ملا اختر محمد منصور که پس از ملا عمر به رهبری گروه طالبان رسیده بود، در یک حمله هوایی توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا کشته شد. او بعد از کسی به قدرت رسیده بود که کلی افسانه درباره اش وجود داشت و تنها یکی از آنها این بود که ملاعمر یک چشم، وقتی ترکش به چشمش اصابت کرد، خودش برای جلوگیری از عفونت، بدون استفاده از داروی بیهوشی و بی حسی چشمش را با چاقو بیرون آورد و پلک هایش را هم دوخت!
کسی که طالبان تاریخ مرگش را تابستان سال 1394 می داند اما دولت افغانستان گفته او فروردین 92 در بیمارستانی در شهر کراچی مرده است و حالا جانشین او که چندین سال نفر دوم این گروه تروریستی و از مسئولان نظامی آن بود هم کشته شده و هیبت الله آخوندزاده جای او را در طالبان گرفته است؛ گروهی که نزدیک به هفت سال بر افغانستان حکومت کرد و در این مدت، رنج و سختی بسیاری را به مردم این کشور که تازه از جنگ با شوروی رهایی پیدا کرده بودند وارد کرد؛ رنجی که گوشه هایی از آن را می شود در کتاب های خالد حسینی از دوران به قدرت رسیدن طالب ها در افغانستان خواند.
بعد از شکست طالبان از آمریکا در سال 2001 این گروه از پا ننشستند و هر چند روز یک بار ناحیه ای از افغانستان و پاکستان را با بمب هایشان به هوا می فرستادند و این یکی دو ساله هم که با داعش پیوند خورده بودند و حالا با کشته شدن رهبرشان بار دیگر یک زخم عمیق بر پیکرشان افتاد و احتمالا باید منتظر حملات تلافی جویانه شان باشیم اما ملا اختر منصور که بود؟ چگونه به قدرت رسید و چطور کشته شد؟ به علاوه سابقه گروه طالبان که از زمان پیدایشش در سال 1994 تاکنون یکی از ترسناک ترین حکومت های تاریخ را شکل داده است.
درباره ملا اختر هم مثل ملا عمر اطلاعات کمی وجود دارد اما کسانی که او را ملاقات کرده اند، می گویند او آدم بسیار آرام و گوشه گیری بوده است و همین آدم به ظاهر کم حرف، سال ها قسمتی از هسته مرکزی رهبری طالبان بود و از روزهای اول تاسیس این گروه، در کنار ملا عمر حضور داشت.
ملا اختر منصور که به قبیله اسحاق زی در افغانستان تعلق داشت، در روستایی کوچک به نام کاریز در منطقه میوند قندهار و حوالی سال 1965 به دنیا آمد و این یعنی احتمالا هنگام مرگ پنجاه و یک ساله بوده است. او در روستای جلال زی منطقه نوشهره در استان خیبر و پختوتخواه پاکستان به مدرسه رفت و وقتی از آب و گل بیرون آمد، در یک دوره زمانی کوتاه، برای کشورش و در برابر نیروهای شوروی جنگید و یکی از اعضای جنبش مقاومت شد؛ گروهی شبه نظامی که توسط مولانا محمد نبی محمدی برای جنگیدن با ارتش سرخ شوروی تاسیس شده بود. ملا منصور در ژوئن سال 1995 بعد از شکست شوروی و یک سال بعد از پیدایش طالبان به این گروه پیوست و از همان موقع مناصب مهمی را تصاحب کرد. او ابتدا سرپرست امنیتی فرودگاه قندهار بود و بین سال های 1996 تا 2001 وزیر هوانوردی طالبان بود.
