جنگهای دو دهه پیش در جهان گواه این است که مبارزه برای اثرگذاری بر ذهن مردم به اندازه اتخاذ رویکردهای نظامی با اهمیت بوده که طی آن شبکههای اجتماعی نقش ویژهای در نحوه این اثرگذاری بازی میکنند.
به همین جهت جملاتی نظیر جنگ جهانی بعدی چگونه خواهد بود؟ یا گروههایی مانند آزوف در اوکراین یا داعش در غرب آسیا چگونه توانستند از نرم افزارهایی مثل توئیتر و یوتیوب برای پخش تصاویر رعب آور و وحشت انگیز خود در جهت ایجاد عملیات روانی استفاده کنند، سوالاتی هستند که روز به روز با شروع هر بحران جدید در جهان و تاثیرپذیری از شبکههای اجتماعی در فضای مجازی به ذهن ما خطور میکند.
این عملیاتِ روانی مجموعهای از فرآیندهایی است که جنگ هیبریدی نامیده میشود.
در جنگهای نظامی و غیرنظامی با هرگونه هدفی که روی میدهند، معمولا محدوده جنگ قابل مشخص است اما جنگ ترکیبی درست عکس این قضیه عمل کرده و بعد روانی آن بیش از آثار جسمی است.
جنگ هیبریدی میدان فیزیکی ندارد و از این نظر برای بسیاری غیرقابل تشخیص است
جنگ هیبریدی یا ترکیبی، راهبردی نظامی است که از زدوخوردهای سیاسی مثل مداخله در انتخابات کشورهای خارجی، جنگ نظامی کلاسیک و نامنظم، جنگ مجازی، نبرد رسانهای، پخش اخبار جعلی، برهم ریختن بافت جمعیتی، مهاجرپذیری، یورش فرهنگی، ایجاد تضادهای قومی و مذهبی تشکیل شده است.
بسیاری از نظریه پردازان نظامی پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، با روش جنگهای سنتی خداحافظی کردند و از سال ۲۰۰۱ رویکردشان را در طراحی نقشههای نظامی و امنیتی فضای سایبر را هم اضافه کردند. در گزارش منتشر شده از اجلاس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۱۵، ملزومات یک جنگ هیبریدی در هشت مورد دیپلماسی، جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی، حمایت از نابسامانیها و شورشهای محلی، نیروهای نامنظم و چریکی، نیروهای ویژه، نیروهای کلاسیک نظامی، جنگ اقتصادی و حملات سایبری یاد شده است.
به بیانی واضحتر این تهاجم یا جنگ ترکیبی همزمان دارای جنبههای اقتصادی، سیاسی، امنیتی، رسانهای و دیپلماسی است.
هدف اصلی دشمن از نبرد هیبریدی براندازی و فروپاشی است
عصارهای از همه این جنگها باهم در میآمیزند تا بیشترین آسیب را به کشور میزبان وارد نمایند؛ هدف اصلی دشمن از نبرد ترکیبی در مرحله نخست به هم زدن نظم و تضعیف توان رقیب و نهایتا براندازی و فروپاشی است.
آمریکا یکی از کشورهایی است که از جنگ هیبریدی برای دخالت در امور سایر کشورها بیشترین بهره را برده و برای این کار از انقلابهای رنگی به جنگهای غیرمتعارف گذر کرده تا از این راه بتواند بر فرآیند بی ثبات سازی کشورها در دراز مدت مسلط شود.
فرانک هافمن برای نخستین بار در سال ۸۶ طی نوشتاری از واژه جنگ ترکیبی یا همان هیبریدی به نام «منازعات در قرن ۲۱، ظهور جنگهای ترکیبی» استفاده کرد؛ البته هافمن گفته است این واژه را از «رابرت واکر» یکی از تفنگداران آمریکایی وام گرفته است.
اما با ظهور و گسترش شبکههای اجتماعی، استفاده از واژه جنگ ترکیبی پس از الحاق کریمه به روسیه در سال ۹۲ در ادبیات سیاسی، کاربردی بیشتر یافت.
