پایگاه خبری شبکه المیادین، در یادداشتی به قلم «عباس الزین» به بررسی ابعاد اهداف تمرکز رژیم صهیونیستی بر روی پرونده عراق و تلاش برای تضعیف و تجزیه آن و توطئهچینیهای درازمدت برای این کشور مهم منطقهای پرداخت و هشدار داد که در مرحله آتی، عراق از طرحها و برنامههای اسرائیل که با هدف تضعیف و اجبار آن به حرکت در مسیر عادیسازی در امان صورت میگیرد، نخواهد ماند و دخالتهای خارجی و در رأس آنها عربستان سعودی و امارات در امور عراق، در چارچوب همین طرح خواهد بود.
در این یاداشت آمده است: «شهادت «ابومهدی المهندس» نائب رئیس سازمان الحشد الشعبی عراق و سپهبد «قاسم سلیمانی» فرمانده نیروی قدس سپاه ایران [در دی ماه سال ۱۳۹۸] در بغداد نیز برای ترسیم ویژگیهای مرحله جدید در تاریخ عراق صورت گرفت. رژیم صهیونیستی نه تنها در اظهارنظرهای سیاسی که طی پروسه امنیتی خود این امر را مد نظر قرار میدهد که عراق در دایره تهدید علیه این رژیم قرار دارد. در مرحله پسا تجاوز آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ نیز این رژیم اشغالگر با تمام توان در حال حرکت بود تا شبح تهدید عراق را از خود بود.»
جبهه نظامی موثر علیه اسرائیل
نویسنده تاکید میکند: «سطح امنیتی و نظامی رژیم اشغالگر اسرائیل طی سالهای اخیر، عراق را به عنوان یک خطر جدید علیه خود میشناسد. این امر به وضوح در گزارش مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل در سال گذشته درج شده است. با این تعبیر که در جنگ [احتمالی] آتی، "جبهه داخلی با هزاران موشک و خمپاره از جمله دهها موشک دقیق و هواپیماهای تهاجمی بدون سرنشین از چند میدان به صورت موازی هدف قرار میگیرد که عبارتند از لبنان، سوریه، غرب عراق و چه بسا غزه"».
وی در ادامه مینویسد: «مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل، در خصوص شبیهسازی این جنگ، اوایل سال جاری میلادی، همچنین یک سناریو طرح کرد که بر اساس آن، " این جنگ با شلیک شش موشک از غرب عراق به سوی تلآویو آغاز خواهد شد". به همین دلیل به نظر میرسد که در سایه تحولات در عرصه عراق طی سالهای اخیر و تشکیل "الحشد الشعبی" که اغلب گروههای حاضر در آن در چارچوب استراتژی محور مقاومت مبنی بر قائل بودن به پیوند میان جبهههای مختلف میگنجد، عراق به یک دغدغه و نگرانی بزرگ برای رژیم اشغالگر تبدیل شده است».
بر اساس این یادداشت، رزمایشهای نظامی مشترک آمریکایی - اسرائیلی در فوریه گذشته بیانگر همین دغدغهها و نگرانیها بود. تا جایی که رزمایشهای مذکور اینبار بر اساس سناریوهای شبیهسازیشدهی شلیک موشکهای کروز، موشکهای زمین به زمین و حملات پهپادهای انتحاری از سوی غرب عراق و یمن همراه بود. به گفته رسانههای اسرائیلی، پس از آنکه رزمایشها براساس شبیهسازی حملات موشکی از سمت لبنان، سوریه و ایران محدود میشد، این احتمال جدیدنیز در نظر گرفته شد.
پیش از همه این امور، مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل در ژوئن سال گذشته درباره خطر عقبنشینی ایالات متحده آمریکا از عراق هشدار داده و آن را تهدیدی مستقیم برای منافع استراتژیک اسرائیل اعلام کرده بود و در آن زمان بر ضرورت پایان یافتن «گفتوگوی راهبردی میان واشنگتن و بغداد» مبتنی بر دادن مجوز جدید به بقای نیروهای آمریکایی در اراضی عراق تاکید کرده بود. زیرا با عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عراق، منافع اسرائیل در معرض تهدید قرار میگرفت.