در حلقه بزرگان
او بعد از ملا اختر عثمانی یکی از رهبران رده بالای نظامی طالبان به این حلقه وارد و از قبل به ملا عمر نزدیکتر شد. این اتفاق زمانی افتاد که در سال 2006 عثمانی توسط نیروهای ائتلاف کشته شد و سپس ملا داد الله آخوند، فرمانده ارشد نظامی طالبان هم سال 2004 توسط نیروهای ویژه انگلستان کشته شد. بین سال های 2007 تا 2010 او توانست به جایگاه بالاتری هم دست پیدا کند؛ وقتی ملا عبدالغنی برادر، جانشین ملا عمر و ملا عبیدالله آخوند وزیر دفاع دولت طالبان توسط سازمان اطلاعاتی پاکستان ISI دستگیر شدند و اینگونه ملا منصور رسما تبدیل شد به نفر دوم طالبان و همراه بسیار نزدیک و همیشگی ملا عمر.
تنها چند ساعت بعد از فوت ملا عمر، طالبان جلسه ای تشکیل دادند و ملا منصور را به عنوان رهبر جدیدشان انتخاب کردند اما به نظر می رسید انتصاب او نشان دهنده یک شکاف میان رهبران این گروه باشد. حتی یکی از سران این گروه به شبکه الجزیره گفت که آنها برای انتصاب ملا منصور با هم مشورت نکرده بودند و افراد دیگری گفتند که برخی اعضای طالبان به کشته شدن ملا عمر مشکوک هستند.
ملامنصور
هر چند برخی انتخاب نشدن ملا یعقوب، پسر ملا عمر را دلیل این اتهامات می دانستند. ملا منصور در این سال ها که مذاکرات صلح صورت می گرفت، عقیده داشت جنگ تا زمانی که قانون شریعت برپا شود، ادامه خواهد داشت و او اعضای طالبان را تا آن موقع متحد نگه می دارد و تنها روی مذاکرات متمرکز نخواهد شد. او در نواری صوتی گفته بود: «نباید روی مذاکرات صلح یا هر چیزی در رابطه با آن تمرکز کنیم. ما باید روی برپایی حکومت اسلامی متمرکز شویم.»
در ماه های گذشته اخباری می رسید که نیروهای طالبان در افغانستان می خواهند با داعش ائتلاف کنند و داعش در ماه ژانویه اعلام کرد که می خواهد نیروهایش را در افغانستان و دیگر کشورهای همسایه بسط دهد اما برخی از مقامات طالبان همان موقع معتقد بودند که پیروان واقعی ملا عمر به داعش نخواهند پیوست چرا که از لحاظ ایدئولوژی و فرهنگی، تفاوت زیادی بین دو گروه وجود دارد.
پایان یک رهبر
با تمام این داستان ها و تغییراتی که ظاهرا در طالبان در حال وقوع بود، ملا اختر منصور به تیر غیب گرفتار شد و در جایی که فکرش را نمی کرد، یعنی مسیر بازگشت به کویته توسط یکی از پهپادهای آمریکایی هدف قرار گرفته و کشته شد. طالبان تا ساعت ها این حادثه را تکذیب می کرد و حتی نواری صوتی پخش کرد که در آن ملا اختر می گفت من زنده ام! اما بالاخره به زبان آمد و کشته شدن رهبر نه چندان محبوبش را تایید کرد و بعد از آن دیوانه ای دیگر به نام هیبت الله آخوندزاده را به عنوان رهبر این گروه معرفی کرد و باید دید هیبت الله به کدام روش عمل خواهد کرد. آیا او مثل ملا اختر راه همکاری با داعش را انتخاب می کند یا تلاش می کند مثل ملا عمر استقلال این گروه را حفظ کند و همچنان امید داشته باشد که دوباره روزی حکومت را در افغانستان به دست بگیرد؟
رهبر طالبان چگونه کشته شد؟
یک تویوتا کرولای سفید رنگ که از جایی ناشناس به سمت کویته در استان بلوچستان پاکستان حرکت می کرد؛ جایی که معمولا در تیررس پهپادهای آمریکایی نیست و به همین خاطر ملا اختر منصور و همراهانش هیچ خطری را پیش بینی نمی کردند اما ظاهرا در سال های اخیر همه چیز فرق کرده بود و سیستم های پیشرفته جاسوسی آمریکایی ها به آنها امکان این را داده بود تا این لقمه چرب و نرم را پیگیری کنند و درست آنجا که می خواهند، گیرش بیندازند و خلاص!
