
دیوید کی جانستون روزنامه نگار آمریکایی و برنده جایزه روزنامهنگاری پولیتزر است. او که از سال 1988 با دونالد ترامپ سابقه آشنایی دارد، کتاب "صنعت دونالد ترامپ" را تالیف کرده که در حال حاضر یکی از پرفروش ترین کتاب های حاضر در آمریکا شده است. وی در این کتاب ابعاد ناشناخته ای از شخصیت ترامپ عنوان رئیسجمهور جدید آمریکا را فاش می کند که متفاوت از چهره ای است که رسانه های مختلف از وی ارائه می دهند. کتاب جانستون مبتنی بر شناخت سی ساله ای است که وی از ترامپ دارد و اشرافی ضمنی از سیاست خارجی و داخلی ترامپ در دوره آینده نیز ارائه می دهد.
هدف ترامپ شهرت بود نه ریاست جمهوری
نویسنده این کتاب معتقد است که ترامپ هنگامی که خود را کاندیدای ریاست جمهوری در سال 2012 کرد، هدف اصلیاش افزایش سود شرکت خود از طریق رسیدن به شهرت بود. وی میخواست از طریق برنامه تلویزیونی اش در شبکه ان بی سی با عنوان (The Celebrity Apprentice) برای خود شهرتی دست و پا کند. هنگامی که وی از رقابتهای ریاست جمهوری آن زمان عقب نشست، گفت هر اندازه که کشورش در کاخ سفید نیازمند وی باشد، برنامه تلویزیونی او بیشتر نیازمندش است.
روزنامهنگاران در آن زمان میگفتند که کاندیداتوری وی صرفاً یک شوخی عجیب و غریب است ، لذا در زمان اعلام مجدد کاندیداتوری وی برای انتخابات ریاست جمهوری در سال 2016 نیز در ابتدا هیچ اهمیتی به این موضوع از خود نشان ندادند.
به نوشته این روزنامه نگار آمریکایی چهره درخشان دونالد ترامپ در رسانههای این کشور در نتیجه مطالعات میلیاردر معروف از عرف روزنامه نگاری و نبوغ او در بهرهبرداری از رسانهها در برابر افکار عمومی بر خلاف واقعیت اصلی شخصیت وافکارش است.
نویسنده این کتاب در ابتدای کتاب خود با قطع و یقین مینویسد که تجمع گسترده از جوانانی که در زمان اعلام کاندیداتوری ترامپ برای ریاست جمهوری در سالن برج ترامپ حاضر شده بودند، نمایندگان افرادی بودند که برای هر کدام از آنها 50 دلار داده شده بود تا میلیاردری که در آن زمان مهاجران مکزیکی در آمریکا و مسلمانان و رسانههای جمعی را مورد توهین قرار داده بود، تشویق کنند.
سادیسم انتقام در ترامپ
در سال 2005 ترامپ از ایالت کلرادو آمریکا بازدید کرد، در آن زمان در این شهر جشنوارهای برای مشاوره مردم عادی برای موفقیت در دنیای سرمایه گذاری برگزار شده بود. نویسنده کتاب مینویسد که سخنرانان حاضر در این جشنواره معمولاً تلاش داشتند روحیه شرکت کنندگان را افزایش داده و سخنان خود را طوری ترتیب داده بودند که شنوندگان آن را بپسندند. آنها سعی داشتند شنوندگان را به روش هایی بکشانند که آرامش روانی را دنبال کنند تا بتوانند مکنونات مهارتی و ابداعی خود را برای تحقق اهدافشان در زمینه کاری آشکار کنند.
اما روش سخنرانی ترامپ در این نشست، مانند دیگر سخنرانان نبود. وی در این سخنرانی گفت: من باید با شما از افراد شکست خورده صحبت کنم. من افراد شکست خورده را دوست دارم، چرا که آنها باعث میشوند من نسبت به موفقیتهای خودم احساس رضایت کنم. فرقی نمیکرد که ترامپ در آن روز چقدر پول گرفته بود تا در این سخنرانی حاضر شود ، اما مشخص بود که وی هیچ احترامی برای مردمی که برای تشویق شدن خود پول داده بودند، قائل نبود. آنها معتقد بودند که هیچ یک از بخش های سخنرانی ترامپ برای آنها تأثیرگذار نبود و روحیه آنها را بالا نمی برد!
ترامپ در آن روز به مردم توصیه کرد که به هیچ کس اعتماد نکنند، حتی کارمندان سختکوش ! وی علت این سخن را این نکته دانست که افراد سختکوش سعی میکنند شما را از هر چیز گران قیمتی که در کار خود از آن بهرهمند هستید، خالی کنند.
