با توجه به روند صعودی تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی جویای کار، بررسی ترکیب مهارت و تحصیلات شاغلان صنعتی اهمیت زیادی پیدا کرده است، زیرا نشان میدهد بخش صنعت تا چه اندازه قابلیت جذب این افراد را دارد.
شواهد بازار کار طی سالهای اخیر نشان میدهد بهدلیل گسترش آموزش عالی، تعداد افراد جویای کار با تحصیلات دانشگاهی رو به افزایش است.
براساس آمارهای رسمی، در سال 1380 از کل تعداد افراد شاغل در بازار کار، 10.7 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند. در همین سال، 10.3 درصد بیکاران را افرادی با تحصیلات دانشگاهی تشکیل میدادند. این در حالی است که در سال 1392 سهم افراد دارای تحصیلات دانشگاهی از کل شاغلین کشور به 20.6 درصد افزایش یافته، اما سهم همین افراد از تعداد بیکاران به 41.3 درصد رسیده است که نشان میدهد بخش بزرگی از بیکاران کشور، فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که بخش اصلی شاغلان تولیدی (یعنی شاغلان فعال در خط تولید) واحدهای صنعتی را کارگران ساده و کارگران ماهر تشکیل میدهند، هر چند در طول زمان سهم تکنسینها و مهندسین از شاغلین تولیدی افزایش یافته است.
با توجه به روند فزاینده تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی که طی یک دهه گذشته وارد بازار کار کشور شدهاند، بهنظر میرسد که افزایش تقاضای نیروی انسانی با تحصیلات دانشگاهی بسیار کندتر از آن است که بتواند تحول مهمی در بازار کار ایجاد کند. این موضوع نشان میدهد که نیاز بخش صنعت بیشتر معطوف به کارگران ساده و ماهر است.
از سوی دیگر، در طول زمان سهم شاغلان غیرتولیدی افزایش ملایمی داشته است. شاغلان غیرتولیدی در طبقهبندی مرکز آمار ایران شامل همه شاغلانی میشود که در خط تولید فعال نیستند، بلکه در سایر قسمتهای واحد صنعتی مانند بازاریابی و اداری فعالیت میکنند.
با توجه به تمرکز یافتن بخش صنعت بر واحدهای بزرگ طی یک دهه گذشته و اهمیت یافتن بخشهایی مانند بخش مالی، بازاریابی و مدیریت و اداری در واحدهای بزرگ طبیعی است که سهم این دسته از شاغلان در یک دهه گذشته افزایش یافته است.
یکی از مهمترین تحولات در بخش صنعت، تغییر در ترکیب نیروی انسانی شاغل برحسب سواد و تحصیلات است. در طول زمان از سهم نیروی کار بیسواد و کسانی که تحصیلات کمتر از دیپلم دارند، کاسته شده است و بر سهم سایر سطوح تحصیلات، ازجمله دیپلم و فوقدیپلم افزوده شده است. اگرچه سهم شاغلان لیسانس و بالاتر نیز در طول زمان اضافه شده است، اما به هر حال سهم بالای نیروی کار شاغل در بخش صنعت را افرادی تشکیل میدهند که تحصیلات دیپلم و کمتر از دیپلم دارند. بعد از آن، نیروی کار با تحصیلات لیسانس بیشترین سهم را از کل شاغلان صنعتی بهخود اختصاص میدهند.
شواهد نشان میدهد که بخش صنعت بیشتر نیروی کار ساده با تحصیلات پایین جذب میکند و تقاضای بخش صنعت برای نیروی کار بالاتر از لیسانس بسیار اندک است.
مرکز پژوهشهای مجلس همچنین در رابطه با تغییر در ترکیب نیروی انسانی شاغل برحسب رده سنی در سالهای اخیر، گزارشی ارائه کرده است و آن را از مهمترین تحولات در بخش صنعت دانسته است. اگرچه افراد فارغالتحصیل دانشگاهی از مقطع کاردانی تا فوقلیسانس عمدتا در رده سنی 23 تا 32 سال قرار میگیرند. اما از سال 1392 به بعد، تعداد شاغلین رده سنی 25 تا 29 سال با روند ملایم نزولی مواجه بوده و این به معنای کاهش تعداد ورودی نیروی کار تحصیلکرده تازه فارغالتحصیل شده به بخش صنعت است؛ در صورتی که در همین دوره، شاغلین رده سنی 30 تا 39 سال افزایش داشته و این به معنای بالا رفتن سن شاغلین بخش صنعت بهخصوص در سالهای اخیر است.
عدم تناسب در روند تعداد ورودی به بخش صنعت و افزایش سن شاغلین این بخش میتواند یکی از چالشهای آینده این بخش باشد.
بررسی ترکیب شاغلان برحسب بخش خصوصی و دولتی حاکی از آن است که بخش خصوصی حدود 94 درصد از کل کارگاههای صنعتی و 93 درصد از کل شاغلان در بخش صنعت را به خود اختصاص داده است. این موضوع اهمیت بخش خصوصی در ایجاد اشتغال در بخش صنعت را نشان میدهد.
شواهد نشان میدهد که بخش خصوصی بیشتر مایل به استخدام نیروی کار با تحصیلات دیپلم و کمتر از دیپلم داشته است؛ به طوری که حدود 71 درصد از کل شاغلان کارگاههای صنعتی ده نفرکارکن و بیشتر در سال 1393 دارای تحصیلات دیپلم و کمتر از دیپلم بودهاند. در بخش عمومی نیز این سهم 68 درصد بوده است. اگر شاغلان دارای تحصیلات فوقدیپلم نیز به این رقم اضافه شود، مشاهده میشود که بخشهای خصوصی و دولتی به ترتیب 81 درصد و 80 درصد از شاغلان خود را از بین کسانی انتخاب کردهاند که تحصیلات آنها فوقدیپلم و کمتر بوده است. این الگو بیانگر آن است که تفاوت معناداری بین ترکیب نیروی کار بخش خصوصی و دولتی از ابعاد تحصیلات وجود ندارد و بخش صنعت تلاش کرده است که بخش اصلی نیروی کار خود را از بین کسانی انتخاب کند که تحصیلات عمده دانشگاهی بالایی ندارند.