روز دوشنبه هفته جاری بود که دادگاه آل خلیفه در حکمی جنجالی «شیخ عیسی قاسم» روحانی برجسته شیعی در بحرین را سلب تابعیت کرد. تصمیم مسئولان رژیم آل خلیفه در سلب تابعیت این روحانی برجسته شیعی غیرقابل پیش‌بینی بود و حداقل در شرایط کنونی انتظار اتخاذ چنین تصمیمی نمی‌رفت.

اقدام رژیم آل‌خلیفه علیه «شیخ عیسی قاسم» با واکنش‌های متعدد داخلی و خارجی رو به رو شد. برخی از شخصیت‌های داخلی در بحرین و همچنین مقامات برخی کشورهای خارجی پس از این اقدام، انگشت اتهام را به سمت سعودیها نشانه رفته و ریاض را به عنوان بازیگردان اصلی حوادث اخیر بحرین معرفی کردند. البته با توجه به نقش فعال و برجسته رژیم سعودی در سرکوب وحشیانه شیعیان مظلوم بحرین طی سالهای اخیر، نقش‌آفرینی ریاض در هدف قرار دادن یک روحانی شیعی در بحرین چندان بعید و دور از ذهن به نظر نمی رسد.

 

در همین ارتباط، «قاسم الأعرجی» رئیس فراکسیون «بَدر» در پارلمان عراق ضمن محکومیت اقدام آل خلیفه در سلب تابعیت «شیخ عیسی قاسم» اظهار داشت: «این اقدام پس از دستور مستقیم مقامات رژیم سعودی انجام شد». این نماینده پارلمان عراق هدف از اقدام رژیم آل خلیفه در سلب تابعیت روحانی برجسته شیعی در بحرین را ایجاد «فرقه گرایی» خواند.

پر واضح است که رژیم سعودی از سرکوب شیعیان در بحرین بهره می‌برد و اگر اینچنین نبود، هیچگاه شاهد حضور گسترده نظامیان این رژیم در بحرین برای سرکوب مردم بی‌گناه نبودیم. از همین روی، سرکوب یک روحانی شیعی برجسته‌ای همچون «شیخ عیسی قاسم» با زبان آتشینی که همواره مقامات آل خلیفه و حامیان آن از جمله آل سعود را آزرده‌خاطر می‌کرد، به هیچ وجه نمی‌تواند برای ریاض خالی از لطف باشد. بر همین اساس، نقش‌آفرینی مقامات سعودی در سلب تابعیت «شیخ عیسی قاسم» بسیار محتمل و حتی نزدیک به واقعیت است.

در حال حاضر عربستان سعودی در حال سرکوب شیعیان ساکن مناطق شرقی کشور خود است و هرگونه اقدام سرکوبگرانه علیه آنها برای ممانعت از ایجاد انتفاضه در کشور را به کار گرفته و می‌گیرد. در ادامه همین سیاست سرکوبگرانه است که سعودیها انقلاب مردم بحرین را نیز هدف قرار دادند تا بدین ترتیب زبانه‌های آتش این انقلاب به مناطق شرقی عربستان کشیده نشود.

از سوی دیگر، ایستادن تمام قد مقامات رژیم آل خلیفه در برابر یک روحانی برجسته شیعی همچون «شیخ عیسی قاسم» نیاز به جرأت و شهامتی دارد که تجربه ثابت کرده مقامات این رژیم فاقد آن هستند. بنابراین، به نظر نمی رسد که این تصمیم به تنهایی توسط رژیم آل خلیفه اتخاذ شده باشد. اگر در پَس پرده در جستجوی بازیگردان اصلی این واقعه تلخ باشیم، بدون شک اولین اسمی که به ذهنمان متبادر خواهد شد، «رژیم سعودی» است.

 

بر همین اساس، اینگونه احساس می شود که آل خلیفه با یک تاکتیک مختلف، از یک تجربه مشابه بهره گرفته است؛ تجربه‌ای که سعودیها در اختیار آن قرار گذاشتند و آن چیزی نیست جز تجربه اعدام «شیخ نمر النمر» رهبر برجسته شیعیان عربستان و همچنین بازداشت «شیخ حسن راضی» از علمای برجسته این کشور. همگان به یاد دارند که پس از اعدام شیخ نمر النمر و پس از آن، بازداشت شیخ «حسن راضی»، واکنش‌های امت اسلامی به صدور بیانیه‌های محکومیت‌آمیز و برگزاری تظاهرات‌های مختلف محدود شد و فراتر از این حد و مرز نرفت.

از همین روی، امروز نیز سعودیها این تجربه را در اختیار مقامات آل خلیفه قرار دادند تا بدین وسیله «شیخ عیسی قاسم» پدر معنوی انقلاب بحرین را هدف قرار بدهند، به گونه‌ای که وی به تدریج با زندانی شدن و یا تبعید شدن، از صحنه سیاسی بحرین کنار برود. سعودیها به آل خلیفه اطمینان خاطر داده‌اند که در خارج از مرزهای بحرین، تمامی واکنش‌ها به بیانیه‌های محکومیت‌آمیز محدود خواهند شد. در عرصه پیامدهای داخلی نیز سعودیها به آل خلیفه وعده حمایت همه‌جانبه از این رژیم در برابر هرگونه انتفاضه مردمی به دنبال سلب تابعیت «شیخ عیسی قاسم» را داده اند.

