بارها و بارها شاهد هستیم که والدین در حال اجبار کردن کودکان برای انجام دادن امور روزمرهشان هستند و شکایت از این دارند که کودکشان حرف آنها را متوجه نمیشود و هر چه به وی میگویند به عنوان مثال برای رفتن به مهد کودک آمادهشو و یا دیر وقت است باید به خانه خودمان برویم شاهد هستند که کودکان به این سخنان بیتفاوت هستند و همکاری با والدین خود ندارند و برخی این را نافرمانی کودکان در نظر میگیرند. عدم حرفشنوی کودکان و مدیریت کردن کودکان در انجام امور روزمره یکی از مسائلی است که سبب درگیری و تنش بسیاری در روابط والدین و کودکان میشود، تنشهایی که هر از گاهی والدین را به چالش کشیده و شاهد هستیم که پدر و مادر تقصیر حرف گوش نکردن کودک را بر عهده دیگری میگذارند. گاهی این نافرمانی کودکان ناشی از کم بودن سن و عدم درک برخی قوانین دنیای بزرگسالان است، به عنوان مثال در دنیای کودکان زیر ۷ سال زمان و استدلال منطقی جای ندارد. نمیتوان کودکان را با منطقهای بزرگسالان مقید به انجام امورکرد و یا همان طور که بزرگسالان برای خود برنامهریزی میکنند از کودکان هم توقع داشت طبق آن عمل کنند. در دنیای آنان زمان معنای دیگری دارد. آنها زمان حال را درک میکنند؛ زمانی که میخواهند در لحظه بازی کنند، خانه مادر بزرگ و یا اقوام بمانند، یا تلویزیون نگاه کنند. این وظیفه والدین است که با بهکارگیری روش و تکنیکهای مناسب اعمال و رفتار کودکشان را در جهت مناسب سوق داده و هدایت کنند.
کودکان برنامهریزی نمیکنند
اخبار اجتماعی - یک فرد بزرگسال در ذهن خود تصمیم میگیرد بعد از تمام کردن کارهایش طبق برنامهریزی پیش رود و به بقیه امور بپردازد، ولی یک کودک در ذهنش هنگام بازی چنین تحلیلی ندارد. کودکان در لحظه بر بازی کردن و یا خوابیدن و یا هر کاری که مشغول آن هستند تمرکز میکنند. در ذهنشان گفتگوی ذهنی ندارند و برنامهریزی نمیکنند که به عنوان مثال بعد از بازی بروم مسواک بزنم و بعد بخوابم، چون فردا باید به مهد کودک بروم. برای آنها پذیرش تغییرات ناگهانی و آنی سخت است. تصور کنید کودکی که در حال بازی است و مادر از او میخواهد بازی را رها کرده و به خانه اقوام بروند. در این زمان تنها واکنش کودک عدم فرمانبری و اهمیت ندادن و در صورت اصرار والدین گریه و قشقرق به راه انداختن است و از سوی دیگر والدین وی را مجبور به این کار خواهند کرد و این تنش در خانواده والد و فرزند را دچار ناکامی و بهمریختگی میکند. حال سوال این است که برای جلوگیری از مشاجرات و تنشهای بین کودک و والدین چه باید کرد؟ آیا تذکر دادن، بازخواست کردن، یا با مهربانی تذکر دادن پاسخ میدهد و ما را از دام مشاجره با کودک رها میسازد؟ در این خصوص میتوان از راهکارهای زیر استفاده کرد:
راههای پیشگیری از مشاجره بین والدین و کودک زمان را برای کودکتان قابل پیشبینی و لمس کنید.
قدم اولی که باید طی نمایید، نیم ساعت قبل از انجام هر کاری به کودکتان اطلاعرسانی کنید و او را در جریان کاری که باید انجام دهید قرار دهید: به عنوان مثال در صورتی که در منزل اقوام هستید و با کودکان دیگر بازی میکند، نیم ساعت قبل به وی بگویید: «نیم ساعت دیگر میرویم و از روی عقربههای ساعت به وی نشان دهید هر زمان عقربه روی کدام عدد قرار گیرد، باید برای رفتن آماده شود». در مرحله دوم ۱۰ دقیقه بعد دوباره با زبانی عاری از خشم، که نحو کلام دستوری نباشد، مجدد به وی یادآوری کنید که وقتی عقربه روی عددی که مشخص شده قرار گیرد باید به منزل بازگردید و در نهایت بگویید: «حال من لباسهایم را میپوشم که به خانه برویم». دقایقی بعد بگویید: «لباسهای شما را هم آوردم که برای رفتن آماده شوی». با این روش میتوانید ذهن کودک را آماده سازید و زمانبندی را به وی بیاموزید. در قدم آخر شما نیاز به قاطعیت دارید. در صورت عدم همکاری کودک طبق آنچه گفتهاید عمل کنید. شاید یکبار برای شما و وی سخت باشد، ولی خواهد آموخت باید به زمان حساستر باشد و از والدین حرفشنوی داشته باشد. این تکنیک کاربرد بسیاری دارد، به عنوان مثال هنگام حمام بردن و یا برگشت از مکانهای تفریحی که اکثر کودکان میخواهند با گریه و زاری به بازی ادامه دهند، این روش ترفند موثری به نظر میرسد. کودک نباید احساس کند به وی دستور میدهید. یادمان باشد هنگامی که از هر تکنیک تربیتی استفاده میکنید، نباید کودک احساس ضعف کند. وقتی میخواهید به وی ساعت را یادآوری کنید، از لحاظ فیزیکی کنارش بنشینید و خود را هم قد و اندازه وی کنید.
