بیانات رهبر فرزانه انقلاب در دیدار اعضای هیات دولت و در نخستین روزهای تشکیل کابینه دوازدهم را میتوان ریلگذاری در مسیر حرکتی دولت با توجه به اولویتهای مشخص شده دانست.
معظم له در این دیدار با تاکید بر اولویت بودن اقتصاد در برنامههای دولت بر پاسخگویی به نیازهای اقتصادی مردم و تلاش برای بسط اقتصاد مولد تاکید داشتند.
چرا مقام معظم رهبری در بیانات خود با اعضای دولت دوازدهم مجددا موضوع تولید محوری و حمایت از اقتصاد مولد در مقابل اقتصاد رانتی را بیان داشتند؟
اینکه معظم له در نکات مطرح شده جهت گیری از اقتصاد رانتی به اقتصاد مولد را نشانه گذاری میکنند بیانگر این واقعیت است که اقتصاد رانتی که متکی به رانتهای توزیع شده در اقتصاد بوده و از درون زایی اقتصاد ملی فاصله معناداری دارد سم مهلکی است که اقتصاد ملی را تهدید میکند. متاسفانه زیرساختهای نهادی و قانونی و اجرایی کشور بصورت خودکار بازتولید کننده اقتصاد رانتی و ضد اقتصاد مولد می باشند و قطعا تا این روند اصلاح نشود امید چندانی به تولید محوری در اقتصاد وجود ندارد.
چه ویژگیهایی از اقتصاد ایران را میتوان نام برد که نشانگر مولد نبودن بخش هایی از اقتصاد است؟
چند سوال ساده میتواند واقعیتهای موجود را بیان کند. به راستی کجای نرخ های بهره موجود در اقتصاد ایران تشویق کننده بخش مولد در اقتصاد است؟ کدام تولید کننده واقعی می تواند با تقاضای کاهش یافته موجود در اقتصاد از یکسو و نرخ های بالای بهره امکان سرپانگه داشتن تولید خود را داشته باشد؟ چرا هزینه تصمیمات نادرست نظام بانکی در سنوات گذشته را که منجر به انجماد دارایی های نظام بانکی و به تبع آن بالا بودن هزینه پول(نرخ بهره) در اقتصاد شده را تولید کنند ه ای باید بپردازد که خود در گیر مشکلات عدیده ناشی از هزاران سیاست نادرست تولیدی در اقتصاد است؟
تجربه تاریخی در جهان گواه این ادعاست که اقتصاد تولید محور و فضای سیاست گذاری تولید محور شرط عبور از گردنه های سخت اقتصادی است.مگر بجز تولید محوری می توان تقاضای انباشته شده و فزاینده اشتغال را پاسخ داد؟
رهبر معظم انقلاب در بخشی دیگر از بیانات خود موضوع بسیار مهمی را اشاره داشتند که کمتر مورد توجه قرار میگیرد و آن تفاوت بین احساس و واقعیت زندگی مردم و آمارهای رسمی دولتی است.تحلیل شما چیست؟
در خصوص فراز دیگری از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در خصوص عدم تطابق کامل آمارهای رسمی دولتی با واقعیتهای زندگی مردم و تولید میتوان به این مساله اشاره کرد که آمارهایی مانند تورم مصرف کننده میانگینی از تورم سبد کالاهای مصرفی مردم با وزن های متفاوت در این سبد است و اگرچه نشانگر وضعیت کلی شاخص قیمتها در اقتصاد است اما احساس درستی به مردم در خصوص تورم منتقل نمی کند.مردم بطور روزمره با سبد مشخصی از کالاها مواجهند که وزن آنها برای همه یکسان نیست.علاوه براین مردم بیش از همه درگیر کالاهای اساسی هستند که روزمره مصرف میکنند و چون دائما با افزایش قیمت در این بخش مواجهند لذا احساس کاهش تورم را ندارند. نکته دیگر اینکه کاهش تورم لزوما به معنای ارزانی نیست. کاهش تورم یعنی کاهش شیب افزایش قیمتها. در چنین فضایی است که مردم لزوما احساس درستی درباره کاهش تورم ندارند و این مساله برایشان باور پذیر نیست. مساله حائز اهمیت دیگر اینکه قدت خرید مردم در سالهای اخیر همراستا با رشد قیمتها ترمیم نشده و لذا کاهش تورم اعلامی بانک مرکزی چندان باور پذیر نیست.
آمارهای بانک مرکزی از رشد دورقمی اقتصاد ایران حکایت میکند درحالی که این مساله نیز با واقعیتهای زندگی مردم تفاوت دارد علت چست؟
درباره خروج از رکود و رونق اقتصادی نیز مساله مشابهی برقرار است. اگرچه آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار ایران نشانگر خروج از رکود و نرخ رشد بالا در اقتصاد است اما احساس مردم و زندگی روزمره آنها این مساله را تایید نمی کند. چرا؟ چون نزدیک به ۱۰ واحد درصد از ۱۲.۵ واحد درصد رشد اعلامی مربوط به سال ۹۵ ناشی از نفت است که با تاخیر بسیار زیادی اثر خود را بر اقتصاد نمایان میکند. ضمنا رشد بخش های صنعت و بازرگانی که بطور ملموس مردم آنها را احساس میکنند به ترتیب ۸/۰ و۷/۰ درصد بوده که اصلا رشد مناسبی نیست. نتیجه آنکه مردم در زندگی روزمره امارهایی را میبینند و احساس میکنند که در شاخصهای رسمی آماری در دل سایر شاخصها ودر کنار آنها قرار میگیرند لذا مردم احساس درستی نسبت به آنها ندارند.