پیش از این بحثهایی در خصوص اینکه نرخ واقعی دلار حدود 6200 تومان است، مطرح شد. همچنین سرکوب نرخ ارز سبب ارزان شدن واردات و از بین رفتن صنعت کشور و نابود شدن اشتغال صنعتی شد. از سوی دیگر قاچاق و از بین رفتن صادرات از عوارض سرکوب نرخ ارز است. گفته شد که کشورهای دنیا حتی بدون داشتن تورم اقدام به کاهش ارزش پول ملی خود می کنند تا صادرات و تولید داخلی و در نتیجه اشتغال خود را افزایش دهند. اما ما برعکس عمل می کنیم. تا جایی که دلارهای نفتی اجازه می دهد، نرخ ارز را با وجود تورم بالای داخلی سرکوب می کنیم و به این وسیله به تولیدات چینی و ترک سوبسید می دهیم.
سوالی که وجود دارد این است که برندگان ارز ارزان چه کسانی هستند؟
واردکنندگان و قاچاقچیان محترم: نرخ ارز برای یک واردکننده و برای یک قاچاقچی همه چیز است. هرچه تورم داخلی بیشتر باشد و نرخ ارز بیشتر سرکوب شود، تولیدات داخل در مقایسه با واردات او گرانتر شده و سود واردات بیشتر میشود. این گروه توانسته اند ذهن مردم را برای سرکوب نرخ ارز شکل دهند. تا جایی که ایرانی ها نرخ ارز را قدرت اقتصادی خود می دانند! در حالی که میزان صادرات و تولید ناخالص داخلی یک کشور معیار قدرت اقتصادی اوست. سرکوب ارز، پاک کردن صورت مساله نیست.
متقاضیان سفرهای خارجی: افرادی که زیاد سفر خارجی می روند از برندگان ارز ارزان هستند. چرا که عملا به این شکل سفرشان بسیار ارزانتر تمام می شود
مصرف کنندگان کالاهای لوکس خارجی: اینها با میزان ریال کمتری می توانند دکوراسیون منزل و شیرینی های لوکس خارجی را کنار هم بچینند.
همانطور که ملاحظه می شود، برندگان همه از طبقات بالای اقتصادی هستند. به عبارت دیگر با ارز ارزان از طبقات پایین می گیریم و به طبقات بالا یارانه می دهیم. چون اگر نرخ ارز واقعی بود، برای طبقات پایین اشتغال درست می شد. اگر نرخ ارز واقعی بود برای سفر خارجی و مصرف کالای خارجی قیمت واقعی پرداخت می شد و دلارهای نفتی به حراج گذاشته نمی شد.
چرا طبقه متوسط تصور می کند بازنده افزایش نرخ ارز است؟
پس از نوشتن دو مقاله قبلی، انبوهی از پیامهای آتشین دریافت کردم که مدعی بودند با افزایش نرخ ارز بیچاره می شوند و همه چیز گران می شود! سعی می کنم گزاره های غلطی که درباره ضرر افزایش نرخ ارز وجود دارد را بررسی کنم:
1- ارز بالا رود همه چیز گران می شود: با افزایش نرخ ارز، قیمت کالاهای وارداتی افزایش می یابد. اما واردات رسمی کشور تنها 17 درصد کل تولید ناخالص داخلی ایران است که درصد پایینی محسوب می شود. پس اثر تورمی مستقیم افزایش نرخ ارز آنقدرها زیاد نیست. از سوی دیگر، افزایش نرخ ارز باید همراه با کاهش تعرفه های باشد که باعث می شود بسیاری از کالاها عملا افزایش قیمت مستقیمی نداشته باشند. از طرف دیگر، اگر این گزاره درست هم باشد، مثل این است که مریضی که عفونت سختی در بدنش است را بخواهیم فقط با مسکّن آرام کنیم. عفونت (تورم داخلی و سرکوب ارزی) در نهایت او را خواهد کشت!
2- نهاده های تولید داخلی، وارداتی است: این اثر تورمی غیرمستقیم افزایش نرخ ارز است. اما برآوردهای مختلف نشان میدهد آمار واقعی واردات کالاهای سرمایه ای و واسطه ای (چون واردکنندگان بسیاری از کالاهای مصرفی را برای کاهش حق گمرکی در دو دسته قبلی ثبت می کنند و یا با توجه به سرکوب ارزی، حجم واردات یا قیمت آن را بالاتر ثبت می کنند) بین 40 تا 50 درصد از کل واردات است که خود آن 17 درصد تولید ناخالص داخلی است. این اثر مهم است ولی آنقدرها که به آن پرداخته می شود تورم زا نیست.
3- افزایش سه برابری نرخ ارز در سال های 89 و 90 اثر خوبی نداشت، پس نباید ارز گران شود: این گزاره، مغالطه ای بزرگ است. اگر دکتری به مریض بگوید فلان قرض را روزی یک عدد بخور، او نخورد و بگذارد بعد از یکسال 365 قرص را در یک شب بخورد، آیا شفا پیدا می کند؟ یا از مسمومیت می میرد؟ افزایش نرخ ارز باید بصورت تدریجی ماهانه با توجه به سطح تورم انجام شود تا نه تنها ضررهایی که گفته شد ایجاد نشود بلکه از پرش های ارز هم جلوگیری شود.
4- برنده افزایش نرخ ارز، صادرکنندگان ثروت ایران (خام فروشان مثل پتروشیمی ها) هستند: این استدلال درست است، می شود برای صادرات مواد خام مالیات صادراتی گرفت. اما بخاطر اثرات جانبی اندک نظیر گیج شدن، قرصی که برای یک مریض واجب است بخورد تا عفونتی که او را می کشد مداوا شود را دور نمی ریزند! می توان عوارض جانبی را هم مداوا کرد.