قاطع باشید نه خشن!
چنانچه کودک در برابر درخواست والدین و فرمانها سرپیچی کرد، راه بعدی که بهتر است والدین برگزینند، این است: روبروی کودک بنشینید و با او هم سطح شوید. طوری که چشمان او را مستقیم ببینید و به کودک بگویید: «من پدر یا مادر تو هستم. تو که هستی؟». مسلما کودک پاسخ خواهد داد: «فرزند یا دختر یا پسر شما» و در جواب او باید گفت: «خب حالا که شما بر فرض مثال دختر من هستی و من مادرت، تو باید به حرفهای من گوش بدهی و هماکنون برای رفتن به منزل حاضر شوی». در صورت مقاومت میتوان از روشهایی از قبیل شرح پیامد استفاده کرد. این گونه به وی گفته شود: «چنانچه هماکنون حرفم را گوش نکنی، برای مدتی از دیدن تلویزیون و کارتون محروم خواهی شد». مدت زمان باید دقیق مشخص شود و با قاطعیت برخورد گردد. وقتی یک بار فرزند شما شاهد قاطعیتتان باشد، دیگر تصمیم نخواهد گرفت با گریه و زاری به خواستهاش برسد. فراموش نشود رفتار قاطعانه با پرخاشگرانه متفاوت است. شما باید چهرهای آرام و قاطع داشته باشید. کودکان در برابر خشونت واکنش نشان میدهند.
دلیل منطقی کارساز نیست!
هیچ گاه سعی نکنید کودکان سن پایین را با آوردن دلایل منطقی به جهتی که میخواهید سوق دهید. کودکان زیر ۷ سال منطق و استدلالشان همانند بزرگسالان نیست. منطق آنها همان خواستهای است که در زمان حال دارند. آوردن این دلایل که باید پارک را ترک کنیم، زیرا چند ساعت دیگر در منزل میهمان داریم و آنها پشت درب منزل میمانند، برای کودکان قابل پذیرش نیست. باید آنها را با دلایل و ترفندهای دیگری قانع کرد. قرارداد بستن با کودکان تا حدودی در این زمینه کمک میکند، بر فرض مثال با وی قرارداد ببندید که اگر هر دفعه سر زمانی که شما میخواهید از پارک به منزل برگردید، وی به حرف شما گوش دهد، تعداد دفعاتی که در هفته وی را به پارک میبرید بیشتر میشود و در غیر این صورت ممکن است وی را کمتر به مکانهای تفریحی ببرید. همیشه باید از قبل کودکتان را برای هرگونه تغییر در محیط آماده کنید. برای رفتن به مکانهای جدید اول باید برایشان در مورد افرادی که آنجا هستند و فعالیتهایی که وی میتواند انجام دهد صحبت شود. حتی وقتی میخواهد به مهدکودک برود، از شب قبل برایش از تمامی فعالیتهای خوشایندی که در مهد کودک انجام میدهد، مانند بازی با دوستان، نقاشی و ... صحبت کنید و از وی بخواهید با شما همراهی کند. این آمادگی ذهنی به کودک اجازه میدهد پذیرش بیشتری برای تغییرات محیطی داشته باشد و در برابر تغییرات مقاومت نکند. تنها نتیجه مقاومت کودکان در برابر تغییرات، تنشها و درگیری والدین با فرزندان است که نتیجهای به جز درماندگی والدین و عدم تربیت صحیح ندارد.
کلام پایانی
قرار نیست همیشه فرزندانمان را آموزش داده و تحت شرایط سخت مدام تذکر بدهیم. یادمان باشد کودکان ما در هر سنی شرایط سنی خاص خود را دارند و رشد طبیعی در این فرایند شکل میگیرد و گاهی لازم است به جای اینکه سعی در تغییر کودکانمان داشته باشیم، روشهای تربیتیمان را با شرایط سنی آنها تطبیق دهیم که فشار روانی زیادی را نه خود تجربه کنیم و نه کودکانمان. تربیت کودک به معنای سختگیری نیست.