حتی اگر سعودیها را از حوادث اخیر بحرین مبرا بدانیم که البته با توجه به پیشینه این رژیم در بحرین، نمی‌توان از کنار نقش منفی آن ولو به صورت غیرمستقیم در سلب تابعیت شیخ «عیسی قاسم» به راحتی عبور کرد، باید دانست که در مقایسه با تمامی کشورهای منطقه، ریاض بیشترین سود و بهره را از اقدامات سرکوبگرانه آل خلیفه علیه شیعیان بحرینی می برد. این اقدامات سرکوبگرانه همچنین این مزیت را برای سعودیها خواهد داشت که مسیر جولان هرچه بیشتر آنها در بحرین را بیش از پیش هموار می‌کند و به آنها اجازه می‌دهد تا بیش از هر زمان دیگری بر مردم بحرین بتازند.

نقش آفرینی سعودیها در سلب تابعیت «شیخ عیسی قاسم» مسأله‌ای است که جنبش «۱۴ فوریه» بحرین در بیانیه اخیر خود نیز به آن اشاره کرده است. این جنبش در بیانیه‌ خود ضمن محکومیت اقدام اخیر مقامات آل خلیفه تصریح کرده است: «سلب تابعیت عیسی قاسم یک تصمیم سیاسی است که مسئولان رژیم آل سعود که نظامیان اشغالگر آن همچنان مشغول سرکوب مردم بحرین هستند، به مقامات آل خلیفه دیکته کرده‌اند».

در ادامه بیانیه این جنبش آمده است: «اربابان آمریکایی و انگلیسی آل خلیفه در تصمیم این رژیم علیه عیسی قاسم نیز بی‌تقصیر نبوده‌اند اما باید بدانند که این تصمیم، مردم بحرین را در ایستادگی مقابل استعمارگران آمریکایی و انگلیسی قدرتمندتر می‌کند».

از سوی دیگر، «عبدالله الدقاق» نماینده شیخ عیسی قاسم در ایران در خصوص نقش عربستان سعودی در سلب تابعیت این روحانی برجسته شیعی می گوید: «عربستان سعودی با شعله‌ور کردن آتش فرقه‌گرایی در بحرین به دنبال انتقام جویی از شکست‌های منطقه‌ای خود است». وی همچنین می افزاید: «بازپس‌گیری شهر فلوجه توسط ارتش عراق یکی از شکست‌های سنگین سعودیها محسوب می شود که به نظر می رسد در صدد انتقام جویی از این شکست برآمده‌اند». الدقاق در ادامه تصریح می‌کند: «رژیم آل خلیفه در واقع، مجری سیاست‌های رژیم سعودی در بحرین است».

اظهارات نماینده شیخ عیسی قاسم در خصوص هدف سعودیها برای انتقام جویی از شکست‌های منطقه‌ای خود، مسأله‌ای است که برخی از رسانه‌های عربی نیز به آن پرداخته و چنین موضوعی را بسیار محتمل دانسته اند. سعودیها پس از ۱۵ ماه حملات بی وقفه به یکی از فقیرترین کشورهای جهان یعنی یمن، تاکنون به هیچیک از اهداف ترسیم شده خود دست پیدا نکرده اند. در سوریه نیز وضعیت برای آنها بهتر از یمن نیست، چراکه دولت بشار اسد همچنان بر کرسی قدرت تکیه زده و ذره‌ای از قدرت محور مقاومت طی ۵ سال اخیر کاسته نشده است.

علاوه بر این، در عراق نیز سیاست سعودیها مبنی بر حذف نیروهای «حشد الشعبی» با هدف طولانی تر شدن حضور تروریست‌های تکفیری در این کشور با شکست سنگینی مواجه شده است و «ثامر السبهان» سفیر ریاض در بغداد که شخصا و رأسا مأموریت ضربه زدن به محبوبیت و مقبولیت «حشد الشعبی» در عراق را بر عهده داشته، در پیاده‌سازی این سیاست ناکام مانده است. از تمامی این‌ها مهم‌تر، نفوذ و قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه روز به روز در حال افزایش است. تمامی این تحولات دست به دست هم داده‌اند تا سعودیها آتش خشم و کینه خود را به بحرین منتقل کرده و به نوعی دست به انتقام جویی بزنند.

اما در این میان، مسئولان رژیم سعودی و رژیم آل خلیفه دچار اشتباه محاسباتی شده اند. به اعتقاد آنها از آنجایی که افکار عمومی در قبال مسأله اعدام شیخ نمر النمر تنها به محکوم کردن و برگزاری تظاهرات بسنده کردند، در قبال اقدامات سرکوبگرانه علیه شیخ عیسی قاسم نیز فراتر از این حد و مرز نخواهند رفت. این تئوری نادرست، پایه و اساس استراتژی را که سعودیها بر مبنای آن تصمیم‌گیری می‌کنند، تشکیل می‌دهد. به نظر می رسد که سعودیها به این مسأله نمی اندیشند که سلسله این اقدامات، نفرتی فراموش نشدنی از آنها در نزد افکار عمومی به وجود می آورد؛ نفرتی که دیر یا زود به خشمی غیرقابل کنترل تبدیل خواهد شد و آنها را به زیر خواهد کشید.

اشتباه محاسباتی رژیم سعودی و رژیم آل خلیفه همچنین در آن است که آنها سرکوب امثال «شیخ عیسی قاسم» را پایان انتفاضه مردمی تلقی می کنند و این نشان می دهد که آنها از اشخاص در هراس هستند و نه از افکار آنها، غافل از اینکه اشخاص حتی اگر از بین هم بروند و نابود شوند، افکار آنها باقی خواهد ماند. از همین روی، امروز سعودیها نه از «شیخ عیسی قاسم» بلکه از فدایی‌های او که کفن پوشان برای اعلام حمایت خود از وی، در مقابل منزل او تجمع می کنند، باید در هراس باشند.