جامعه اهل تسنن که بخش گسترده ای از جهان اسلام را شامل می شود، بالغ بر ۱میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر دارد. نگاهی به ساختار درونی جریان اهل تسنن نشان میدهد که این گروه شاخههای مختلف بر اساس تقسیم بندی های گوناگون دارد. این تقسیم بندی ها از لحاظ فقهی، کلامی، اعتقادی و ... مطرح شده است. همان طور که در حوادث سالهای اخیر مشاهده میشود جامعه اهل تسنن نیز یکی از قربانیان غده سرطانی تروریستی و تکفیری در جهان اسلام است. جریان های تروریستی بخش بسیار کوچکی از سلفیت اهل تسنن است که آنها هم به زحمت به ۱۰ درصد مجموع اهل تسنن می رسند. این جریان ها اما با وجود تعداد اندک، در نتیجه پشتیبانی تبلیغاتی، تسلیحاتی، مالی و سیاسی و دیپلماتیک آمریکا، رژیم صهیونیستی و مزدوران منطقه ای آنها به معضلی برای جهان اسلام تبدیل شده بودند که بحمدالله این مشکل با توان محور مقاومت در حال مرتفع شدن است.
بر اساس یکی از تقسیم بندی های صورت گرفته، اهل تسنن به سه گروه اهل تسنن عادی، صوفی و سلفی تقسیم می شود.
الف: اهل تسنن عادی گروه هایی هستند که زیر پرچم فرق چهارگانه کلامی اهل تسنن قرار داشته و از رویکردهای فرعی و افراط و تفریط در آموزه های دینی اجتناب می کنند. این گروه بر اساس جریان های کلامی که به آن وابستگی دارند، مختصات ویژه ای را در نحوه رفتار و آموزه های خود دارند. اکثریت اهل تسنن یعنی بالغ بر ۶۰ درصد آنها جزو این دسته هستند.
ب: صوفی ها: مذاهب صوفی در حوزه تشیع نیز وارد شده است، اما بیشتر آنها مربوط به گرایشهای اهل تسنن هستند. تمامی مباحث و ریشه تصوف در قرن های دوم و سوم در اسلام مطرح شده است و امروز نزدیک به صد فرقه صوفی با جمعیتی بالغ بر ۴۵۰ میلیون نفر در جهان وجود دارد. برخی تقسیم بندی ها حاکی از آن است که از این تعداد نزدیک به بیست میلیون نفر صوفی شیعه در جهان اسلام وجود دارد.
تصوف مسلکی است که با مذهب آمیخته است و طرفداران این مسلک عقیده دارند که این طریقت بهترین راه برای رسیدن به حق می باشد و انسان پس از تامل و تفکر و تجربه و مشاهده و سیر و سلوک می تواند به مقصود نهایی و مطلوب اصلی خود برسد. تصوف در ابتدا عبارت بود از زهدی مفرط و خشن که عبادتهای شاق و طاقت فرسا و کناره گیری و گوشه نشینی را نیز باخود همراه داشت. ولی رفته رفته از چنین حالتی فاصله گرفته و با درآمیختن با فرهنگ ها و عقائد و آداب دیگر نحله ها مملو از انحرافات، کژرویها و آداب و رسوم خود ساخته و غیر دینی شد.
ج: سلفی ها: گرایش به سلفیت از نیمه دوم قرن نوزدهم یعنی بعد از سقوط امپراتوری عثمانی و روند انحطاط و ذلت مسلمانان و در پی تهاجم همهجانبه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی به جامعه اسلامی شکل گرفت. به دنبال آن برخی از متفکران و شخصیتهای جهان اسلام که آینده مسلمانان را مأیوس کننده میدیدند، برای برون رفت از اوضاع خفتبار کنونی نظریه بازگشت به دوران سلف صالح را مطرح کردند.
بازگشت به دوران سلف در ابتدا یک نظریه بود، اما بعدها تکمیلتر شده و خود را به یک مذهب تبدیل کرد و تنها خود را معیار اصلی دین معرفی کرده و هر تفکر و مذهب مخالف خود را خارج از دایره اسلام قرارداد. پرواضح است که سلفیت در واکنش به رویکردهای سست مآبانه صوفی گری و در نتیجه اوضاع سخت مسلمانان پدید آمد، اما این تفکر نتوانست حامیان زیادی پیدا کند. در حال حاضر تنها ۱۰ درصد از جامعه اهل تسنن را سلفی ها تشکیل می دهند. با این وجود این جریان با رویکرد خاص تکفیری که دارد، به دنبال تحمیل کردن خود به جامعه اسلام است.