به اعتقاد نویسنده، رژیم صهیونیستی به عراق به چشم یک «فرصت از دست رفته» مینگرد. به ویژه که اشغالگران آمریکایی در مرحله پسا سقوط صدام در ملحق کردن بغداد به قطار عادیسازی روابط با تلآویو به دلیل وزنه ملی و مردمی که گروههای سیاسی مخالف با این عادیسازی داشتند، ناکام ماند. علاوه بر این، عراق از طریق گروههای مقاومت خود، حتی به یک جبهه پیشرو در مقابله با هژمونی آمریکا در منطقه تبدیل شد و به این ترتیب اسرائیل از سه طریق و سه مسیر در دایره اهداف عراق قرار گرفت.
نخست؛ رژیم صهیونیستی با این هژمونی به صورت ارگانیک در ارتباط است، دوم؛ ارتباط قوی مقاومت عراق با قضیه فلسطین و اولویت قائلشدن برای آن، سوم؛ هماهنگی و پیوند در سطح بالا میان مقاومت عراق از یک سو و کل محور مقاومت از سوی دیگر طی سالهای اخیر. که این مسیر سوم با تلاشهای شهید ابومهدی المهندس، نائبرئیس سابق سازمان الحشد الشعبی که در سطح بالایی از آگاهی سیاسی و امنیتی قرار داشت، محقق شد. زیرا او دریافته بود که چالشهای مقابله با تروریسم در عرصه عراق را نمیتوان از دیگر جبههها به ویژه سوریه، جدا کرد همانگونه که این چالشها قابل انفکاک از ائتلافهای منطقهای نبود.
کرکوک - حیفا.. جاهطلبیهای نفتی
نویسنده تاکید میکند که عراق و گروههای مقاومت، با جاهطلبیهای مستمر اسرائیل که در بخش نفت متمرکز است، مواجهند. رژیم اشغالگر نیاز مبرمی به راهاندازی خط انتقال نفت کرکوک – بندر حیفا در فلسطین اشغالی که بین سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۸ در حال فعالیت بود و شرکت نفت عراق بین سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۴ در ایجاد آن نقش داشت، دارد؛ امری که در پی فاجعه اشغال فلسطین معروف به «یوم النکبة» ناتمام ماند زیرا دولت وقت عراق در اعتراض به این فاجعه، از پمپاژ بیشتر نفت به این خط لوله امتناع ورزید.
جاهطلبیهای اسرائیل در این امر، در بسیاری از گزارشهای رسانهای منتشر شده طی سالهای اخیر با این محتوا که اسرائیل نفت عراقی را از منطقه کردستان عراق خریداری میکند، مشهود است. در این گزارشها آمده است که نفت منطقه کردستان عراق از طریق یک خط لوله جدا به صورت غیرقانونی به بندر جیهان ترکیه صادر میشود و از آنجا با تانکرهای نفتی به بندر حیفا و عسقلان در فلسطین اشغالی انتقال مییابد. تا جایی که بر اساس دادههای شرکت آمریکایی «کلیبر دیتا» _ شرکت آمریکایی متخصص در ردیابی محمولههای نفتی_ در سال ۲۰۱۷، اسرائیل در مقام نخست واردات نفت خام از منطقه کردستان عراق قرار داشت.
بر اساس این گزارش، استفاده رژیم صهیونیستی از شیوههای میانبر برای قاچاق نفت عراق، بیانگر مشکلاتی است که صحنه عراق از آن رنج میبرد و طی سالهای اخیر، این مشکلات با حمله داعش به برخی شهرهای عراقی افزایش یافته است. در مرحله پس از آزادسازی عراق از دست این گروه تروریستی، عراق به تدریج از یک صحنه تحت تاثیر و آسیبدیده به یک صحنه تاثیرگذار و دارای نفوذ در سطح منطقهای تبدیل شد و این امر نگرانیهای اسرائیل از جبهه عراق را تقویت کرد و جاهطلبی آن برای راهاندازی خط لوله نفتی عراق به بندر حیفا را بیش از پیش دشوار کرد.