نویسنده این کتاب میافزاید با وجود اینکه مالکان منافع تجاری معروف غالباً در معرض دعاوی قضایی در محاکم آمریکا قرار نمیگیرند، اما بیش از 3500 موضوع قضایی بر ضد ترامپ مطرح شده که بخشی از آنها مربوط به فریب شهروندان است.
ترامپ دو سال بعد کتاب خود با عنوان فکر بزرگ (Think Big) را نوشت. وی در فصل ششم این کتاب تحت عنوان انتقام مینویسد که یکی از زنانی که در یک پست دولتی کار میکرد و ترامپ اعتقاد داشت پیشرفت حرفهای در مأموریتهای او دیده نمیشود را در موقعیتی دیگر و مهم در مؤسسات تجاری خود منصوب کرد. با گذشت زمان این زن موفقیت خود را در زمینه املاک و مستغلات از خود نشان داد. اما هنگامی که ترامپ با مشکلات مالی در اوایل دهه 90 قرن گذشته میلادی مواجه شد، از این زن خواست تا به یکی از دوستان نزدیک خود که جایگاه متنفذی در یکی از بانکهای بزرگ دارد تماس بگیرد و از او کاری را درخواست کند. در صورتی که این زن با آن مأمور با نفوذ تماس میگرفت، قطعا فرد مورد نظر مشکل ترامپ را حل میکرد، اما وی گفت که این کار به دور از اخلاق حرفه ای است و آن را انجام نداد. ترامپ به جای احترام به این موضع زن، وی را از کار اخراج کرد. او خودش یک موسسه تجاری تاسیس کرد، اما در آن موفق نبود. ترامپ در کتابش مینویسد که نسبت به شکست پروژه تجاری این زن احساس خوشحالی زیادی کرده است. او می افزاید که طی سالها افراد زیادی که به دنبال استخدام این زن بودند، وقتی از او درباره کار و سوابق این زن سوال می کردند، دیدگاه منفی نسبت به وی ارائه می کرد تا او استخدام نشود. ترامپ خودش تأکید میکند که همه کار انجام داد تا زندگی این زن به جهنم تبدیل شود.
نویسنده این کتاب در ادامه به تناقضهای گسترده در گفتار ترامپ با رفتارهای وی پرداخته و مینویسد که این میلیاردر در جریان تبلیغات انتخاباتی خود گفت که هیچ کس به اندازه وی انجیل را مطالعه نکرده است، این در حالی است که انجیل نسبت به انتقامجویی هشدار میدهد و از اتباع خود میخواهد که انتقام را به تقدیر الهی واگذار کنند. ترامپ در یک گفتگوی رادیویی اعلام کرده است که مردی متدین است، اما وقتی مجری از او در مورد بهترین بندهای انجیل می پرسد، و می پرسد که کدام بخش ها را در زندگی بیشتر به کار می گیرد، بخش مربوط به انتقام را مطرح میکند.
جانستون نویسنده این کتاب به موارد زیادی از محاکم قضایی ترامپ اشاره می کند. یکی از این دعاوی مربوط به اقدامات نژادپرستانه در اجاره ندادن مراکز مسکونی تحت اختیار خود به سیاهپوستان بود. این دعوی در تابستان سال 1972 مطرح شد.
وی در فعالیتهای حقوقی خود معتقد بود که باید ابتکار عمل هجومی را در مورد کسی که به دنبال ضربه زدن به او است، در دستور کار خود قرار دهد. این همان رفتاری بود که در جریان تبلیغات انتخاباتی خود برای رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا از خود نشان داد.
