عربستان سعودی از دهههای گذشته تاکنون همواره تلاش کرده تا وانمود کند که هرگز قصد مداخله در امور داخلی لبنان را ندارد و یک کشور دوست و خیرخواه برای لبنان است. این درحالی است روابط ریشه دار خاندان حریری با عربستان سعودی بر کسی پوشیده نیست و «رفیق حریری» نخست وزیر فقید لبنان و پس از آن پسرش سعد، که از نظر سیاسی و فرقهای نفوذ بالایی در لبنان دارند مهره اصلی محور سعودی- فرانسوی -آمریکایی در لبنان محسوب میشود.
مهرههای عربستان موفق شدند بزرگترین نقشِ سیاسی را که یک کشور منطقهای میتواند داشته باشد با استفاده از دلار و طلا در لبنان اجرا کرده و این اقدامات را به گونه ای انجام دهند که خود را خیرخواه مردم لبنان معرفی کنند. دروازه عربستان برای نفوذ منطقهای در لبنان، سیاستمداران ذینفع این کشور و نیز بازرگانان و پیمانکاران لبنانی است که روابط عمیقی با سعودیها دارند .
اما بعد از سال 2005 که خاورمیانه به دو محور منطقهای تقسیم شد عربستان تا امروز نتوانسته از استراتژی سنتی خود را حفظ کند. اما با این وجود ریاض برای ادامه و گسترش نفوذ خود در لبنان شروع به تشکیل یک تیم وابسته به عربستان در لبنان کرد. بدین ترتیب دیپلماتهای سعودی در لبنان یکی پس از دیگری تیمهای ضد گروههای مخالف خود در این کشور تشکیل دادند و سیاستهای عربستان به این صورت در لبنان اجرا شد.
پس از آن هم زمان با آغاز بحران سوریه در سال 2011 و ورود سیل تروریستهای تکفیری به این کشور ، عربستان سعودی که از حامیان تروریسم ضد سوریه محسوب می شد، پروژهای برای نفوذ گروههای تکفیری به لبنان و تحت تاثیر قرار دادن امنیت این کشور طراحی کرد. تیم سیاسی مورد حمایت ریاض در لبنان نیز به شکل آشکار یا پنهان به روشهای مختلف از تروریستها حمایت کردند. اما با همه این وجود اغلب لبنانیها سعی کردند نقش کشورهای حوزه خلیج فارس در حمایت از تکفیریها و تامین بودجه مالی آنها را نادیده بگیرند.
بعد از آن نیز عربستان سعودی همچنان به اقدامات محتاطانه خود در قبال لبنان ادامه داد؛ اما استراتژی و دستور کار عربستان در سال 2015 تا 2012 در لبنان نتیجه نداشت. بنابراین سعودیها به فکر طراحی یک استراتژی جدید از سال 2012 تا 2016 افتادند. این استراتژی نیز با وجود هزینههای فراوان مالی که به ریاض تحمیل کرد باز هم نتوانست اهداف عربستان را تحقق بخشد. عملکرد عربستان در این استراتژی به سه بخش خلاصه میشد:
- در وهله اول عربستان همه تلاش خود را متمرکز بر این موضوع کرد که حزبالله را در محاصره خود قرار داده و مسیر مقاومت لبنان را در مبارزه با دشمن صهیونیستی و تروریسم تکفیری به سمت چالشهای داخلی تحریف کند. همزمان با افزایش تواناییهای حزبالله و و گسترش دامنه نفوذ منطقهای این جنبش در کشورهایی همچون سوریه، عراق و یمن موجب شد تا عربستان انگیزه بیشتری برای مقابله با حزبالله داشته باشد.
- ریاض با تسلط بر خاندان حریری در لبنان تلاش کرد تا به شکل غیر مستقیم در تصمیمات سیاسی لبنان مداخله کند که از جمله مهمترین این مداخلات جلوگیری از افزایش نفوذ حزبالله و همپیمانان آن در صحنه سیاسی لبنان بوده است.
- عربستان سعودی در سومین هدف اصلی خود در لبنان تلاش کرد تا این کشور را به بستر اصلی برای سرنگونی «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه تبدیل کند.
با وجود سرو صدای فراوان رسانهای و هزینههای هنگفت مالی که عربستان در این مسیر صرف کرد اما هیچ یک از این اهداف به نتیجه نرسید.
در این میان سایر هم پیمانان عربستان در لبنان همچون «سمیر جعجع» رئیس حزب نیروهای لبنانی و «اشرف ریفی» وزیر دادگستری سابق لبنان به این نتیجه رسیدند که مسئول ناکامیهای ریاض در لبنان را میتوان به تنهایی متوجه یک نفر کرد: سعد حریری.
در واقع سمیر جعجع و متحدان آن معتقدند که انداختن توپ در زمین حریری و معرفی کردن او به عنوان مقصر اصلی شکست عربستان در لبنان می تواند جایگاه آنها را در پروژه سعودی در لبنان ارتقا بخشد. اما با این وجود ریاض همچنان به سعد حریری همچون سنگ بنای پروژه خود در لبنان نگاه میکرد.
