روزنامه نگار سرشناس عرب در انتقاد از رویکرد حاکمان سعودی در عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و جبهه گیری در مقابل ایران نوشت بعید نیست سعودیها دنبال به راه انداختن ناسیونالیسم سنی به جای ناسیونالیسم عربی به منظور مقابله با ناسیونالیسم شیعی ایرانی هستند و قطعاً ایران و سایر شیعیانی که با این کشور ارتباط دارند هدف این تحرکات هستند.
عبد الباری عطوان در مقالهای نوشت: سلمان بن عبد العزیز، شاه عربستان سعودی، یک سال پس از به قدرت رسیدنش، نشان جمهوری ترکیه، مدال نیل مصر و مدرک دکترای افتخاری دانشگاه قاهره را دریافت کرد و چهار بار با رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، و سه بار با عبد الفتاح سیسی، رئیس جمهور مصر، دیدار و گفتگو کرد.
وی همچنین دو ائتلاف، یکی عربی و دیگری اسلامی را ایجاد و بزرگترین رزمایش نظامی در تاریخ منطقه (رزمایش رعد شمال) را برگزار کرد و بار دیگر دو جزیره «صنافیر» و «تیران» در دهانه خلیج عقبه را به تحت حاکمیت کشورش بازگردانید و با استفاده از جنگندههای نیروی هوایی، جنگی نامحدود را علیه یمن به راه انداخت و چهار فروند جنگنده دیگر را به پایگاه هوایی اینجرلیک ترکیه اعزام کرد تا در جنگ علیه «دولت اسلامی» (گروه تروریستی داعش) و چه بسا سرنگون کردن رژیم سوریه در آینده، در صورت فراهم شدن شرایط برای سعودیها، شرکت کنند.
در چارچوب این موج تحرکات دیپلماتیک عربستان، ملک سلمان به قاهره و از آنجا به آنکارا رفت و پسرش که جانشین ولیعهد و جانشین آینده اوست به امان پایتخت اردن و از آنجا به ابوظبی سفر کرد و در هر دو این پایتختها مانند پادشاهان از وی استقبال شد تا جایی که پادشاه اردن که در شهر عقبه از وی استقبال کرد پروتکل رسمی را نقض و در پایان این دیدار بیانیهای رسمی صادر کرد.
مقاله نویس رأی الیوم افزود: چه خبر است؟ و چرا این موج تحرکات دیپلماتیک در عربستان به راه افتاده است؟ آیا این علامت ترس یا نشانه قدرت است؟ از همه این تحرکات در شرایط کنونی و در ملتهبترین مناطق جهان، به ویژه از طرف کشوری که تحرکاتش با تأخیر، تأنّی و عمیق بودن و همراه با تأمل شهرت داشت چه برداشتی میتوان کرد؟
عطوان در ادامه میافزاید: «در پس زمینه این «تحرکات دیپلماتیک» عربستان دو تحول اصلی قرار دارد: نخست تلاش برای تشکیل «ائتلاف سنی» متّکی بر مثلث عربستان ـ ترکیه و مصر در مقابل خطر ایران، و دوم: عقب نشینی تدریجی سیاسی و نظامی آمریکا از منطقه خاورمیانه و خالی کردن پشت متحد سعودی خود که در طی هشت دهه گذشته تکیهگاه راهبردها و جنگهای آمریکا در این منطقه بود.»
پول تنها عاملی است که انتظار میرود اضلاع این ائتلاف را به هم پیوند بزند و تحکیم کند.
درست است که دو ضلع این مثلث (ترکیه و عربستان) اکنون آمادگی دارند ولی تلاشها برای آماده و مجهز کردن ضلع سوم (یعنی مصر) با وساطت عربستان سعودی برای بهبود روابط میان قاهره و آنکارا هم اکنون جریان دارد. مصر اکنون پس از دو جزیره «صنافیر» و «تیران» به سومین جزیره عربستان تبدیل شده است و تصمیمات مربوط به این کشور بیش از آنکه در قاهره گرفته شود در ریاض اتخاذ میشود. مگر آنکه اتفاق غافلگیر کننده یا معجزهای رخ دهد که مسیر فعلی را تغییر دهد.