آنچه در این مقاله بررسی خواهد شد مختصات اعتقادی و رویکردهای رفتاری و گرایش های متعصبانه و مراحل تکوین جریان های مختلف سلفی و تکفیری است که با وجود سر و صدای زیادی که در جامعه جهانی و امت اسلام ایجاد کرده اند، تعداد اندکی از آن ها را به خود اختصاص داده اند.
اصول و مبانی مشترک گروههای سلفی
جریان سلفیت با شعار احیای دوران سلف برای بازگرداندن عزت و عظمت از دست رفته مسلمانان به وجود آمد، ولی برخی از حکومتها و سازمانهای اطلاعاتی غربی به مرور در درون این گروه ها نفوذ کرده و مدیریت آنها را در دست گرفتند و از آنها به عنوان ابزاری در راستای اهداف و سیاستهای خود استفاده میکنند. در نتیجه این اتفاق آنچه که به عنوان تهدیدی جدی علیه قدرتهای استکباری و صهیونیستی شکل گرفته بود ، به فرصتی ارزشمند در راستای اهداف و سیاستهای آنها تبدیل شد.
گروهها، جریانها و شخصیتهای سلفی تعدد بسیار بالایی دارند ، به نحوی که شناسایی و بررسی افکار و مبانی همه آنها غیرممکن است. البته در این میان میتوان به برخی اصول و مبانی مشترک اشاره کرد که مورد توافق همه گروهها ، جنبشها و جریانهای مدعی سلفیگری باشد. برخی از این موارد را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
احیای دوران سلف
نفی وضعیت موجود
ایجاد خلافت اسلامی
پاکسازی اسلام از خرافات و بدعتها
تأکید بر صحت فهم سلف
ظاهرگرایی
تبعیضگرایی
مخالفت با ظواهر دموکراسی
مخالفت با تشیع
تأکید بر اصل جهاد
گسترش دایره کفر و محدود کردن دایره ایمان.
گرایشهای مختلف سلفیت
از آنجا که در بین سلفیون در معنا و مفهوم بازگشت به سلف و چگونگی احیای دوران سلف و نحوه گستره تاریخی دوران سلف و ... اختلاف نظر وجود دارد و هر گروه و سازمان سلفی تفسیر و برداشت خاص خود را ارائه میکند، انواعی از گروهها و جریانهای سلفی در مناطق مختلف جهان به خصوص در کشورهای اسلامی شکل گرفته است و هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود. پس از چندی اختلافات میان همین گروهها جدیتر شده و از درون آنها گروههای کوچکتر با شیوههای جدید و روش و تفکرات انتقادی متفاوت انشعاب مییابد.
الف: وهابیت (۱۱۴۵م.)
این جریان در سال ۱۱۴۵ هجری قمری توسط محمد بن عبدالوهاب و در عربستان سعودی شکل گرفت. هدف اولیه این جریان مقابله با شرک و بدعت اعلام شد. این جریان از میان اولین جریانهای مذهبی و سیاسی است که در منطقه نجد عربستان ظهور کرد. وهابیت تمام مشکلات جهان اسلام و مسلمانان را برآمده از رسوخ شرک و اعمال خرافی و بدعتآمیز در میان مسلمانان میدانند و تنها راه احیای اسلام اصیل را بازگشت به دوران سلف صالح معرفی میکنند.
وهابیون حاکم را ولی امر دانسته و اطاعت از او را واجب و مخالفت با او را حرام میدانند. در حقیقت میتوان گفت این گرایش سلفی برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت آل سعود در برابر عثمانی ها شکل گرفت. از این منظر وهابیت اختلافات اساسی با سلفیت اخوانی دارد. به عبارت دیگر وهابیت ابزاری برای توجیه و مشروعیت بخشیدن و تثبیت قدرت سیاسی آل سعود است.
وهابیون در ۱۰۰ سال اخیر تلاش داشتهاند به عنوان یک جریان سلفی شناخته شوند و تحت این عناوین افکار و آرای سیاسی و اعتقادی خود را تبلیغ و ترویج و اهل سنت را به سمت خود جذب کنند. این فرقه بر اساس آموزههایی که دارد ابزاری کارآمد برای سرکوب جنبشها و حرکتهای مردمی در کشورهای اسلامی بوده است. مفتیان وهابی با صدور فتواهای از پیش طراحی شده و خلاف شرع عامل مشروعیت بخشیدن به سرکوب قیامهای مردمی و کشتار هزاران مسلمان در کشورهای مختلف و به یغما بردن سرمایههای مسلمانان طی سالهای اخیر هستند.
