در آگوست سال 1965 «لیندن جانسون» رئیسجمهور وقت آمریکا گفته بود: آمریکا در جنگهایی که شروع میکند پیروز خواهد شد.
با این حال استراتژی که در آن زمان آمریکا را به مداخله در ویتنام کشاند، بر عدم شکست استوار بود.
مک جورج باندی مشاور امنیت ملی جانسون بعدها اقرار کرد که شخصا استراتژی آمریکا در جنگ ویتنام را تایید کرده بود.
وی گفته بود که این استراتژی بر استفاده محدود از نیروی نظامی تاکید داشت، تا حدی که این نیروها تنها از پیشروی دشمن جلوگیری کنند.
طبق اظهارات باندی، آمریکا معتقد بود که با این رویکرد در نهایت «کمونیستهای ویتنامی مجبور به مصالحه اهداف و خواستههای خود خواهند شد».
این در حالی است که رئیسجمهور فعلی آمریکا نیز پس از ماهها بررسی، راهبرد مشابهی را برای پیروزی در جنگ 16 ساله افغانستان اتخاذ کرده است.
رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا هدف از استراتژی جدید این کشور را «تحت فشار قرار دادن طالبان» اعلام کرد.
وی اظهار داشت که هدف این است که طالبان متوجه شوند در میدان نبرد پیروز نخواهند شد و خطاب به این گروه گفت: ممکن است ما پیروز نشویم، اما شما نیز برنده نخواهید شد.
تیلرسون افزود: در نهایت طالبان بر سر میز مذاکره حاضر خواهد شد و بدین صورت راهی برای پایان دادن به این وضع پیدا میشود.
استراتژی عدم شکست پیش از افغانستان در ویتنام نیز باعث شکست آمریکا شده بود، بنابراین واشنگتن باید پیش از تکرار این استراتژی درباره راهبرد خود در افغانستان تجدیدنظر کند.
جورج باندی سالها پس از پایان جنگ ویتنام گفت: ما هیچگاه نباید برای تغییر ساختار درونی قدرت دیگر کشورها تصمیم گرفته و یا حتی برای تاثیرگذاری بر آن تلاش کنیم.
حال سوال اینجاست که آیا رئیسجمهور آمریکا این درس را گرفته است؟
ترامپ در زمان اعلام استراتژی جدیدش گفت: ما شریک و دوست افغانستان هستیم، اما به مردم این کشور دیکته نخواهیم کرد که چگونه زندگی کنند و چطور بر جامعه پیچیده خود حکمرانی کنند؛ ما دیگر به دنبال دولتسازی نیستیم، بلکه به دنبال کشتن تروریستها هستیم.
با این حال، استراتژی که بر پایه حفظ شرایط فعلی و عدم شکست استوار باشد، بطور دقیق مستلزم چیزی است که ترامپ ادعای مخالفت با آن را دارد یعنی حمایت از دولت افغانستان؛ که بدون کمک مالی مدت زیادی دوام نخواهد آورد.
با این حال به گفته «مکس بوت» خبرنگار نیویورک تایمز، دولتسازی دقیقا همان چیزی است که آمریکا در افغانستان انجام میدهد.
وی که اخیرا از سفر به افغانستان باز گشته اظهار داشت: تنها به جای «دولتسازی» فرماندهان نظامی آمریکا از کلماتی چون «ظرفیتسازی»، «توانمندسازی» و واژههای از این قبیل استفاده میکنند.
یکی از درسهای ویتنام برای آمریکا را نیز «هنری کسینجر» وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در مقالهای در اواخر سال 1968 مطرح کرد.
وی در یادداشت خود اظهار داشت: جنگ ما نظامی بود، در حالی که حریف ما جنگ سیاسی را در پیش گرفته بود.
کسینجر تصریح کرد که آمریکا در این جنگ به دنبال ایجاد ضعف فیزیکی در مخالفان خود بود، در حالی که ویتنامیها برای تضعیف روانی آنها تلاش میکردند.
وی افزود: در این روند چیزی که آمریکاییها فراموش کردند این است که در جنگهای چریکی اگر شما شکست نخورید، پیروز شدهاید.
کسینجر در سال 2008 نیز در گفتوگو با «نیوزویک» گفته بود: فرماندهان هانوی پیش از این به مدت یک دهه در مقابل فرانسه جنگیده بودند و با آمریکا نیز برای مدت مشابهی مشغول نبرد بودند؛ اما هدف آنها از جنگ نه برای رسیدن به مصالحه سیاسی، بلکه برای پیروزی بود.
به عبارت دیگر، استراتژی عدم شکست در برابر دشمنی که با انگیزههای ایدئولوژیک میجنگد و جنگهای چریکی میکند، محکوم به شکست است.