از آن سال تاکنون این نقش با استفاده روز افزون از شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام، توئیتر و تلگرام بیشتر شده و این رسانهها در واقع رکنی از ارکان جنگهای هیبریدی به شمار رفته و از طریق جمع آوری اطلاعات، تعیین هدف، جنگ روانی، عملیات سایبری میتوانند.
شبکههای اجتماعی بر خلاف رسانههای سنتی مثل روزنامه یا مجلات، از نظر دسترسی به اخبار و اطلاعات، دفعاتی که چیزی منتشر میشود انتشار، ماندگاری اخبار منتشر شده و البته سرعت عملِ بدون محدویت زمانی و مکانی بی رقیب و پیشرو هستند.
شبکههای اجتماعی در دنیای امروز میتوانند ایده و معنا خلق کرده، آنها را تقویت کنند و حتی ابزار نیرومندی برای ارائه اخبار اشتباه یا ضد اطلاعات و ایجاد ترس باشند که با هدف شکست روحیه حریف و برگرداندن ورق جنگ بر ذهن افراد تاثیر گذار خواهند بود.
در جنگ هیبریدی بر بستر شبکههای اجتماعی مرز میان حقیقت و دروغ باریک میشود
آنها میتوانند اخبار را بزرگ جلوه دهند و کوچک کنند یا دروغ و واقعیت هر اتفاق رخ داده در جامعه را چنان ترکیب کنند که اصل ماجرا چه برای دولتها و چه برای مردم دشوار، هزینهزا و تقریبا ناممکن باشد.
این رسانههای اجتماعی هر اتفاق یا بحرانی را آنطور که بخواهند و از روشهای گوناگون کنترلی و اعمال نفوذ، مدیریت و روایت میکنند و در واقع این شبکههای اجتماعی هستند که نبردها را روایت کرده و در شکلی توسعه یافتهتر نبرد روایتها ایجاد میکنند.
نبرد روایتهایی که در بیشتر مواقع با همراهی سلبریتیهای آن جامعه همراه شده تا هریک از آنان به مانند مهرههای شطرنج براساس نقشی که برای آنان تعریف شده، اخبار و اطلاعات را جهت دهی کرده و آنگونه که از انان خواسته میشود به خورد مخاطب دهند.
اگر در زمانهای قدیم، کافهها یا قهوه خانهها امکانی برای تجمع سلبریتیها که از قضا بیشتر آنان از ادبا و شعرا بودند ایجاد میکردند، امروزه شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام و یوتیوب و دیگر شبکهها با قدرت اثرگذاری بالاتر، رنگ و لعاب بیشتر و حداکثر ظرفیت مخاطبین در سطح جهانی این وظیفه را در نهایت کمال خود به نحو احسن انجام میدهند.
هر کدام از سلبریتیها با چندین میلیون دنبال کننده در فضای مجازی قادرند بستری ایجاد کنند تا همزمان با رویدادن هر اتفاق، گسلهای اقتصادی، سیاسی یا نظامی آن رویداد همزمان تحریک شده و یا با ادامه دادن تحریک همان گسل، اتفاقات بعدی را دومینو وار رقم بزنند تا موضوع پیش آمده در نهایت به بحرانی برای کشور تبدیل شود.
شبکههای اجتماعی در راستای جنگ هیبریدی قادرند گسلهای جامعه را تحریک کنند
با پیش آمد هر موضوعی از قبیل ایجاد تنشهای مرزی، آلودگی آب و هوا، سقوط یک هواپیمای نظامی یا حتی گرانی، شبکه های اجتماعی پر میشوند از تصاویر و اظهار نظرات مروبط به این قضایا تا هرکس هرآنچه تراوشات ذهنی آن است، بروز دهد.
این فضا برای مقابله قوانین منظمی را می طلبد تا ضمن مدیریت فضای بروز ترین، مهار نشدنی ترین و پنهان ترین شیوه جنگ دنیای حال حاضر را کنترل کرده و تمام هجمههای حاصل از آن را دفع کند.