اما سعودیها زمانی که به این نتیجه رسیدند تکیه کردن به حریری در لبنان بیفایده است به دنبال یافتن جایگزین برای او گشتند و «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی تصمیم گرفت استراتژی خود در قبال لبنان را تغییر دهد. در حالت طبیعی کشوری که به دنبال نفوذ در یک کشور دیگر باشد در مرحله اول به هم پیمانان خود در آن کشور و نیز منافع امنیتی، نظامی، مالی و اقتصادی خودش فکر میکند.اما محمد بن سلمان نظر دیگری دارد. او معتقد است که عربستان همه تلاش خود را در لبنان به کار بست و همه روشها را امتحان کرد اما نتوانست به اهداف خود برسد.
در واقع ولیعهد سعودی بر این باور است که ریاض نمیتواند در لبنان پیروز شود بنابراین دست کم باید از پیروزی مخالفان خود در این کشور جلوگیری کند. همانطور که گفته شد عربستان با استراتژی اول و دوم خود در لبنان به جایی نرسید. مرحله سوم پروژه عربستان در لبنان به این صورت است که همه مشکلات این کشور از جمله سقوط بخش بانکی و بیثباتی و بنبست سیاسی و به طور کلی فروپاشی لبنان را متوجه مقاومت این کشور کند. این در حالی است که عربستان خودش کنار آمریکا در حال نابود کردن زیرساختهای لبنان است اما میخواهد به همه بگوید همه این مشکلات لبنان نتیجه به قدرت رسیدن حزبالله است.
بنابراین دور جدید روابط عربستان و لبنان را میتوان از سال 2017 تا کنون و پس از ربوده شدن سعد حریری در عربستان و به دنبال آن قطع انواع حمایتهای مالی و سیاسی از زیرساختهای لبنان و سپس فسخ قراردادها با بزرگترین پیمانکاران لبنانی که از اواخر دهه 1960 نمایندگی در عربستان داشتهاند بررسی کرد. پس از آن بازرگانان و پیمانکاران لبنانی در عربستان در شرایط بسیار نامطلوبی قرار گرفتند و موسسات و رسانههای مختلف حق حمایت از آنها را ندارند.
همچنین مقامات سعودی کارگران لبنانی که در عربستان ساکن هستند را مجبور می کنند تا با عضویت در تیم «مگسهای الکترونیکی» محمد بن سلمان به دفاع از سیاستهای سرکوبگرانه سعودی پرداخته و حتی به کشور خودشان توهین کنند وگرنه از عربستان اخراج میشوند. همچنین حضور دیپلماتهای سعودی در سفارت عربستان در لبنان نیز به پایینترین سطح ممکن رسیده و حتی «ولید البخاری» سفیر ریاض در بیروت همواره به مدت طولانی ماموریت خود را ترک میکند.
اما محتوا و نوع سرمایهگذاری استراتژی جدید عربستان در لبنان در دو مسیر اصلی صورت میگیرد:
-یک کارگروه جدی رسانهای با هدف مانور دادن علیه حزبالله و متهم کردن این جنبش و هم پیمانان آن در همه مشکلات داخلی لبنان باید تشکیل شود به طوری که همه پروندههای فساد مالی در این کشور نادیده گرفته شده و همه چالشهای لبنان متوجه حزبالله گردد.
- عربستان در مسیر دوم خود علیه لبنان مناسبات گستردهای با آمریکا و فرانسه و مصر با هدف جلوگیری از هر تلاشی که به لبنان اجازه نفس کشیدن میدهد برقرار کرده است.
هدف هر دوی این مسیر یکسان است: باید مسئولیت سقوط مالی و اقتصادی و هر آنچه که ممکن است در لبنان رخ دهد از اپیدمی کرونا گرفته تا حمله ملخها و انفجار بندر بیروت و تولید و صادرات کپتاگون و هر نوع اتفاق ریز و درشت در این کشور متوجه حزبالله گردد؛ در نتیجه تنها کاری که لبنانیها باید برای رهایی از این وضعیت انجام دهند قیام علیه حزبالله و دست کشیدن از حمایت آن است.
درست است که مسیر های دنبال شده توسط عربستان در لبنان به ساختار اقتصادی -مالی -اجتماعی و نیز موقعیت سیاسی متحدان خودش در لبنان آسیب فراوانی رسانده؛ اما هدف سعودیها در این مرحله نیز هرگز محقق نخواهد شد. پیش از این اقدامات عربستان نتوانسته از جایگاه حزبالله میان لبنانیها بکاهد و مانورهای ریاض علیه مقاومت لبنان هنگام انفجار بندر بیروت نشان داد که رسانههای وابسته به سعودی توانایی تأثیرگذاری بر افکار عمومی را از دست دادهاند.
علاوه بر آن آمریکا و فرانسه به منافع خود در لبنان فکر میکنند و هنگامی که موقعیت خود را در این کشور در خطر ببینند با عربستان همراه نخواهند شد. به طور کلی سیاست عربستان از طریق دلارهای نفتی گرفته تا فعالسازی تروریسم تکفیری و جنگ رسانهای علیه لبنان که طبیعتاً بعد از این نیز ادامه خواهد داشت سودی برای سعودیها نداشته است و سایر کشورهای همپیمان عربستان دیگر نمیتوانند با بن سلمان همگام شوند؛ چرا که بی فایده بودن سیاستهای وی در لبنان را درک کردهاند.