یکی از ماجراجوییهای عجیب ترامپ ، سرمایه گذاری او در دنیای فوتبال است. این سرمایهگذاری نمونهای از رفتارهای حرفه ای مملو از بی قانونی و نادیده گرفتن دیگران است. او در سال 1983 تیم فوتبال نیوجرسی جنرالز را خرید. این تیم یکی از تیم های لیگ تازه تاسیس فوتبال آمریکایی بود. دیوید نیکسون سرمایه گذار آمریکایی این لیگ را تأسیس کرده بود تا افرادی که ثروت کمتری نسبت به خرید تیمهای لیگ حرفه ای فوتبال آمریکایی دارند، بتوانند در این لیگ سرمایهگذاری کنند. ریسک عجیب و غریب ترامپ در این زمینه نهایتاً به از بین رفتن لیگ مذکور منجر شد. وی دختران نوجوان را در قالب تبلیغات تیم خود به باشگاه های شبانه می فرستاد و از افراد مست حاضر در کافه های شبانه از طریق این دختران اخاذی می کرد.ترامپ در پایان سال 1984 موفق شد دیگر مالکان لیگ مذکور را قانع کند که شکایت قضایی علیه لیگ حرفه ای فوتبال آمریکایی (NFL) ترتیب دهند، مبنی بر اینکه این لیگ پوشش رسانهای را منحصر به خود کرده و آن را از لیگ تازه تاسیس منع می کند. "روی کون" وکیل بدنام و دوست و استاد مسایل حقوقی ترامپ این شکایت قضایی را مطرح کرد. ترامپ در ادامه مدعی شد که نماینده لیگ حرفه ای آمریکا سعی کردند او را با وعده تحت تملک گرفتن یکی از تیم های لیگ حرفه ای اغوا کند و درمقابل ترامپ از این دعوای قضایی دست بردارد. البته این موضوع از سوی نماینده لیگ حرفه ای آمریکا تکذیب شد. دعوای قضایی مطرح شده ترامپ در دادگاه پیروز شد، اما حکم صادر شده این بود که در نتیجه این اتفاق لیگ حرفه ای آمریکا به لیگ تازه تاسیس تنها 3 دلار غرامت دهد!
استراتژی ترامپ در حمایت از لیگ تازه تأسیس شکست خورد و شبکههای تلویزیونی از پخش مسابقات این لیگ صرفنظر کردند. تصمیم دادگاه آمریکا نیز مانند توبیخی برای وی بود که می خواست دستگاه قضایی را در خدمت منافع و اهداف خود بگیرد.
حمایت مالی مشکوک
نویسنده کتاب صنعت دونالد ترامپ می افزاید که یکی از مجرمانی که ترامپ در راستای منافع تجاری خود بیش از 30 سال با وی قرارداد داشته است، یکی از تاجران و قاچاقچیان مواد مخدر با نام جوزف ویشسلبوم است. ترامپ خدمات بی سابقه ای به این مجرم سابقه دار ارائه کرده است. وی بارها املاک تجاری خود را برای کمک کردن به این قاچاقچی در خطر قرار داده است، این در حالی است که انگیزههای این کمک همچنان مبهم است.
ویشسلبوم در شهر میامی که مملو از قاچاقچیان مواد مخدر به مفسدان مالی و تجاری است، شهرت ویژه ای دارد. ترامپ هنگامی با وی طرح دوستی ریخت که او پیشتر در دادگاه به اتهام سرقت و اختلاس محاکمه شده بود. جورف ویشسلبوم به همراه برادرش در سال 1982 در یک دفتر خدمات هوایی در ایالت نیوجرسی آمریکا کار میکردند. این دو برادر مأموریت تعمیر هواپیمای شخصی ترامپ را بر عهده داشتند. شرکت این دو نفر دو بار اعلام ورشکستگی کرد، اما موسسه ترامپ همچنان در برابر خدمات هوایی این شرکت نابسامان ، ماهیانه هزاران دلار به آنها می پرداخت. این در حالی بود که میتوانست از شرکتهایی با توان حرفهای بیشتر و اوضاع مالی بهتر استفاده کند.
وی حتی در حمل و نقل افراد پولدار به کافه های خود و تامین هواپیماهای شخصی برای آنها از شرکت این دو برادر استفاده می کرد. این در حالی بود که جوزف در سال 1985 به اتهام قاچاق مواد مخدر در ایالت فلوریدا و اوهایو و کنتاکی و تنسی محکوم شد. ترامپ حتی یکی از ساختمان های خود را به این دو برادر اجاره داد. این در حالی بود که جزئیات قرارداد نیز کاملا غیر عادی و مبهم بود. آنها ماهیانه 3 هزار دلار به ترامپ می دادند و باقی قرارداد اجاره از طریق خدمات هوایی شرکت مذکور برای ترامپ تامین می شد.
شوخی به نام دانشگاه ترامپ!
