نکوهش یهود در قرآن

 شاید بتوان گفت خداوند به هیچ قومی به اندازه بنی‌اسرائیل از فضیلت و نعمتش عطا نکرده بود، اما اکثر آنان به دلیل خصلت‌های ناپسندی که داشتند، یا کفران نعمت می‌کردند و یا تکبر می‌ورزیدند و یا رفتار‌های منفی در قبال این عطا‌ها از خود نشان می‌دادند؛ رفتار‌هایی که سبب می‌شد آنها روز به روز بیشتر در عمق رذالت و پستی خود فرو روند و تبدیل به بدترین دشمنان خداوند و مؤمنان به او شوند. نجات بنی اسرائیل از چنگال آل فرعون، ارسال پیامبران زیاد، نزول تورات، نزول مَنّ و سَلوا به عنوان دو غذای بهشتی، سایه افکندن ابر در بیابان سوزان و جوشش چشمه‌ای از سنگ گوشه‌ای از این عطاهاست. خداوند در قرآن وقتی می‌خواهد از فضیلت بنی اسرائیل نسبت به سایر مردم زمان خودشان سخن بگوید، در مقام توبیخ به آنها می‌فرماید «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛‌ای بنی‌اسرائیل، نعمت‌های مرا که به شما عطا کردم و اینکه شما را بر جهانیانِ [زمانِ خودتان]برتری دادم، یاد کنید. (بقره ۴۷) در آیه ۱۲۲ این سوره نیز مشابه همین آیه را می‌بینیم.

از اولین و مهم‌ترین خصیصه‌هایی که آنان داشتند، سرعت داشتن در کفر بود. خداوند در آیه ۴۱ سوره مائده می‌فرماید «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لَا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ؛ یعنی‌ای پیامبر، کسانی که در کفر می‌شتابند، تو را غمگین نکند؛ چه آنان که به زبانشان گفتند: ایمان آوردیم و دل هایشان ایمان نیاورد...»

درباره شأن نزول این آیه از امام محمدباقر علیه‌السلام روایت شده که زنى از اشراف خیبر که یهودى بود و شوهر داشت، زنا کرده بود و نمى‌خواستند او را رجم و سنگسار کنند؛ لذا به یهودیان مدینه پیام فرستادند و به طمع این که آن زن را از رجم نجات دهند، گفتند: از رسول خدا صلى الله علیه و آله در مقام پرسش برآیند. وقتى که از پیامبر پرسش کردند، فرمود: آیا به داورى من تن در می‌دهید؟ گفتند: بله. سپس خداوند رجم را براى آن زن طبق نزول آیه‌اى مقرر کرد، اما آنان از اجرای حکم امتناع کردند. در ادامه روایت آمده پیامبر صلی الله علیه و آله این حکم را به وسیله یک یهودی به نام إبن صوریا مبتنی بر توراتشان اثبات کرد. وقتی پیامبر نسبت به این حکم از تورات پرسید عبدالله بن صوریا گفت: «بله در تورات است و اگر ترس از خداى تورات نمی‌داشتم که مرا نابود کند، آن را کتمان می‌کردم.» با این حال ظاهراً نپذیرفتند.

در این آیه به دو نکته اشاره شده است: سرعت در کفر و ایمان زبانی (نه قلبی). اما آنچه که در «سرعت در کفر» درباره این دست یهودیان صحبت شده، گویای آن است کفر، میدانى دارد که گروهى در آن به سرعت پیش مى‌روند و هر لحظه به کفرشان اضافه مى‌شود. (تفسیر نور حجت الاسلام قرائتی) آنها تا حدی نسبت به کفرشان اصرار دارند که هر کاری از دستشان بر بیاید انجام می‌دهند تا حق را سرکوب کنند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند. کفر یهود هم در جای جای قرآن آمده است و این کفر هم مصادیق متعددی داشت، از جمله کفر به آیات خدا، کفر به مرسوله‌های خدا و کفر به خود خداوند تا جایی که حاضر شدند گوساله‌پرست شوند. در بین این یهودیان به تعبیر قرآن اکثراً ایمان نمی‌آورند و اندکی از آنان اهل ایمان هستند.

نکوهش یهود در قرآن

از جمله آیات دیگری که درباره کفر یهود سخن گفته، آیه ۱۵۵ سوره نساء است. در این آیه می‌خوانیم «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِم بَآیَاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلاَ یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلًا»؛ یعنی «پس به کیفر پیمان شکنی آنان و کفرشان به آیات خدا، و به ناحق کشتن پیامبران، و گفتار [بی پایه و باطل]شان که دل‌های ما در پوشش و حجاب است [از این رو سخن حق را درک نمی‌کنیم، لعنتشان کردیم؛]بلکه به سبب کفرشان بر دل هایشان مُهرِ [محرومیت از فهم معارف]زدیم؛ به همین سبب جز اندکی ایمان نمی‌آورند.» یا در آیه ۱۰۰ سوره بقره می‌خوانیم «أو کُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم بَل اکثَرُهُم لایُؤمِنون»؛ یعنی «آیا چنین نیست که هرگاه یهود پیمانی [با خدا و رسولانش]بستند، گروهی از آنان، آن را شکستند؟ [آنان نه فقط عهد شکنند]بلکه بیشترشان ایمان نمی‌آورند.»

محور مشترک این دو آیه، کفر حداکثری یهود و ایمان حداقلی آنان به خداوند است که در انتهای هر دو آیه به آن اشاره شده است. آن دست از یهودیانی که کافر شدند، تا قتل پیامبران پیش رفتند و آن دست که اهل ایمان بودند، به خداوند ایمان آوردند و در نهایت در جرگه اسلام در آمدند.