حمید عزیزی درباره دلایل و عوامل تحولات افغانستان و قدرت گیری طالبان گفت : دلیل اصلی فروپاشی در افغانستان این بود که جمهوریت به پایان عمر خود در افغانستان نزدیک شده بود.
وی تصریح کرد: اگر نگاهی به میزان مشارکت مردم در چهار انتخابات ریاست جمهوری بیست ساله گذشته بیاندازیم این مساله کاملا مشخص می شود. با احتساب آراء واقعی، آراء باطل و آراء تقلبی در تمامی دوره ها، در سال ۱۳۸۳ که جمعیت افغانستان ۱۹ میلیون تخمین زده میشد، فقط ۴۲.۷۸ درصد از مردم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند. در سال ۱۳۸۸ با جمعیت تخمینی ۲۳میلیون و ۴۰۰هزار نفر فقط ۲۰.۶۱ درصد مشارکت وجود داشته که ریزش شدیدی در سطح مشارکت را نشان می دهد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۳ با وجود اینکه آقایان اشرف غنی و عبدالله سعی کردند با شعارهای متعصبانه مردم را تشویق به مشارکت در انتخابات کنند، اما با جمعیت تخمینی ۲۷میلیون و ۷۹۸هزار نفر، فقط ۲۵.۸۳ درصد مشارکت صورت گرفت و نهایتا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۸ که جمعیت کشور ۳۳میلیون تخمین زده میشد، فقط ۵.۵۲درصد مردم افغانستان با احتساب آراء تقلبی و آراء باطل در انتخابات شرکت داشتند. این روند ریزش در سطح مشارکت مردم در انتخابات خود زمینه ساز فروپاشی جمهوریت در افغانستان شد.
این پژوهشگر مسائل افغانستان همچنین بیان کرد: طبق آمارها و روند نزولی مشارکت مردم در انتخابات های ریاست جمهوری به خوبی آشکار بود که سالهای ۹۹ و ۱۴۰۰ نقطه ای است که مشارکت به صفر می رسد و جمهوریت به نقطه پایان خود خواهد رسید. اتفاقا در سالهای گذشته این انتظار می رفت و من شخصا در آبان سال گذشته در برنامه تلویزیونی گفته بودم که سال بعد این موقع طالبان در کابل خواهند بود. دلیلش این بود که جمهوریت تقریبا هیچ کدام از انتظاراتی را که مردم افغانستان داشتند، نتوانست برآورده کند و به جای آن سطح ناامنی، آدم ربایی، فساد اداری، کاهش حاکمیت دولت، تعصبات در درون ساختار و منفعت طلبی شخصی و... در حال افزایش بود.
وی افزود: اصلا آنچه که به عنوان دموکراسی برای مردم افغانستان شعار می دادند، با آنچه که عمل می کردند تفاوت داشت. تحت عنوان حقوق زنان، برهنگی و آوازخوانی را ترویج می کردند، به عنوان آزادی بیان تابوهای جامعه را می شکستند و به دین و اعتقادات مردم حمله می کردند، در قالب انتخابات دقیقا انتصابات انجام می گرفت. به نام بازار آزاد، گروه های مافیایی را حاکم بر ثروت و رزق جامعه کردند. به نام رسانه های آزاد در ۲۴ساعت شبانه روز فقط پخش موسیقی، سریال های مبتذل ترکیه ای و همچنین نفرت پراکنی و تعمیق بخشیدن به تعصبات در کنداکتور برنامه ها بود. طبیعی است که با اعتقادات، انتظارات و روحیات مردم افغانستان همخوانی نداشته و بزودی جامعه آن را پس می زند. در همان ابتدا که جمهوریت با مدل بمب افکن های بی۵۲ آمریکایی به افغانستان آورده شد، و درشرایطی که طالبانی وجود نداشت، میزان مشارکت طوری بود که نیمی از مردم افغانستان را با خود نداشت. (مشارکت در انتخابات سال ۱۳۸۳ فقط ۴۲.۷۸درصد با احتساب آراء تقلبی و باطل).
عزیزی در ادامه اظهار کرد: این روند ریزش مشارکت مردم تا جایی ادامه داشت که دیگر تقریبا هیچ کسی حاضر نبود برای دفاع از این ساختار خود را به خطر بیندازد، چه برسد به اینکه برای دفاع از آن بجنگد. انتظارات مردم برآورده نمی شد، فساد در درجه اعلی در سیستم حکومتی وجود داشت و برای ساده ترین امورات اداری باید رشوه پرداخت می شد، در حالی که مردم در نتیجه آدم ربایی ها، زورگیری ها، انفجارات، بیکاری و فقر شدید و... قربانی می شدند، مسئولین حکومتی در قصرهایشان در رفاه و امنیت بودند. گروه های مافیایی بر تمام امورات مردم مسلط شده بودند و حتی برخی از همین مسئولین حکومتی سردسته آنها بودند.
این پژوهشگر مسائل افغانستان یاد آور شد: حتی استاندارانی که در ولایات مختلف روی کار می آمدند یا از خارج از افغانستان آمده بودند که هیچ آشنایی با شرایط افغانستان نداشتند و یا وابسته به گروه های مسلح و مافیایی بودند که برای حفظ جان خود و پایداری درآمدی شان اقدام به برقراری ارتباط با طالبان می کردند و برای حفظ جان و منافع خود باج پرداخت می کردند. این مسئله باعث می شد طالبان در سطح بسیار وسیعی نفوذ خود را تقویت کنند. به همین خاطر دیدیم که عملا هیچ نیرویی در مقابل طالبان ایستادگی نکرد.
