تارنمای شبکه تلویزیونی تله‌سور در گزارشی نوشت: ایالات متحده از جنگ اوکراین برای جایگزینی وابستگی اروپا به انرژی روسیه استفاده می‌کند و بازار اروپا را از ال‌ان‌جی پر می‌کند اما همچنان نمی‌تواند از این وابستگی اجتناب کند. از طرفی خواهرخواندگی منافع چین و روسیه که سد مهار رویاهای امپریالیستی آمریکا خواهد بود، می‌تواند در آینده نزدیک به جنگ جهانی سوم منجر شود.

هدف استراتژیک آمریکا جلوگیری از ظهور هر گونه قدرت خصمانه و تسلط بر مناطقی خوانده می‌شود که برای منافع آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است. به این ترتیب روسیه به عنوان بازمانده اتحاد جماهیر شوروی و چین به عنوان یک نیروی نوخاسته و نوظهور در مدار بازیگران بین‌المللی، کابوس‌های آمریکا به نظر می‌رسند.

اظهارات تند جو بایدن رئیس‌جمهوری آمریکا علیه ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهوری روسیه در خطاب قرار دادن او به عنوان "جنایتکار جنگی" و اعمال تحریم‌ها علیه روسیه با هدف تحمیل خفقان اقتصادی به موجب بحران اوکراین، فرا رسیدن جنگ سرد دوم و بازگشت تز ژئوپلیتیک جورج کنان (George Kennan) است که گفته بود "اینکه سرنگونی رژیم‌های متخاصم با آمریکا، هدف اصلی سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا است، یک راز آشکار است". کنان، دیپلمات، سیاستمدار، دانشمند و مورخ امریکایی بود که به عنوان مدافع سیاست مهار شوروی در طول جنگ سرد شناخته می‌شد.

پوتین از اقدام واکنشی آمریکا که روابط مسکو- واشنگتن را پس از این تحت تاثیر قرار خواهد داد، به خوبی آگاه است و این مسئله منجر به تشدید استراتژی کنتی آمریکا برای خفه کردن اقتصاد روسیه خواهد شد.

این استراتژی از منابع نظریه‌ای است که شرمن کنت (Sherman Kent) در کتاب "هوش استراتژیک برای سیاست جهانی آمریکای  شمالی" به آن پرداخت. وی در این کتاب که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد، تاکید کرد "جنگ همیشه به شکل متعارف نیست؛ در واقع بخش بزرگی از جنگ، همیشه با سلاح‌های غیر متعارف انجام شده است... سلاح‌های سیاسی و اقتصادی". کنت می‌افزاید که ابزار جنگ اقتصادی "شامل چماق و هویج" است. "تحریم، مسدود کردن وجوه مالی، بایکوت و لیست سیاه از یک سو و یارانه، وام، معاهدات دو جانبه، قراردادهای مبادله‌ای و تجاری از سوی دیگر".   

به نوشته تله‌سور، این دکترین علیه روسیه با اعمال تحریم‌ها و تحمیل هزینه‌های غیر قابل تحمل بر جامعه روسیه منعکس می‌شود و بعدها منجر به انقلاب رنگی علیه پوتین خواهد شد.

توافق استراتژیک میان استرالیا، انگلیس و ایالات متحده موسوم به آکوس، نماد تغییر در عرصه تمرکز ژئوپلتیکی جهانی  بین آمریکا و چین با هدف ایجاد یک بحران هسته‌ای در اطراف چین است که از کشمیر هند تا ژاپن را در بر می‌گیرد، از کره جنوبی، سنگاپور، ویتنام، تایلند و فیلیپین می‌گذرد و با رسیدن به نیوزلند و استرالیا، تسلط چین بر دریای چین را مهار می‌کند.

 آنچه واضح است اینکه همه چیز برای آمریکا در حال حاضر، تابع استراتژی بزرگ مهار چین است و توافق اخیر آمریکا با استرالیا و انگلیس (آکوس) گواه این امر و توهین بزرگ به متحدان ناتو است.  آکوس همچنین بازتابی از یک دولت آمریکایی است که آنقدر به موضوع چین وسواس دارد که فراموش می‌کند پیامدهای جانبی تصمیمات مهم را بسنجد.

این طرح آمریکا، جایگزینی اقتصادی و نظامی بر برنامه شکست خورده اوباما در ایجاد پیمان "مشارکت ترانس پاسیفیک" است که هدف آن، اعمال دکترین مهار علیه چین خواهد بود.  

آیا آمریکا به دنبال جنگ جهانی سوم است؟

مبانی این دکترین توسط جورج کنان در مقاله‌ای که در سال ۱۹۴۷ با عنوان "منابع رفتار شوروی" در مجله فارن افرز منتشر شد، مطرح شد. ایده‌ اصلی این نظریه در این نقل قول کنان خلاصه می‌شود که "قدرت شوروی از منطق عقل، نفوذناپذیر است اما به منطق زور بسیار حساس است". نکته حائز اهمیت اینکه همکاری پوتین با آمریکا برای ضربه زدن به چین برای کاخ سفید ضروری به نظر می‌رسد. این در حالی است که روسیه و چین یکی از بزرگترین قراردادهای تاریخ صنعت انرژی را امضا کرده‌اند. به موجب این قرارداد، شرکت روسی "روس‌نفت" به مدت ۲۵ سال به این غول آسیایی نفت عرضه خواهد کرد که ارزش تقریبی آن ۲۷۰ میلیارد دلار است.  

آمریکا همچنان قدرتمندترین کشور جهان است اما رقیب اصلی آن، چین نیز همچنان در مدار رشد قرار دارد و نتیجه اینکه این مسئله، از بر هم خوردن توازن‌هایی خبر می‌دهد که از زمان پایان جنگ سرد حاکم است.

با وجود شیوع ناگهانی یک بیماری همه‌گیر و هراس از بحران املاک و مستغلات، اعداد و ارقام نشان می‌دهند که چین با سرعتی بسیار بالاتر از آمریکا به بهبودی اقتصادی خود ادامه می‌دهد.