آیا تابهحال سفری برای ملاقات با مشاهیر و شخصیتهای بزرگ ادبیات یا نویسنده یک کتاب خاص داشتهاید؟ در ترکیه این امکان تا حدی زیادی اندک است، اما مکانهایی نظیر «موزه معصومیت» در استانبول به دنیایی ساختگی و افسانهای رنگ و بویی واقعی میدهد.
یک اثر ادبی تا چه حد میتواند در انتخاب مقصد گردشگری شما نقش داشته باشد؟ محل تولد نویسنده موردعلاقه شما، محل دفن او یا مکانهای نامبرده شده در شاهکارهای ادبی میتواند در انتخاب مقصد بعدی سفر شما کافی باشند. ما میدانیم که گردشگران بسیاری برای مشاهده سالن تئاتر Globe به یاد شکسپیر در لندن یا خانه توماس هاردی در دورستشایر به این نقاط سفر میکنند. جاهای دیدنی استانبول کم نیستند.
اگر کمی به عقب بازگردیم، میتوان از داستان هری پاتر نوشته جی کی رولینگ بهعنوان یک پدیده فرهنگی در دنیای ادبیات نام برد. یا به سری داستانهای رابرت لانگدون اثر دان براون اشاره کرد. این آثار نشان میدهد که صنعت گردشگری ادبی تا چه حد در حال جذب مخاطب بوده و این مقاصد تا چه اندازه دارای ارزشهای عاطفی برای گردشگران هستند. مکانهای ادبی به خواننده اجازه میدهند تا از دید نویسنده به اطراف نگاه کند و رازهای او در الهام گیری را بیابد. (فلایتیو بهترین قیمت بلیط هواپیما استانبول را به مشتریان خود ارایه می کند.)
وقتیکه سری کتابهای جنایی و مهیج دان براون به بازار آمدند، تورهای ادبیات از کافه مارلی در پاریس گرفته تا موزه لوور و کلیسای سنت سولپیس شروع به فعالیت کردند و گردشگران بیشماری را به خود دیدند. حتی رزرو هتلها در رم نیز پس از نوشته شدن قسمت دوم کتاب با نام «فرشتگان و شیطان» افزایش یافت. (اگر قصد رزرو هتل در استانبول را دارید همین امروز از قیمت را استعلام کنید)
در ترکیه، بسیاری از خانههای نویسندگان و شعرای مشهور از اورهان کمال، رماننویس استانبولی، گرفته تا سعید فائق آباسیانیک، داستاننویس کوتاه، در ساحل دریای مرمره به موزه تبدیل شدهاند؛ اما در میان این خانهها یک موزه قرار دارد که به نامی بینالمللی تبدیل شده است: موزه بیگناهی. نام این موزه از اسم رمانی به همین نام گرفتهشده است که در سال ۲۰۰۸ به قلم اورهان پاموک، دارنده نوبل ادبیات، بیرون آمد. این موزه در بهار سال ۲۰۱۲ ساخته شده است.
روزی که ما برای بازدید از موزه رفتیم، متوجه شدیم که ساختمان موزه در کنار فروشگاههای لوکس و عتیقهفروشیهای استانبول در خیابان دالگیچ در محله بیوقلو واقع شده است. وقتی از خیابان کاراکوی عبور میکنید، نمیتوانید نسبت به معابر سنگفرش بیتوجه باشید.
ساختمان قرمزرنگ و سهطبقه موزه به حدی کوچک بود که اصلا مناسب یک موزه به نظر نمیرسید، اما به هنگام ورود به موزه متوجه میشوید که تمامی وسایل موزه بهدقت در قفسههای هر طبقه چیده شده است. شما تصور میکنید که در خانه هستید. چند لحظه بعد متوجه این خانه با پلههای چوبی میشوید که شما را به دوران گذشته میبرند. خوانندگان کتاب موزه معصومیت میدانند که این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شده است و داستان فسون و کمال بی را به تصویر میکشد. در این رمان، کمال بی فردی ثروتمند است که عاشق دخترعموی خود، فسون، میشود که یک فروشنده است.
بااینحال، داستان عشق آنها پایان خوشی ندارد، زیرا کمال با دختری ثروتمند به نام سیبل ازدواج میکند و عروسی آنها در هتل هیلتون برگزار میشود. فسون درنهایت با مردی دیگر ازدواج میکند؛ اما عشق کمال به فسون باعث میشود که دست به جمعآوری هر چیزی بزند که او را به یاد عشق قدیمی میاندازد. اشیایی نظیر شیشههای عطر یا حتی هزاران فیلتر سیگار (درمجموع ۴۲۳۱ فیلتر). این اشیاء در ورودی این موزه به چشم میخورند. رمان شهر استانبول در بین سالهای ۱۹۷۴ تا اوایل دهه ۲۰۰۰ را به تصویر میکشد.
بخش دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ موزه به خانه فسون اختصاص دارد که با والدین خود زندگی میکرده است. کمال هر شب به خانه آنها میآمده و برخی از وسایل نظیر لباسهای گلدار، زیورآلات، گیرههای روزنامههای قدیمی، بطریهایی که فسون از آنها نوشیده بود و عکسهای قدیمی را برمیداشته است. علائم موجود در نمایشگر موزه داستانی از یک زندگی روزمره در استانبول را به تصویر میکشد. باوجود بیش از هزار شی برای نمایش، همهچیز در این موزه مربوط به وسایل مورداستفاده شخصیتهای داستان است.
درنتیجه چگونه میتوان ارتباط موفقی میان گردشگران و موزهای از اثر یک نویسنده ایجاد کرد؟ صنعت گردشگری ادبی در حال گسترش یک ارتباط متقابل میان خوانندگان و نویسندگان و مکانهایی است که شخصیتهای داستانها را زنده کردهاند.
لازم نیست تا حتما پیش از بازدید از موزه معصومیت، کتاب را مطالعه کرده باشید؛ هرچند افرادی که کتاب را خوانده باشند میدانند که یک بلیت ورودی تکنفره در یک صفحه از رمان وجود دارد که کنجکاوی خوانندگان را تحریک میکند. تمامی ۸۳ فصل این رمان در موزه به نمایش گذاشته شده است و کموبیش داستان را برای گردشگران زنده میکند؛ وسایلی نظیر نمکدان، یک آدامس جویده شده، یک لنگه گوشواره مروارید و سنجاق سری که فسون به موهایش میزد. اگرچه تمامی این موارد خیالی و غیرواقعی هستند، اما این خانه چوبی به رمان زندگی بخشیده است.
این موزه که در سال ۲۰۱۴ موفق به دریافت جایزه سال موزه اروپا شده، نتیجه یک پروژه بسیار طولانی است؛ زیرا پاموک موزه و رمان را با هم طراحی کرد. در طبقه سوم موزه یک پنتهاوس قرار دارد و در آن محفظهای شیشهای بهمنظور نگه داشتن تمامی دستنوشتههای نویسنده تعبیه شده است. در پشت این قفسه، تخت کمال قرار دارد که او در آنجا داستان غمانگیز خود را روی کاغذی برای پاموک نوشته و خبر از مرگش در سال ۲۰۰۷ میدهد. کاغذی بر روی دیوار مقابل تخت قدیمی کمال وجود دارد که روی آن نوشته شده است: «بگذارید همه بدانند که من زندگی شادی داشتم.» شاید به همین خاطر باشد که این موزه چنین نامی برای خود برگزیده است. آنها توانستهاند یک دنیای واقعی را از میان داستانی خیالی خلق کنند. داستانی ملموس که خوانندگان را برای مشاهده به اینجا میکشاند.