عزیزی همچنین ابراز داشت: شیخ عبدالحکیم دلاور مفتی طالبان یکماه پیش در کنفرانس مسکو گفته بود که از طریق نظامی طی دو هفته می توانیم افغانستان را تصرف کنیم اما دیدیم که آنها طی ۹ روز کل افغانستان را گرفتند، در می یابیم که طالبان به فروپاشی و گسیختگی درونی در داخل جمهوریت آگاه بودند. حتی اشرف غنی و مسئولین نظامی که شعارهای سرسختانه ای می دادند بلافاصله فرار کردند، طالبان هنوز وارد کابل نشده بودند که شایعه ی ورود آنها باعث فروپاشی سیستم در پایتخت شد. اشرف غنی، معاونینش و تمامی مسئولین حکومتی هم براساس همین شایعه ها فرار کردند و این نشان می دهد که اعتماد در درون نظام تا چه اندازه ضعیف بود که طالبان هنوز وارد شهر کابل نشده اند و فقط شایعه ی حضور آنها مطرح شده اما مسئولین حکومتی همگی فرار می کنند. دیدیم که هیچکدام از مسئولین نظامی و غیرنظامی هیچگونه مقاومت گروهی و حتی فردی هم نکردند.
وی اظهار کرد: از طرف دیگر با نابسامانی های سالهای گذشته و سیل مهاجرت ها به خارج، فقط کسانی برای نظام باقی مانده بودند که جایی در قدرت داشتند و آن جایگاه را یا با تعصبات قومی بر مبنای حق قوم و یا با پول بدست آورده بودند و بیشتر به عنوان یک منصب برای کسب درآمد به آن نگاه می کردند. امروز می دیدند که جنگیدن باعث می شود منافع آینده و درآمدهای گذشته شان به خطر بیفتد، به همین خاطر به جای جنگیدن تصمیم گرفتند فرار کنند و جان و دارایی های منقول خود را نجات بدهند و همچنین با نجنگیدن فعلی خود، احتمال حضور مجدد در گوشه ای از قدرت را برای خود محفوظ نگهدارند.
این پژوهشگر مسائل افغانستان با بیان این که «هر نظام سیاسی که با تکیه بر نیروهای خارجی ساخته شود، فرو می پاشد» گفت: نظام سیاسی که در سال ۲۰۰۱ در افغانستان ایجاد شد، اتکای آن بر کمک های مالی خارجی و نیروهای نظامی آمریکا و ناتو بود و کاهش این کمک ها و حمایت ها مطمئنا باعث ضعیف تر شدن نظام سیاسی می شد. نظام سیاسی که از درون نیز بشدت بیمار شده بود. دونالد ترامپ دوسال پیش مذاکراتی را با طالبان آغاز کرد که نتیجه احتمالی آن خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان متصور بود. آقای اشرف غنی به جای اینکه روی انسجام درونی و نیروی داخلی افغانستان کار کند، تلاش کرد تا از طریق تخریب پروسه مذاکرات و جلوه دادن آن به عنوان ابزار کمپین انتخاباتی ترامپ، جلوی خروج نیروهای خارجی را بگیرد و قدرت و نظام را بوسیله ی نیروهای خارجی حفظ کند. به همین خاطر بشدت علاقه مند بود که بایدن در آمریکا روی کار بیاید تا پروسه صلح کمپینی ترامپ را لغو کند. اما وقتی بایدن روی کار آمد، پروسه ترامپ را با شدت بیشتر و سریعتر به پیش برد.
وی افزود: زمانی که اشرف غنی و عبدالله عبدالله سفری به واشنگتن داشتند و مورد بی مهری بایدن قرار گرفتند، متوجه شدند که در جبهه جمهوریت، بازی تمام است و آنها دیگر حمایت آمریکا و نیروهای خارجی را ندارند. این باعث شد که آنها هر کدام به دنبال راه فرار از افغانستان باشند. دیدیم که مشاور وزارت خارجه افغانستان چند روز پیش بیان داشت که آقای اشرف غنی سه روز قبل از فرار از افغانستان، پاسپورت سیاسی خود را از وزارت خارجه درخواست کرده بود.
عزیزی همچنین اظهار کرد: جبهه های جنگی که در حال شکل گیری هستند اگر با تکیه بر نیروهای خارجی ساخته شوند، ممکن است در کوتاه مدت منابع زیادی دریافت کنند و پیشرفت هایی نیز حاصل کنند اما محکوم به شکست و فروپاشی هستند. تاریخ معاصر افغانستان، منطقه و جهان شاهد این مدعاست.
این پژوهشگر مسائل افغانستان در مورد فعالیت های احمد مسعود در جبهه مقابل طالبان در پنجشیر نیز گفت: به اعتقاد من او فردی بی تجربه است که مورد استفاده یک سری افراد و سازمانها قرار دارد، باید در نظر داشته باشد که با درخواست کمک از آمریکا و غرب نمی توان در افغانستان موفق شد. تجربه بیست سال گذشته بهترین چراغ راه است. جنگ راه حال نیست و هیچکس از طریق جنگ نمیتواند به منفعت مطلوب دست پیدا کند. احمد مسعود چند روز پیش در مقاله ی خود در واشنگتن پست ادعا کرده بود که برای ارزش های غربی می جنگد و برای دفاع از غرب در مقابل تروریسم می جنگد، او می جنگد تا جوانان بتوانند رقص و پایکوبی کنند. این اظهارات ناپختگی او را نشان میدهد. در حالیکه آمریکایی ها در حال فرار هستند، به جای اینکه با این شعارها آنهارا تشویق به بازگشت می کند، باید روی نیروی داخلی سرمایه گذاری می کرد. افغانها را هیچ نیروی خارجی نمیتواند بطور دائمی مغلوب کند، این را تاریخ افغانستان نشان داده است. افغانها را فقط افغانها میتوانند مغلوب کنند.