در هیچیک از این تحرکات و جنگهای فعلی و آینده عربستان سعودی، اسرائیل هدف نیست. اگرچه جز خداوند کسی به مسائل غیب آگاه نیست، اما با توجه به ادبیات سعودیها، قطعا ایران و سایر شیعیانی که با این کشور ارتباط دارند هدف این تحرکات هستند.
رهبری جدید عربستان یک دکترین (نظریه) سیاسی و راهبردی جدید با عنوان «ناسیونالیسم سنی» را به عنوان جایگزین «ناسیونالیسم عربی» و «امت اسلامی» که عربستان در طول هشتاد سال گذشته از آن دم میزد، مطرح و متحدانش را در حمایت از آن بسیج کرده است.
این رویکرد موجب کنار گذاشته شدن شیعیان به طور کامل و از بین بردن هویت عربی و اسلامی از آنها و تبدیل شدنشان به اردوگاه دشمن به رهبری ایران میشود خواه این دسته بندی را بپذیرند و چه نپذیرند.
عبد الله دوم پادشاه اردن، دو ماه پیش خطاب به اعضای کنگره آمریکا گفت «جنگ جهانی سوم» در راه منطقه است. ما بعید نمیدانیم که زمینه سازیهای عربستان و پادشاه آن، در همین جهت باشد.
در ادامه این گزارش آمده است: باید این نکته را در نظر داشته باشیم که پادشاه اردن نخستین کسی بود که تقریبا ده سال پیش از خطر «هلال شیعی» سخن گفت و اکنون مشاهده میکنیم این هلال در اختلافات فرقهای کنونی در دو جنگ سوریه و یمن و جنگ آینده عراق و نبرد غیرمستقیم در لبنان، آشکارا بازتاب یافته است
از نظر تئوریک... و در روی کاغذ... به نظر میرسد «آشی» که عربستان سعودی پخته در آستانه آماده شدن است و ترکیباتش جذاب و اشتهاء آور است و مخلّفات و ادویه جات رسانهای و مالیاش آب دهان بسیاریها را در منطقه و حتی برخی کشورهای جهان اسلام به راه انداخته است و هرگونه مخالفت با آن ابراز تردید یا هشدار در خصوص احتمال شعله ور شدن یا پیامدهای منفی آن ممنوع است و هرکس از متن مکتوب پا را فراتر بگذارد با «برخورد قاطع» مواجه خواهد شد.
نویسنده این گزارش در ادامه با اشاره به اعطای حاکمیت ۲ جزیره مصر به عربستان گفت: اکنون بعد جدیدی در اینجا اضافه میکنیم و آن اینکه ریاض وقتی این دو جزیره بیش از ۱۲ سال در اشغال اسرائیل بود، مطلقا اسمی از آنها نیاورد و هیچگاه به حاکمیت خود برآنها اشاره نکرد تا از هرگونه برخوردی با رژیم اشغالگر صهیونیستی پرهیز کند ولی پس از آنکه مصر در چارچوب پیمان کمپ دیوید این جزایر را به همراه شبه جزیره سینا پس گرفت وضع تغییر کرد و عربستان شروع به رو کردن اسناد ضمیمه آن با فشارهای همه جانبه و تأکید بر آمادگی مصر برای معامله بر سر آنها در ازای مبالغ مالی هنگفت کرد.
جنگ ژوئن سال ۱۹۶۷ به خاطر دو جزیره «تیران» و «صنافیر» و تصمیم جمال عبد الناصر، رئیس جمهور فقید مصر، به بستن آبراههای واقع در کنار آنها به روی کشتیهای اسرائیلی در گرفت ولی ما فکر نمیکنیم جنگ جهانی سوم به خاطر آنها به راه بیفتد بلکه شاید خلاف آن رخ دهد یعنی این دو جزیره به پلی برای عادی سازی روابط آینده میان «ناسیونالیسم» سنی سعودی و «ناسیونالیسم یهودی» در مقابله با «ناسیونالیسم شیعه فارسی (ایرانی)» تبدیل شود در این زمانه پست عربی هیچ چیزی بعید نیست. امیدواریم این بار پیش بینیهایمان درست از آب در نیاید.