"امیل سیمسون" کارشناس سیاسی در جواب به این سوال در این نشریه چنین می نویسد: اوصاع سیاسی در خاور نزدیک نواسان و غیر منظم است و برای تحلیل اوضاع پس از "بهار عربی" 2011 باید طرف های بزرگ درگیر را به چند گروه تقسیم کرد که از آن زمان تا کنون تشکیل شده اند.
- گروه اول پادشاهی های سنی عربستان، امارات و بحرین و کشور های لائیک عربی مصر، الجزایر، تونس و خاور لیبی هستند.
- گروه دوم یعنی ترکیه، قطر، طرفداران اخوان المسلمین و بخش غربی لیبی است.
- گروه سوم؛ عبارت است از ایران همراه با متحدین شیعه اش از جمله عراق، رژیم اسد در سوریه و حزب الله در لبنان.
- چهارم، ساختار های متفاوت تروریستی جهادیون سنی شامل داعش و القاعده ممنوع شده در روسیه و گروهک های دیگر تروریستی است.
- پنجم اسرائیل است که عضو هیچ کدام از گروه های نامبرده نیست ولی از همه نزدیکتر به گروه اول است.
سه انگیزه کلیدی مشخص شده اند که نقش آمریکا و روسیه در حوادث جاری را توضیح می دهند که مطابق آن ها دو قدرت دارند بسوی جنگ حرکت می کنند.
انگیزه اول؛ تضاد میان ثبات و رعایت حقوق بشراست. آمریکا و متحدینش ابتدا با الهام گرفتن از تعویض رژیم در لیبی سعی کردند همین کار را در سوریه بوسیله قیام کنندگان انجام دهند ولی قیام ها به سرعت جنبه اسلامگرایی به خود گرفت.
انگیزه دوم؛ بستن معامله هسته ای با ایران در 2015 از طرف دولت اوباما است که ترامپ مجبور شد آن را قبول کند. این معامله بهترین راهکار جلوگیری از دریافت سلاح هسته ای بدون اعلان جنگ به ایران بود. روسیه وقتی ایران تحریم شده بود به تحریمات پیوست ولی هنگامی که برداشته شد وارد مناسبات گرمتر با ایران گردید و در نوامبر 2016 در عقد قرارداد اوپک با عربستان و ایران نقش مهمی ایفا کرد.
ولی ترامپ نسبت به ایران موضع سخت تری اشغال کرد و برای این کار چند علت داشت: تهران پس از عقد این قرارداد آزمایش های موشکی انجام داد و از رزمندگان شیعه در عراق، سوریه، یمن و لبنان حمایت کرد. این باور پیش آمده که متحدین آمریکایی از قبیل عربستان، امارات و اسرائیل اکنون به پشتیبانی بیشتر آمریکا احتیاج دارند، هر چند که بسیاری اسرائیلی ها از توافق با ایران جانبداری کردند.
انگیزه سوم؛ آن نقشی است که گروه های اسلامگرا سنی های رادیکال با استفاده از شبکه های اجتماعی اینترنتی کسب کردند. بدون این نمی توان سرعت تشکیل و پیشروی داعش را توضیح داد. داعش با استفاده از این مزیت و نقاط ضعف کشور های شکننده توانسته است در نواحی سنی نشین غرب عراق و شمال سوریه و جنوب یمن قدرت دردست خود بگیرند.
اگر این سه انگیزه با هم جمع شود می شود به ماهیت رویارویی کنونی آمریکا و روسیه در سوریه پی برد.
مساله کلیدی این است که آمریکا هنوز این کار را مشخص نکرده که پس از آزاد سازی نواحی زیر اشغال داعش چه کسانی آنها را اداره خواهند کرد. به عبارت دیگر آمریکا دارای استراتژی نظامی است ولی دارای استراتژی سیاسی نیست و با مرور زمان وقتی آمریکا نواحی بیشتری آزاد کند این امر روشنتر می شود.
"امیل سیمسون" می افزاید: دولت ترامپ اعلام کرد که نمی خواهد که در راس نواحی آزاد شده سوریه و عراق نیروهای حمایت شده ایران باشند. همچنین دیدار ترامپ از ریاض و برخورد سخت وی به گروه های شیعه در سوریه موجب آن شد که عربستان، امارات، بحرین و مصر قطر را با اتهام به حمایت از ایران محاصره کنند. در نتیجه در برابر آمریکا دو مساله از هم جدا — نابودی داعش و مقابله با ایران مطرح شد و نبود ارتباط بین آنها فقط موجب افزایش ناآرامی در منطقه گردید. واشینگتن نمی داند که الآن در منطقه چکار کند. حالا دوباره می پرسیم که آیا بین دو ابرقدرت در خاور نزیدگ جنگ در خواهد گرفت؟ عجالتا آمریکا استراتژی سیاسی مثبت را در مبارزه با نیروهای شیعه به طرفداری روسیه را طرحریزی نکرده و اگر روسیه یک جنگنده آمریکایی را بزند یا آمریکا یک هواپیمای روسی را سرنگون کند بازهم فکر نمی کنم که واشینگتن مایل به راه اندازی درگیری مسلحانه باشند. ولی کمتر زمانی است که اختلافات جنگی مطابق سناریو های معقولانه سیر کنند و زورگویی موجب افزایش احساسات متقابل شده و می تواند از کنترل خارج شده و سبب پیامد های غیر قابل پیشبینی شود. بعلاوه حملات شدید آمریکا به گروه های شیعه قرارداد هسته ای با ایران را به خطر تلاشی کامل انداخته و به دنبال آن ممکن است مساله جنگ ایران و آمریکا دوباره در دستور روز قرار گیرد. ایران به احتمال قوی با افزایش تاثیرگذاری بر عراق جواب خواهد داد و یا دست نشانده خود را در آن کشور روی کار خواهد آورد که طلب خواهد کرد آمریکا یگان های خود را از عراق خارج کند.
"فارین پالیسی" در پایان آورده است: دولت ترامپ برای اجتناب ورزیدن از این تیرگی ها باید برای خاور نزدیک دستور روز سیاسی مثبت را فرمولبندی کند. چنان برنامه ای که وظایف منفی در مبارزه با داعش و ایران را متحد و تکمیل کند. در حال حاضر نکته کلیدی این دستور روز باید طرح موضع صریحی در مورد آینده کرد های ساکن عراق و سوریه باشد.