربی، رسماً از دولتها در برابر ملتها حمایت میکند.
شیوه سرکوب مخالفان با دلارهای نفتی و همچنین خریدن سیاسیون بخش دیگری از روش مشتِ آهنین عربستان در حفظ و یکپارچگی مونوکراسیهای مختلف در منطقه است.
عادی سازی روابط با اسرائیل
همراهی عربستان در مقابله با حزب الله و محور مقاومت تنها یک هدف را به دنبال دارد: تأمین امنیت اسرائیل! پس عجیب نیست که «موشه یعلون» وزیر جنگ سابق اسرائیل و عضو کنیست (پارلمان رژیم صهیونیستی) در مصاحبهای که روزنامه هاآرتص آن را منتشر کرد، مدعی شود: این تصادفی نیست که آنچه ما به عبری میگوییم عربستان به زبان عربی بازگو میکند!
برگزاری اجلاس قاهره برای مهار حزبالله و در نهایت خلع سلاح این گروه مقاومت، در روزهای اخیر جنجالآفرین شده است. چند ماه قبل هم ژنرال «انور عشقی» با بازدید از مراکز رژیم صهیونیستی رسماً اولین نظامی سعودی بود که طرح عادی سازی روابط میان ریاض- تلآویو را علنی کرد.
«سید حسن نصرالله» دبیر کل حزبالله لبنان در سخنانی با اشاره به روابط اسرائیل و عربستان خبری را علنی کرد که پیش از این در حد حدس و گمان بود. او با اشاره به روابط تلآویو ــ ریاض گفت: عربستان به دنبال راضی کردن اسرائیل برای حمله به لبنان جهت مقابله با حزبالله است.
عادیسازی روابط اسرائیل با سایر کشورهای عربی پیش از این نیز در دستور کار تلآویو قرار داشت اما از چند ماه قبل با تغییرات گسترده در هیئت حاکمه ریاض بیشتر رسانهای شده است. به نظر میرسد اسرائیل میداند عادی سازی روابط ریاض- تلآویو چقدر میتواند به نفع آنها تمام شود.
این حجم از ناامنی و ایجاد بی ثباتی در منطقه فقط از کشوری بر میآید که مهد تروریسم مذهبی خوانده میشود. عربستان با افزایش بی ثباتی در منطقه به دنبال سلطه خاندان سدیری بر افکار عمومی و در نهایت تثبیت حکومت محمد بن سلمان در سالهای نزدیک است؛ شخصی که هم جوان است و هم رابطه نزدیکی با خاندان آل شیخ و دولتمردان آمریکا دارد. عربستان در چند سال اخیر موجب شد تا نا امنی منطقهای افزایش یابد و در نهایت بسیاری از بیگناهان و غیر نظامیان کشته شوند.