وهابیت یکی از موفقترین جریانهای ساختگی است که با مدیریت قدرتهای استکباری توانسته اتحاد امت اسلام را به تفرقه و تشتت تبدیل کند. وهابیت ضمن همسویی با آمریکا و اسرائیل با صرف میلیاردها دلار ، جنبشهای اسلامی در کشورهای منطقه را سرکوب کرده و آنها را به انحراف کشیده و مصادره کردند.
به همبن علت مردم انقلابی یمن که توانسته بودند حکام خودفروخته و مستبد را ساقط کنند ، از دو سال پیش تاکنون زیر موشک باران متجاوزان سعودی قرار دارند و صدها نفر از مردم به ویژه زنان و کودکان این کشور فقیر کشته شده و بیشتر ۹۸% از مراکز و تأسیسات و زیرساختهای آن ویران شدهاند.
عربستان در کنار آمریکا و اسرائیل جنگ داخلی سوریه را برافروخت و طی چند سال صدها هزار نفر از مردم این کشور را به خاک و خون کشیده و تمامی سرمایهها و زیرساختهای این کشور را که روزی به عنوان محور مقاومت علیه اسرائیل شناخته میشد ، از بین برد. وهابیت سعودی با هدایت آمریکا و حمایت اسرائیل اولین مسئله جهان اسلام و عرب را که اسرائیل بود به یک موضوع عادی و بیاهمیت تبدیل کرده و گامهای بلندی در راستای عادی سازی روابط و هماهنگیهای امنیتی و نظامی با رژیم صهیونیستی برداشت و در مقابل، ایران را که به عنوان یکی از مهمترین کشورهای حامی آرمانهای اسلامی به شمار میرود ، به عنوان دشمن کشورهای عربی و اولین خطر جهان اسلام توصیف کرد.
تفاوت وهابیت با اهل تسنن
استعمار غرب در قرن دوازدهم هجری برای ادامه اهداف استعماری خود از درون دو دین بزرگ، سه فرقه انحرافی به وجود آورد. استعمارگران وهابیت را از درون اهل تسنن ، بهاییت را از درون شیعیان و صهیونیسم را از درون دین یهود خلق کردند. وهابیت از زمان تشکیل تاکنون همواره زیر سایه قدرتهای استکباری به حیات خود ادامه داده و ابزار کارآمدی در دست این قدرتها جهت ایجاد اختلاف و تفرقه بین امت اسلامی است، این در حالی است که جامعه اهل تسنن طی قرن های متوالی زندگی مسالمت آمیز با سایر اقلیت های مسلمان، مبارزههای تأثیرگذاری را ضد قدرتهای استعماری در جهان داشته و همواره در طول تاریخ همزیستی مسالمتآمیز با سایر مسلمانان از جمله شیعیان داشتند. مفتیان وهابی تنها خود را مسلمانان واقعی میدانند و سایر مسلمانان را مشرک و کافر میپندارند اما مفتیان و بزرگان اهل سنت ، اهل قبله را مسلمان میدانند.
وهابیت اولین جریان موهوم در تاریخ اسلام بود که معنای جهاد را توسعه داده و جنگیدن با مسلمانان مخالف خود را همچون جهاد با مخالفان کافر پنداشته و آنها را واجبالقتل میداند.
ب: سلفیت دیوبندی(۱۷۳۲ م.)
شاه ولیالله دهلوی در سال ۱۷۳۲ م. این گرایش را در منطقه دیوبند در شبه قاره هند شکل داد. شعار اصلی این جریان مبارزه با بدعت و مقابله با جهل است،. آنها اعتقاد دارند که باید آموزههای دینی را گسترش داد. شاه ولیالله دهلوی معتقد بود باید عقیده مسلمانان اثبات شود و تنها راه نجات مسلمانان را در فراگیری تعلیمات اسلامی میدانست و به همین علت به ترویج امور آموزشی و تربیتی مسلمانان پرداخت. وی جهل و خرافهپرستی را قدیمیترین و خطرناکترین بیماری جامعه بشری معرفی کرد که بزرگترین سد راه سعادت و ارتقای روحی اخلاق و تمدن انسانی در جامعه است. او مداوای این بیماریها را تدبر در معانی قرآن میداند، لذا قرآن را به زبان فارسی که در آن زمان زبان رسمی و اداری و دینی و علمی هند بود ترجمه کرد. قرآن ترجمه شده وی فتح الرحمان نام دارد.
