بازار کار ایران هم اکنون در سه وضعیت مختلف قرار دارد و افراد غیر از شرایطی که عنوان میشود، حالت دیگری در فعالیتهای اقتصادی خود ندارند. برخی شاغل هستند و با درآمدی که کسب می کنند، هزینه های زندگی آنها کم و بیش تامین می شود. برخی نیز بیکار و در جستجوی شغل هستند و مدام در بازار کار در پی کاری برای خود هستند.
مشخصه این گروه معمولا بی پولی، کلافگی و نگرانی از وضعیت آینده خود است و شرایط آنها به صورت یک معضل بزرگ برای کشور خودنمایی میکند. معمولا دولتها درباره حل مشکل بیکاری جوانان وعده میدهند و از آن به عنوان یک ابزار تبلیغاتی استفاده میشود.
اما گروه سومی نیز داریم که هم می توان در شرایطی آنها را شاغل دانست و هم بیکار. یعنی با وجود اینکه برخی افراد به ظاهر دارای شغل هستند، اما درآمدشان کفاف هزینه های زندگی را نمی دهد و عملا این گروه را باید شاغلان بیکار نامید. افرادی که طبق استانداردهای آماری، در هفته کمتر از استانداردهای لازم کار برای انجام دارند.
گاهی کار، گاهی بیکار
کارشناسان بازار کار، بیشتر این گروه ها را بیکار میدانند تا شاغل. چون مشخصه شغل طبق تعریف مردم و عرف جامعه آن است که بتواند هزینه های زندگی را تامین کند و آینده روشنی به صورت نسبی داشته باشد. با این وجود، استانداردهای آماری می گویند کار کردن یک تا دو ساعت در هفته هم شغل تلقی می شود.
افکار عمومی می پرسد چگونه با یک تا دو ساعت کار در هفته می توان هزینه های زندگی را تامین کرد، در حالی که با روزی چند ساعت کار هم نمی توان در پایان ماه درآمد مناسبی برای گذران زندگی داشت؟ اما طبق استانداردهای آماری عنوان می شود ممکن است فردی که وکیل و یا پزشک است بتواند در هفته با یکی دو ساعت کار کردن هم تامین باشد و اینها نمونه های موجود در جامعه است.
با این حال، عنوان می شود مگر چند درصد از افراد امعه می توانند شرایطی را داشته باشند که با کار کردن یکی دو ساعت در هفته، هزینههای زندگی خود را تامین کنند؟ بهتر است برای شاغل و اشتغال افراد، تعاریف بومی متناسب با وضعیت اقتصادی جامعه ایرانی ارائه شود.
وقتی با شغلی نتوان هزینه های زندگی را تامین کرد، در واقع فرد دچار بیکاری پنهان است و چرخ زندگی اش نمی چرخد. در این صورت افراد مجبورند به دنبال کار دیگری بروند، یا از هر خانواده چند نفر کار کنند. البته چون شغل یابی آسان هم نیست، برخی موفق به پیدا کردن کار دوم نمی شوند و مجبورند با شرایط اشتغال ناقص ادامه دهند تا شاید در آینده کاری برای آنها دست و پا شود.
۱۳۳ هزارنفر به جمعیت در مرز بیکاری افزوده شد
بررسی جدیدترین آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران نشان می دهد جمعیت دارای اشتغال ناقص کشور در فاصله سالهای ۹۲ تا ۹۳ افزایش یافته و ۱۳۳ هزار و ۶۵۴ نفر بیشتر شد. به بیان دیگر، شرایط رکود حاکم بر فضای اقتصادی کشور و تشدید افت فعالیت در بنگاه ها به ویژه در بخش خُرد، باعث شده تا یکساله نه تنها اوضاع کاری بهبود نیابد، بلکه بیش از ۱۳۳ هزارنفر دیگر هم در خطر از دست رفتن شغل قرار بگیرند.
با قرار گرفتن در ماههای پایانی سال، احتمال اینکه بخشی از افراد دارای اشتغال ناقص کشور شغل خود را از دست بدهند و یا کارفرما دیگر توان ادامه همکاری با آنها را در سال آینده نداشته باشد، وجود دارد. بنابراین بخشی از نیروی کار کشور در ماه های آینده در معرض بیکاری قرار دارند.
