عملگرایی یا پراگماتیسم در اصل مکتبی است که فکرکردن و تصمیمسازی را معطوف به نتیجه و حل مشکل با توجه به شرایط جدید میخواهد و از مبناقراردادن نظریات کلی که آنها را ایدهآلگرا و ایدئولوژیزده میخواند، گریزان است.
وقتی عملگرایی وارد عرصه سیاست میشود، بیشتر به معنای حل برخی معضلات اقتصادی و اجتماعی که به بنبست رسیده و حالا راهی جز کنارگذاشتن نظریات گوناگون و مبانی فکری و اخلاقی اولیه و انجام اقدام فوری به هر طریقی برای پایاندادن به آن باقی نمانده است. این میتواند در بسیاری موارد، پسندیده باشد، اما ظاهراً این معنا برای نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا صدق نمیکند.
هیلاری کلینتون و دانلد ترامپ در فعالیت سیاسی خود طی سالهای اخیر و صحبتهای خود در مناظره انتخاباتی ظاهراً پراگماتیسم را نه برای حل معضلات اجتماعی و سیاسی، بلکه برای افزایش قدرت خود و گروه وابسته به خود بکار میگیرند، گر چه هر یک در حوزههای متفاوت.
هیلاری سالها در مقام سناتور (2001-2009) و وزیر امور خارجه (2009-2013) قرار داشته و در این مدت هر کاری کرده تا به آنچه گفته شد برسد. حمایت متداوم او از حمله آمریکا به عراق که تا سفرش به بغداد پیش رفت، بارها مورد اعتراض ترامپ قرار گرفته و حتی هیلاری در کتابش آن را «اشتباه» میخواند، با این حال هنوز خواهان افزایش نیروهای نظامی در عراق است و اعلام کرده باید دستکم 3500 نیرو در عراق داشته باشیم!
حتی اگر ادعای او در مورد فهمیدن اشتباهش در عراق به عنوان سناتور درست باشد، چگونه میتوانیم حمایت تمامعیار او را به عنوان وزیر خارجه آمریکا از مداخله نظامی در لیبی توجیه کنیم؟ آش آنقدر شور شد که باراک اوباما عملیات یادشده را «گندکاری» نامید! احتمالاً هیلاری پس از پایان دوران ریاستجمهوریاش نیز جنگهایی را که در صورت پیروزی در انتخابات به راه خواهد انداخت یک «اشتباه» توصیف خواهد کرد.
اما اینها برای او چه اهمیت دارد؟ مهم این است که توانسته با تصمیماتش به عنوان سناتور و وزیر خارجه دل شرکتهای نفتی و تسلیحاتی را به دست آورد و حمایت هیأتهای الکترال نصیبش شود.
ترامپ اما سابقه سیاسی و اجرایی نداشته، در عوض ید طولایی در مسائل اقتصادی و اجتماعی دارد. او بارها ورشکست شده اما گفته میشود تنها با حمایتهای خاص دولتی توانسته سر پا شود. فرار مالیاتی او به یکی از موضوعات جنجالی در مناظرات تبدیل شده و دائماً هیلاری از او میپرسد: دلیل تأخیر در انتشار اظهارنامه مالیاتی تو چیست؟ اینها مهم نیست. برای او این مهم بوده که الآن یکی از میلیاردرهای آمریکا است.
ترامپ سالها بانی مسابقات انتخاب زن زیبا بوده و با یکی از مدلها که بیشتر پسندیده، یعنی ملانیا ازدواج کرده است. مسابقات او احتمالاً سر بسیاری از مردم را گرم کرده تا حواسشان از فجایعی که دولت آمریکا بر سر مردم عراق و امثال آن میآورده پرت شود.
برنامههای او احتمالاً موجب گسست در بسیاری از خانوادهها شده و با معرفی دخترانی که حاضرند بدن خود را به داوران نمایش دهند، یک حلقه مهم از زنجیره تولید فیلمهای فاسد را تکمیل کرده است.
اما اینها چه اهمیت دارد. مهم این است که او از تبلیغات این مسابقه، فروش بلیط آن و همکاری با شرکتهای مختلف پول خوبی به جیب زده و علاوه بر آن به یک فعال اجتماعی و اقتصادی مشهور تبدیل شده است.
در واقع همان زمان که هیلاری از حمله به عراق در سنای آمریکا حمایت میکرد، ترامپ داشت با برگزاری مسابقات زن زیبا حواس مردم را از فجایعی که در عراق رقم میخورد، پرت میکرد. این دو نامزد که روزی با همکاری هم یک نتیجه «عملگرایانهای» به سبک آمریکایی به دست آورده بودند، حالا به دنبال به دست آوردن نتیجه مشابه از مسیر رقابت هستند.