شاه ولی الله در طول حیات خود هیچ اقدامی ضد استعمار انگلیس انجام نداد و تنها به ترویج آموزههای دینی بر اساس تفکرات خود پرداخت. وی با این وجود مخالف سرسخت شیعیان بود و کتابی را بر ضد تشیع نوشت. پس از درگذشت ولیالله دهلوی ، دیوبندی ها برای انتقال آموزههای خود مدارسی را تأسیس کردند که بعدها به اسم مدارس دیوبندیه معروف شد. امروزه در سراسر شبه قاره هند به ویژه در پاکستان و افغانستان ده ها هزار مدرسه دیوبندیه فعالیت دارد که تأمین مالی آن بر عهده عربستان سعودی است. در بیش از ۲۰ هزار مدرسه دینی در پاکستان نزدیک به ۲ میلیون نفر مشغول آموزش هستند که با هزینه های هنگفت دلارهای نفتی برای تمامی این افراد غذا و محل اقامت رایگان و امکانات آموزشی و تحصیلی رایگان تامین می شود. با این وجود استفاده از روشهای قدیمی و سنتی ، عدم تجهیز به امکانات مدرن روز ، تأثیر این مدارس و افزایش خشونت از جمله مواردی است که باعث ضعف روند آموزش در این مدارس شده است.
شاه ولی الله دهلوی و محمد بن عبدالوهاب تقریباً با هم همزمان بودند و با هم در مکه تحصیل می کردند. هر دو داعیه احیای امت اسلام و مبارزه با شرک و دعوت به توحید را داشتند و حتی برخی از اساتید هر دو یکی بود. هر دو از ابن تیمیه تأثیر پذیرفته و از او تمجید کردند. نگاهی اجمالی به دو گرایش سلفی دیویبندی و وهابیت اشتراکات زیادی را در میان آنها نشان میدهد. علاوه بر این که تأمین مالی عربستان سعودی طی سالهای اخیر از مدارس دیوبندی نیز باعث نزدیک شدن بیشتر این فرقه به رویکردهای وهابی شده است. با این وجود اختلافات زیادی نیز میان وهابیت و دیوبندی ها وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
محمد بن عبدالوهاب عقل را را در تمام ابعاد کنار میگذارد ، اما شاه ولی الله در برخی موارد عقل گرا است.
محمد بن عبدالوهاب تکفیری است، اما دهلوی قائل به تقریب میان مذاهب اهل تسنن است.
شاه ولی الله گرایش صوفیانه داشت، اما محمد بن عبدالوهاب تصوف را فرقه ای انحرافی می دانست.
ج: اخوانالمسلمین: (۱۹۲۸ م.)
اخوانالمسلمین بزرگترین و گستردهترین تشکیلات سیاسی مذهبی اهل سنت است که با هدف احیای دوران سلف صالح و ایجاد خلافت اسلامی بنیانگذاری شده است. این گروه در سال ۱۹۲۸ میلادی توسط احمد حسن البناء در مصر پایهگذاری شد و به سرعت در سراسر مصر و سپس دیگر کشورهای اسلامی گسترش یافت. اخوانالمسلمین در دورانی تشکیل شد که امپراتوری عثمانی به عنوان آخرین خلافت اسلامی در اوج ضعف و انحطاط بود و مصر به عنوان یکی از مهمترین بخشهای امپراتوری عثمانی به مستعمره انگلیس تبدیل شده و مسلمانان آن در اوج ذلت و حقارت بودند. غربی ها به اسم تمدن و مدرنیته فرهنگ و تمدن اسلامی را نابود میکردند و فساد و بیبندوباری را در کشورهای اسلامی رواج میدادند. تفکر جدایی دین از سیاست بر تمامی ارکان حکومت و مسئولان سیاسی کشور و اسلامی حاکم شده بود.
در چنین شرایطی تعدادی از متفکران و مصلحان اسلامی به دنبال چارهاندیشی برآمده و نظریههای مختلفی برای این موضوع مطرح کردند. سیدجمالالدین اسدآبادی یکی از این افراد بود که نظریه مقابله با سلطه استعماری و بازگشت به اسلام را در مصر مطرح کرد. دیدگاههای وی در رابطه با آغاز نهضت بیداری اسلامی مورد استقبال متفکران اسلامگرای مصری قرار گرفت و تعداد زیادی از جوانان انقلابیون این کشور را جذب کند. هواداران سیدجمال هم با فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی سازمان یافته تلاش کردند رشد و آگاهی مسلمانان را نسبت به مبانی اسلامی و توطئههای سلطهگران بالا ببرند. پس از اخراج سیدجمال از مصر نیز این مسیر با رهبری شاگردانش نظیر شیخ محمد عبده ، سعد زغلول، ابراهیم هبلاوی و رشید رضا و حسن البناء و ... ادامه پیدا کرد.