مایکل سیکستن مشاور مدیریت و بازرگانی ترامپ در سال 2004 به وی پیشنهاد داد که وی یک سایت الکترونیکی در رابطه با تدریس مسائل مربوط به املاک و مستغلات راهاندازی کند. این ایده آنقدر برای ترامپ جذاب بود که نه تنها نام خود را برای اخذ مجوز نوشت، بلکه کل موسسه را خریداری کرد. وی در کلیپ تبلیغاتی این دانشگاه مدعی شد که راهکارهای موفقیت را به شهروندان می آموزد. او گفت که اساتید طراز اول را خودش انتخاب خواهد کرد و در این دانشگاه به تدریس خواهد گذاشت. یک هفته بعد از اعلام خبر تاسیس دانشگاه ترامپ، مسئولان شهری نیویورک از او خواستند از واژه دانشگاه برای موسسه آموزشی خود استفاده نکند! از سوی دیگر وی اساتیدی را در این دانشگاه جذب کرد که در سطوح بالا نبودند یا حتی هیچ سابقه ای در زمینه املاک نداشتند. یکی از آنها مدیر یک رستوران بود و دو نفر دیگر استاد دانشگاه بودند که در حال ورشکستگی بودند. از سوی دیگر هیچ از این اساتید را ترامپ شخصا انتخاب نکرده بود، چرا که هنگامی که در سال 2012 به اتهام فریب شهروندان در زمینه تبلیغات این دادگاه محاکمه می شد، دادستان تک تک اسامی این اساتید را می شمرد،اما ترامپ هیچ یک از آنها را نمیشناخت. حتی دادستان از وی خواست که نام یکی از این اساتید دانشگاه ترامپ ! را بگوید، اما او نتوانست.
نکته عجیب اینکه مایکل سیکستن برای مدیریت این دانشگاه تعیین شده بود که هیچ سابقه مورد وثوق و قابل توجهی در زمینه املاک نداشت. هنگامی که دادستان از وی پرسید که چگونه شخصی که هیچ سابقه مدیریت املاک ندارد، در این پست قرار داده شده، و او می تواند در ازای دریافت ده ها هزار دلار تدریس کند، ترامپ گفت: من نمی توانم پاسخ دهم، چرا که از سوابق علمی و عملی او بی خبر بودم.
استفاده از نام جعلی برای انتشار شایعات مورد نظر
ترامپ برای سالیان متمادی از نام جون بارون برای انتشار شایعاتی که به دنبال توسعه آنها در میان افکار عمومی بود، استفاده می کرد. وی در تماس تلفنی با روزنامهنگاران از این اسم استفاده میکرد. جون بارون هنگامی مشهور شد که خبری داغ از تیم فوتبال تحت اداره ترامپ مطرح کرد و در ادامه ترامپ خودش این خبر را تایید کرد. این نام توسط یک مستند فاش شد که لیبی هاندروز فیلمساز آمریکایی در سال 1991 منتشر کرد و بسیاری از اقدامات غیرقانونی ترامپ را رو کرد، اما این فیلم به علت تهدید ترامپ، دیگر از سوی رسانه ها منتشر نشد.
شبهه روابط جنسی با همسر رئیس جمهور سابق فرانسه
نویسنده این کتاب میافزاید که تلاش ترامپ برای نشان دادن چهره ای خوب و مردمی از خود در برابر افکار عمومی است. او از دو استراتژی در این زمینه استفاده میکند. استراتژی اول این است که وی روزنامهنگاران منتقد خود را تهدید به شکایت می کند. به این ترتیب رسانههای خبری و ناشران نسبت به هزینههای سنگین دعاوی قضایی دچار بیم و هراس میشوند و پرداختن آنها به جزئیات اقدامات غیرقانونی ترامپ و ماجراجوییهای وی متوقف میگردد.
استراتژی دوم تخریب اطلاعات منتشر شده و محتوای آنها است. به عنوان مثال ترامپ مدت ها پیش خبری از روابط صمیمانه کارلا برونی مدل اروپایی با دونالد ترامپ منتشر شده یود، این خبر را موسسه ترامپ با یک عنوان جعلی منتشر کرده بود. برونی همان فردی است که سالها بعد با فرانسوا اولاند رئیس جمهور سابق فرانسه ازدواج کرد. با کاندیداتوری ترامپ برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 موضوع روابط وی با برونی بار دیگر به رسانهها کشیده شد. روزنامه واشنگتن پست در این رابطه تحقیق در رابطه با استفاده ترامپ از اسامی مستعار جان بارون و جان میللر برای انتشار اخبار مورد نظر خود انجام داد، اما وی در تماس تلفنی به کلی این موضوع را رد کرد و گفت که فرد منتشر کننده این اخبار را نمی شناسد.
نویسنده این کتاب می افزاید که ترامپ نمی خواست که افکار عمومی و به ویژه رأی دهندگان آمریکایی هیچ اطلاعاتی از گذشته وی که باعث تخریب چهره اش می شود، را در رسانه ها منتشر کنند.