آمریکایی ها می دانستند که ملا منصور در مسیر کویته است چرا که او چندین بار این کار را انجام داده بود و آنها می دانستند که این سفر در هفته گذشته صورت می گیرد اما پهپادهای ارتش آمریکا و سازمان سیاه هر دو در این منطقه فعال هستند. پهپادهای ارتش ندرتا در مناطق مرزی پرسه می زنند و پهپادهای سیا هم عموما برای عملیات هایی که در مناطق قبیله نشین صورت می گیرند، به داخل خاک پاکستان می روند و دولت پاکستان امکان استفاده از فضای هوایی را برای آمریکایی ها فراهم کرده است اما بلوچستان پاکستان تقریبا همواره خارج از محدوده پهپادها بود و به همین خاطر ملا منصور و دیگر رهبران طالبان در آن احساس راحتی بیشتری می کردند.پ
آن طور که مقامات رسمی ارتش آمریکا گفته اند، مسیر N-40 توسط تیم ملا منصور برای حرکت، انتخاب شده بود؛ مسیری بین تفتان در نزدیکی مرز ایران و کویته مرکز استان بلوچستان. از وقتی سفر قطعی شد، چندین پهپاد جاسوسی آمریکا برخلاف همیشه در این منطقه به پرواز در آمدند تا سفر تویوتا کرولا را زیر نظر بگیرند. سپس پهپادهای مسلح به این دسته پیوستند تا برای کشتن رهبر طالبان آماده شوند.
آمریکایی ها می دانستند که رادارهای پاکستانی قادر خواهند بود این نفوذ را تشخیص بدهند و سپس می توانستند با جنگنده هایشان این پهپادها را منحرف و گیج کنند، پس زمان بندی عملیات بسیار مهم بود. پهپادها وارد مرز پاکستان شدند و در ارتفاع پایین بر فراز کوه ها در مرز افغانستان و پاکستان حرکت کردند تا بتوانند از محدوده رادارها خارج شوند. در یک لحظه خودرو از جاده خارج شد و کنار چند ساختمان و خودروی دیگر ایستاد. این توقف ممکن بود به شکست عملیات منجر شود اما بعد از چند دقیقه، خودرو دوباره به جاده برگشت و از خودروها و ساختمان های دیگر دور شد. سپس فرمان حمله صادر و دو موشک هیل فایر به سمت خودروی ملا منصور شلیک شد و تمام پهپهادها به بالای سر سوژه رفتند تا مطمئن شوند هیچ راه نجاتی باقی نمانده و عملیات با موفقیت انجام شده است.
تصاویری که بعدا منتشر شد از خاکستر شدن تقریبی ملامنصور و همراهانش حکایت می کرد و از تویوتا کرولا هم آهن پاره ای بیشتر نمانده بود. بعد از این، پهپادها به پایگاه شان در افغانستان برگشتند. چند ساعت که گذشت، خبر کشته شدن رهبر طالبان به همه جا مخابره شد. این حمله برای دولت اوباما و سیاست های او در افغانستان بسیار کلیدی بود و می تواند اهرم فشار بزرگی برای مذاکرات صلح افغانستان باشد. همچنین می تواند این پیام را به دولت پاکستان بدهد که آمریکا می تواند هر زمانی که خواست در خاک این کشور عملیات نظامی انجام دهد و هیچ نیازی به اطلاع قبلی و هشدار ندارد. هر چند وزیر کشور پاکستان گفته این حمله می تواند تاثیر عمیقی بر روابط دو کشور بگذارد و این کار کاملا مخالف قوانین بین الملل و سازمان ملل است.
