اگرچه وابسته بودن و اتکای به دیگران ویژگی اساسی اختلال شخصیت وابسته است، اما تا وقتی نشانههای دیگری وجود نداشته باشد، نمیتوان گفت که فرد دارای اختلال شخصیت وابسته است، زیرا همهی ما گاهی اوقات در کارهای خود از دیگران کمک میخواهیم و گاهی نسبت به فردی خاص احساس دلبستگی زیادی میکنیم و تمایل داریم که بیشتر اوقات در کنار او باشیم.
آیا وابستگی اختلال شخصیت محسوب میشود و برای رهایی از آن چه اقداماتی لازم است انجام شود؟
اگرچه وابسته بودن و اتکای به دیگران ویژگی اساسی اختلال شخصیت وابسته است، اما تا وقتی نشانههای دیگری وجود نداشته باشد، نمیتوان گفت که فرد دارای اختلال شخصیت وابسته است، زیرا همهی ما گاهی اوقات در کارهای خود از دیگران کمک میخواهیم و گاهی نسبت به فردی خاص احساس دلبستگی زیادی میکنیم و تمایل داریم که بیشتر اوقات در کنار او باشیم.
این حالتها در حد مشخصی، طبیعی محسوب میشوند و حتی فقدان آنها میتواند بهمنزلهی بیماری باشد؛ اما افرادی که به اختلال شخصیت وابسته مبتلا هستند در حد افراطی به دیگران وابستهاند و بهطور مداوم به اطمینان جویی از سوی دیگران نیاز دارند، عدم تحمل تنهایی و حساسیت داشتن به طرد شدن در آنها زیاد دیده میشود، با دیگران بیشازحد موافقاند، به عبارتی جرئت مخالفت کردن با دیگران را ندارند.
آنها قادر نیستند به میل خود عمل کنند و خودانگیخته باشند و از اینکه دیگران آنها را ترک کنند بهشدت میترسند. زیادی فروتن هستند و مدام نیاز به تأیید دیگران دارند و در روابط بین فردی خود بدون مرز هستند؛ یعنی بهراحتی به دیگران اجازه میدهند که حقوق آنها را زیر پا بگذارند.
افرادی که از این اختلال رنج میبرند از اعتماد به نفس بسیار ضعیفی برخوردارند و برای خودشان حرمتی قائل نیستند چون فکر می کنند آنها لایق توجه و ارزشمندی نیستند و دائماً در صدد جلب رضایت دیگران هستند هرچند با این رفتارهای بیمنطقشان باعث رنجش عامل وابستگی می شوند.
معیارهای تشخیصی برای افراد با وابستگی بیمارگونه و مفرط، بهطور خلاصه به شرح زیر است:
- نیازی نافذ، فراگیر و افراطی به مراقبت شدن که به سلطهپذیری، وابستگی و ترس از جدایی بینجامد.
- این حالت ممکن است از اوایل بزرگسالی شروعشده باشد و در زمینهٔ های گوناگون به چشم آید که نشانههایش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذکرشده در زیر باشد:
۱- بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در گرفتن تصمیمات روزمره مشکل داشته باشد (مثل پوشیدن لباس یا انتخاب غذا در رستوران).
افراد وابسته قادر نیستند به میل خود عمل کنند و خودانگیخته باشند و از اینکه دیگران آنها را ترک کنند بهشدت میترسند. زیادی فروتن هستند و مدام نیاز به تأیید دیگران دارند.
۲- نیازمند آن باشد که دیگران مسئولیت بیشتر مسائل عمده زندگیاش را بر عهده بگیرند (مثل خرید خانه، انتخاب همسر، تعیین رشته تحصیلی و غیره).
۳- به دلیل ترس از برخوردار نشدن از حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با آنها مشکل داشته باشد که این امر به دلیل فقدان اعتماد به قضاوتها یا تواناییهای خود باشد، نه فقدان انگیزه یا انرژی.
۴- در کسب حمایت و پشتیبانی دیگران بیشازحد معطل بماند تا جایی که حتی حاضر شود کارهایی را که دوست ندارد، به خاطر دیگری انجام دهد و این امر حالتی تکرارشونده در روند زندگی فرد داشته باشد.
۵- در تنهایی احساس ناراحتی یا درماندگی کند، به دلیل ترس مبالغهآمیز از نداشتن قدرت مراقبت از خود.
۶- با ختم یک رابطه صمیمانه، فوراً به جستجوی رابطهای دیگر برآید تا آن را منبع مراقبت و حمایت از خود قرار دهد.
۷- ذهنش به طرزی غیرواقع گرایانه به این اندیشه مشغول باشد که مبادا برای مراقبت از خود، تنهایش بگذارند.
مجموعه صفات فوق باعث میشود کارکرد شغلی این افراد اغلب مختل باشد، بهطوریکه نمیتواند مستقلاً و بدون نظارت دقیق شخص دیگری کارهای خود را انجام دهند.
در روند درمانی که اغلب درمان غیر دارویی را شامل میشود باید بیمار بتواند صورتهای اولیه رفتار خود را بشناسد و با حمایت درمانگر به فردی مستقلتر، باجرئتتر و با اتکابهنفس بیشتر تبدیل شود. به او مهارتهای استقلال را میآموزیم و زمینه را برای رفتار مستقلانه البته بهتدریج فراهم میکنیم. او باید به خودباوری و خود اطمینانی کافی برسد تا ترس او از طرد شدن از بین برود و بتواند جرئتمندانه و با اعتمادبهنفس رفتار کند. البته همکاری خانواده نیز شرط است تا با نوع رفتارشان این استقلال را به او بدهند و بتوانند وابستگی خود را از او کاهش دهند چراکه در اکثر افرادی که چنین اختلالی دارند خانواده نقش مهمی ایفا میکند. اگر چنین اختلالی در فردی وجود دارد باید بهصورت مستقیم با روانشناس در ارتباط باشد تا با ذکر علائم رفتاری درمان موفقی داشته باشد.