اصول راهبردی منشور اخوان شامل موارد زیر است:
دعوت به اسلام ناب و سلف صالح
عمل به سنت پیامبر در همه امور اعتقادی و عبادی
آماده سازی خود از طریق تهذیب نفس
تشکیل سازمان سیاسی برای اثبات حاکمیت و تربیت مردان
تأکید بر علم و دانش و کسب فناوری
بهبود شرایط اجتماعی و درمان بیماریهای جامعه شناختی
فعالیتهای اقتصادی و کسب ثروت
تأکید بر تربیت بدنی و تقویت جسمی
اخوانی ها توجه ویژهای به تبلیغ و ارشاد دارند و بنای حکومت اسلامی را منوط به آمادگی مسلمانان برای پذیرش این مهم (دموکراسی و استفاده از ابزار نرم) میدانند. به همین علت بود که اخوانیها برای نیل به قدرت ، مبارزات پارلمانی را تجویز کرده و خود نیز طی دهههای گذشته در کشورهای مختلف وارد رقابت عرصههای سیاسی شدند. آنها قائل به تقریب بین مذاهب اسلامی هستند. آنها تعدد کشورهای اسلامی را تا زمان رسیدن به دولت اسلامی واحد به رسمیت میشناسند و در عین حال معتقد به ارتباط و مراوده با دیگر کشورها هستند. اخوانالمسلمین معتقدند که رئیس کشور باید توسط مردم انتخاب شود. آنها جهاد را در مفهوم عمومی آن یعنی تلاش و کوشش در راه خدا تفسیر میکنند، به همین علت است که بیشتر رهبران و سران اخوانالمسلمین را دانشجویان و فارغالتحصیلان نخبه رشتههای فنی مهندسی و رشتههای غیر علوم انسانی و دینی تشکیل میدهند.
اخوانی ها بر خلاف سایر گروههای سلفی مواضع و مناسبات خوبی با ایران داشتهاند. این مناسبات گرچه طی بحران سوریه با رکود مواجه شد ، اما هرگز متوقف نشد و در ماههای اخیر نیز شاهد تلاش گسترده جریانهای اخوانی برای تقویت مناسبات با ایران هستیم.
این تفکر قویترین و ریشه دارترین تفکر جریان سلفی است که مبانی فکری مستحکم و رهبرانی قوی دارد. در حال حاضر ترکیه، غزه و سودان تحت حاکمیت این تفکر قرار دارد. مصر نیز بعد از انقلاب مردمی مدتی تحت کنترل این تفکر در آمد که حاکمیت آنها طولانی نشد و کودتای نظامی در این کشور نه تنها باعث براندازی نظام اخوانی آن شد، بلکه مجموعه ای از سرکوب و پاکسازی را ضد اخوانی ها به راه انداخت.
ساختار تشکیلاتی اخوان المسلمین
ساختار تشکیلاتی اخوانالمسلمین شامل شورای مشورتی است که مرشد عام و دفتر ارشاد عام میشود. شورای مشورتی یا هیئت مؤسسان مرجع قانونگذاری و سیاستگذاری اخوانی ها محسوب میشود و عهدهدار نظارت عالی بر فعالیتهای جمعیت و انتخاب مرشد عام است و تمامی مصوبات این شورا برای اعضا الزامآور است. شورای مشورتی دارای ۳۰ عضو است که به مدت چهار سال انتخاب میشود. مرشد عام بر اساس نظر این شورا و از میان اعضای انجمن که حداقل ۱۵ سال سابقه عضویت داشته باشند و سن آنها نیز از ۴۰ سال کمتر نباشد انتخاب میشود . دوره مسئولیت مرشد عام شش سال است و انتخاب مجدد وی برای یک دوره بلامانع است.
دفتر جهانی ارشاد عام مسئولیتهای اجرایی فعالیتهای اخوان المسلمین را بر عهده دارد. این دفتر از ۱۳ عضو تشکیل شده که اعضای شورای مشورتی از مناطق مختلف انتخاب میشوند.
مرشدهای اخوان المسلمین از آغاز تأسیس این جنبش تاکنون شامل افراد زیر است:
حسن البناء از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۹
حسن الهضیبی از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۳
عمر التلمسانی از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵
محمد حامد ابو النصر از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۶
مصطفی مشهور در سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۲
مأمون الهضیبی از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴
محمد مهدی عاکف از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰
محمد بدیع از ۲۰۱۰ تاکنون.