مجاهدینی که محارب شدند
همزمان با حمله شوروی به افغانستان در سال 1979، طالبان به عنوان یک جنبش مقاومتی برای بیرون راندن نیروهای شوروی شکل گرفت. با حمایت مالی و نظامی آمریکا و پاکستان، مجاهدین افغان توانستند شکست ها و خسارت های سنگینی را به شوروی وارد کنند و با توجه به گزارش نیویورک تایمز، شوروی تقریبا 15 هزار سرباز خود را در افغانستان از دست داد. در سال 1989 ارتش شوروی از افغانستان عقب نشینی کرد و مجاهدین افغان تحت رهبری احمد شاه مسعود، کابل، پایتخت افغانستان را فتح کردند و سه سال حکومت را در دست داشتند. در آن زمان مجاهدین یک دولت افغان جدید شکل دادند که رییسش برهان الدین ربانی بود اما این دولت در ایجاد اتحاد سیاسی شکست خورد و نتوانست به درگیری ها پایان دهد.
طالبان یکی از شاخه های مجاهدین بود که در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی و درگیری های داخلی شکل گرفت. این جنبش قدرتمند در اواخر سال 94 وقتی پاکستان، آنها را به عنوان محافظ کاروان هایی که می خواستند در مسیر تجاری بین پاکستان و آسیای مرکزی حرکت کنند انتخاب کرد، شناخته شد. با سلاح های آمده از پاکستان، آموزش نظامی و حمایت های مالی این کشور و برخی کشورهای دیگر، طالبان توانست کنترل چند شهر افغانستان را به دست بگیرد و موفق شد کابل را در سپتامبر 96 تسخیر کند.
طالبان به تسخیر و کنترل شهرهای بیشتر ادامه داد و شروع کرد به جنگیدن با اتحاد افغان های شمال که توسط احمد شاه مسعود، وزیر دفاع سابق و برهان الدین ربانی ایجاد شده بود. حمایت های آن موقع پاکستان از طالبان به خاطر اعتقادات مذهبی و نژادی به خصوص در مناطق قبیله ای شمال غربی مرزهای پاکستان بود چرا که بیشتر رهبران طالبان، در کمپ های پناهجویان پاکستان، جایی که از ترس شوروی به آن فرار کرده بودند، آموزش دیده بودند.
نکته دیگر این بود که نظامیان طالبان همه از پشتون های سلفی بودند و پشتون ها 30 درصد کل جمعیت پاکستان را تشکیل می دهند. پشتون ها روی ارتش پاکستان تسلط داشتند و هنوز روی استان های شمال غرب متمرکز هستند که مقر فرماندهی گروه های مجاهدین و مقصد نهایی پناهجویان افغان بود. وقتی عربستان سعودی به آمریکا اجازه داد در این کشور عملیات نظامی انجام دهد، اسامه بن لادن ابتدا به سودان و سپس در سال 1996 به افغانستان رفت؛ جایی که قبلا با نیروهای شوروی جنگیده بود و به همین خاطر توسط طالبان و رهبر آن ملا محمد عمر استقبال گرمی از او شد.
وقتی طالب های افغان به بن لادن اجازه دادند نیروی نظامی جذب کند و کمپ های آموزشی راه بیندازد، شورای امنیت سازمان ملل دو قطعنامه صادر کرد و از طالبان خواست تا حمایتش از تروریسم و شخص بن لادن را قطع کند اما طالبان هیچ کار خاصی انجام نداد. بعد از انفجار سفارت آمریکا در کنیا و واقعه 11 سپتامبر، سازمان ملل از طالبان خواست بن لادن را تحویل دهد. وقتی طالبان از این کار خودداری کرد، جنگ آمریکا و افغانستان رسما شروع شد و آمریکا آنقدر بمب روی سر افغان ها ریخت که طالبان شکست خورد و کابل در نهم دسامبر 2001 کاملا آزاد شد اما حمایت کشورهای خارجی از این گروه خشن هیچ وقت قطع نشد و هنوز بعد از گذشت بیش از 15 سال از سرنگونی این گروه، حملات و بمب گذاری های آنها ادامه دارد و معلوم نیست بالاخره کی قرار است افغانستان روی آرامش ببیند.