زیرا عراق جدید نیز مخالف این امر بود. این در حالی است که طرف اسرائیلی پس از وقوع دو رویداد مهم در عرصه عراق، بشدت بر روی اجرای این پروژه راهاندازی خط لوله نفتی حساب کرده بود. این دو رویداد عبارت بودند از: تجاوز آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ قدرتگیری داعش در عراق در سال ۲۰۱۴.
نگارنده در ادامه به عنوان شاهد مثال، به اظهارات «بنیامین نتانیاهو» وزیر دارایی رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۳ در جمع شماری از سرمایهگذاران صهیونیست اشاره میکند که گفته بود: «طولی نخواهد کشید که شما جریان نفت عراق را در حیفا مشاهده کنید... زمان آن فرا رسیده که بار دیگر نفت عراق به سوی دریای مدیترانه (مقصود بندر حیفا در فلسطین اشغالی) جریان یابد». در سال ۲۰۱۴ و همزمان با سیطره داعش بر مساحت وسیعی از عراق، «یوسف باریتسکی» وزیر زیرساختها در دولت اشغالگر اسرائیل نیز تصریح کرد که به شرکت نفتی تاشات متعلق به رژیم صهیونیستی که تا پیش از سال ۱۹۴۸ از آن استفاده میشد، دستور داده شده تا هزینههای مورد نیاز برای ترمیم خط لوله نفتی موصل به حیفا را برآورد کند و این امر بر اساس تلگرافی که آمریکا به دفتر نخستوزیری رژیم صهیونیستی ارسال کرده و خواستار ارزیابی این هزینهها شده، صورت گرفت.
توطئهچینیهای تمام نشدنی
در این یادداشت آمده است که اسرائیل طی دو دهه گذشته، کلیه شیوههای موجود برای تقسیم عراق به کانتونهای قومی، طائفهای و مذهبی برای تحقق اهدافش را تجربه کرده است و از تحولات علیه عراق سوءاستفاده کرده است. این امر در اظهارات سال ۲۰۱۶، «آویگدور لیبرمن» وزیر جنگ پیشین رژیم صهیونیستی کاملا مشهود است که گفت: «نتیجهگیریهایی وجود دارد که بر اساس آن باید جهان از درگیریهای خاورمیانه رهایی یابد که مهمترین آن، ضرورت تقسیم عراق و سوریه است.»
چند سال پیش از این، نیز شماری از ژنرالها و پژوهشگران اسرائیلی در یادداشتی به «ایهود اولمرت» نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی، بر ضرورت اعمال فشار شدید بر ایالات متحده آمریکا و جلوگیری از عقبنشینی آن از عراق تا پیش از تجزیه وحدت و یکپارچگی جغرافیایی این کشور در راستای خدمت به اهداف تلآویو در منطقه تاکید کردند.
در این یادداشت یک نکته مهم آمده بود و آن این بود که غیاب عراق از نقشه سیاسی منطقه، یکی از عوامل کاهش خطرات راهبردی علیه اسرائیل خواهد بود.
نویسنده هشدار میدهد که عراق در مرحله آتی نیز از طرحها و برنامههای صهیونیستها با هدف تضعیف توانمندیهای آن و وادار کردن آن به حرکت در مسیر عادیسازی روابط با اسرائیلی در امان نخواهد ماند و دخالتهای خارجی در آن به ویژه از سوی عربستان سعودی و امارات نیز در چارچوب همین برنامه میگنجد.
وی تاکید میکند: «لذا عراق همچنان در دایره اهداف اسرائیل باقی خواهد ماند نه تنها به این دلیل که کشوری غنی از منابع است بلکه به این دلیل که هسته مقابله با هژمونی آمریکا در منطقه و از جمله اسرائیل است و در دو سطحی سیاسی و مردمی میتواند در هر شرایط منطقهای به یک توپ آتش برای سوزاندن کله پروژههای صهیونیستها تبدیل شود.»