هرچند کارفرمایان در سال آینده بسیاری از قراردادهای کاری خود با افراد را تمدید نخواهند کرد، اما در این بین افرادی که اوضاع اشتغال نامناسبی دارند و شغلشان خیلی هم شغل محسوب نمی شود (۲ میلیون نفر دارای اشتغال ناقص)، در معرض تهدید بیشتری برای بیکاری قرار دارند.
متاسفانه سیاستهای دولتها در یکی دو دهه اخیر نتوانسته است منجر به حل مسائل مربوط به بیکاری، امنیت شغلی، ساماندهی قراردادهای کاری و مسائل اساسی از این دست شود. با وجود ادعاهای موجود، هر ساله بر تعداد بیکاران افزوده می شود و افرادی که برای جستجوی شغل به تعداد جمعیت فعال کشور افزوده می شوند، اغلب در یافتن شغل ناکام مانده و به آمار بیکاران کشور افزوده می شوند.
ترافیک تقاضا برای کار در کشور
به صورت کلی، جریان ورود و خروج مناسبی در بازار کار ایران حکمفرما نیست به نحوی که برخی پس از سال ها کار و حتی در دوران بازنشستگی بنا به دلایل گوناگون از جمله تامین نبودن و یا تمایل به کار و حتی نیاز به تخصص آنها از بازار کار خارج نمی شوند و برخی نیز به دلیل بالا بودن فشار تقاضا برای کار، توان ورود به بازار را نداشته و یا در رقابت با صدها و بلکه هزاران نفر دیگر، ناکام می مانند.
نظر کارشناسان بازار کار این است که شرایط حاکم بر بازار کار ایران دستکم تا سال ۱۴۰۰ ادامه خواهد داشت و نه تنها از تعداد بیکاران کاسته نمی شود، بلکه مرتبا افراد جدیدی به جمعیت متقاضی شغل کشور افزوده می شوند. جوانان همچنان در صف بیکاری و جستجو برای کار قرار دارند و فرصت های شغلی برای تامین نیازها به کار آنها ناکافی است.
متاسفانه افت قیمت نفت و ناتوانی دولت در سرمایه گذاری مناسب در اقتصاد، همچنین سایه سنگین رکود بر اقتصاد ایران و از سویی ناهماهنگی برنامه ریزی های دستگاه های مسئول، نبود متولی اشتغال، رقابت دانشگاه ها در جذب دانشجو بدون توجه به نیاز بازار کار، نبود بانک اطلاعاتی از وضعیت شاغلان و اوضاع بیکاران، همچنین مشخص نبودن مشاغل مورد نیاز روز کشور و افرادی که آماده پذیرش آن تصدی ها هستند؛ باعث شده تا نه برنامه ریزی ها و سرمایه گذاری های دولت ها در این زمینه به هدف بخورد و نه توانی برای برنامه ریزی دقیق وجود داشته باشد.
بالاخره لازم است تا یک دولت در زمان مسئولیت خود، چنین اقدامات اساسی و پایه ای را در بازار کار ایران به انجام برساند. بهتر است دولت ها به جای تبلیغات و وعده های بی سرانجام به جوانان درباره اشتغال و ایجاد جو کاذب اشتغال زایی، حرکتی عملی و اساسی را دستکم برای ساماندهی این بازار در آینده نزدیک رقم بزنند.
اگر این دیدگاه در سالهای گذشته بر بازار کار کشور حاکم می شد، امروز قطعا برنامه ریزی ها بر مبنای اهداف روشن صورت می گرفت، وضعیت آموزشهای دانشگاه ها و مدارس تغییر می کرد، به جامعه آموزش داده می شد که همه نباید لزوما به دانشگاه بروند و مسیر بازار کار الزاما دانشگاه نیست و خلاصه اینکه می شد انتظار داشت اجرای روش های آزمایش و خطایی و سرمایه گذاری های با احتمال انحراف بالا دیگر انجام نمی شود، نه اینکه هزاران میلیارد تومان هزینه شود، آنگاه بیایند و بگویند فلان برنامه که قرار بود کاری برای اشتغال بکند، بالای ۶۰ درصد انحراف دارد!