تاملاتی در یک نامه سرگشاده به رییس جمهور

دست به قلم شدن شماری از استادان علوم تربیتی در واکنش به انتصابات اخیر در سازمان پژوهش و برنامه ریزی، از جهاتی قابل تامل است.

بی تردید، رشد و بالندگی آموزش و پرورش کشور در گرو حفظ ومصون ماندن از افاتی مانند سیاست زدگی، سطحی نگری، خودبسنده گری درتفکر، شتابزدگی وبی اعتنایی به عقلانیت سازمانی و دانش تربیتی است.

اما باید دید اکنون با آمدن یک نفر، سازمان پژوهش آبستن چه حوادثی است که با گذشت چهل سال، جمعی را بر آن داشته است تا برای اولین بار دست به دامان آقای رییس جمهور شده، در نامه‌ای سرگشاده، ناگزیر از بیان دغدغه‌های خود شوند.

سیاق کلی نامه دلالت بر آن دارد امضا کنندگان، با گفتمان حاکم بر سند تحول آموزش و پرورش کنار آمده، ساحت‌های یازدگانه تربیتی رانیز به عنوان بخشی از اصول موضوعه پذیرفته اند.

اما:

۱- مایلم بدانم چرا در شرایطی که تخصصی‌ترین بخش آموزش و پرورش به عنوان "راهبربرنامه ریزی درسی و سکاندار ابتکار عمل در آموزش و پرورش در حلقه انحصار مهندسانی قرار گرفت از کمترین دانش تخصصی در حوزه پداگوژیک بهره برده بودند کسی دست به قلم نشد؟

۲-چرا هنگامی که تصمیمی شتابزده و غیر عقلانی، با تاسیس دوره پیش دانشگاهی با کند کردن نبض حیاتی آموزش‌های فنی وحرفه‌ای، مافیای کنکور را بر آموزش و پرورش مسلط می‌ساخت کسی به مرحوم هاشمی نامه ننوشت؟

۳-نگرانی به خاطر تشدید بی عدالتی در آموزش و پرورش دغدغه‌ای بجاست، اما چرا هنگامی که لشگری چهل هزار نفره از معلمان آموزش ندیده خرید خدماتی طی تصمیمی خام و شتابزده روانه مدارس ابتدایی این مرز و بوم شدند کسی متوجه کاهش کیفیت برنامه درسی در مدارس دولتی نشد؟

۴- باید دلایل وجود شکاف آموزشی بین ایران و دیگر کشور‌های منطقه را (بر اساس نتایج اجرای مطالعات تیمز و پرلز) در جای دیگری جستجو کرد نه در انتصاب زودهنگام جناب ذوعلم یا حذف یاران گرمابه و گلستان برخی از حضرات.

اگر برحسب مطالعات پژوهشی انجام شده بیش از یک سوم از دانش آموزان دوره ابتدایی از حداقل‌های مهارت خواندن، نوشتن و حساب کردن محرومند، علت آنرا باید قبل از هرچیز در تعمیم" فله وار" ارزشیابی توصیفی جستجو کرد که توسط افراد به اصطلاح کارشناس در دامن آموزش و پرورش کاشته شده است.

۵-دوران آمد و شد بی و حصر! چه کسانی در سازمان پژوهش به سر آمده است که با آمدن جناب" ذوعلم "آشفتگی براردوگاه برخی حاکم شده است؟

روسای اسبق این سازمان از کدام برتری در حوزه دانش" برنامه درسی" نسبت به جناب ذوعلم برخودار بودند که انتصاب ایشان را باید بی اعتنایی به انباشت علم در برنامه درسی به حساب آورد؟

۶-بی اعتنایی به خرد جمعی بیش از یک میلیون معلم، مصداق بارزی از تفوق و غلبه تفکر "خود بسنده گری" است که چنین پدیده‌ای دستپخت امروز نیست.

اتفاقا یادگاری است که در طول سی سال گذشته از دیگران به ارث رسیده است.

برخی از امضا کنندگان این نامه از جمله کسانی هستند که در طول ۴ سال سرپرستی بر دانشگاه فرهنگیان نشان دادند که "مرغشان فقط یک پا دارد"

.وقتی برای منزه جلوه دادن خویش ازعقلانیت سازمانی حرف می‌زنند، نباید آن‌ها را جدی گرفت.
 
۷- ایکاش، مراداز تغییرات نمایشی در کتاب‌های درسی شفاف‌تر و با ذکر مصادیق بیان می‌شد تا لاجرم پاسخ بیان شده نیز دقیق‌تر باشد. اما غالب تغییرات، میوه حاصل از همان بذری است که کنکور در ضمیر و زمین آموزش و پرورش کاشته است.

قرار نیست با کلی گویی، قصاص قبل از جنایت کرده، افت شدید در کیفیت برنامه درسی را که می‌تواند متاثر از متغیر‌های متعددی باشد را به انتصابات آخیر در سازمان پژوهش حواله دهیم.

۸- کسانی که تا دیروز در برابر اهداف تسلط طلبانه سند ۲۰۳۰ سکوت اختیار کرده و یا با دستپاچگی مدیران آموزش و پرورش را به اجرای آن ترغیب می‌کردند نمی‌توانند دیگران را از مواجهه سیاسی با امریاددهی -یادگیری برحذر بدارند.

۹- چرا باید پیوستن دو یا چند نفر به جمع مدیران این سازمان از طریق انتصابات اخیر، به منزله طرد و حذف نیرو‌های کارشناس، با سابقه، توانمند و مجرب تلقی شود؟

چرا زمانی که جناب مهرمحمدی، در کمتر از شش ماه با انتصاب‌های اتوبوسی خویش دانشگاه را به پارکینک احزاب افراطی مبدل می‌ساخت، کسی به حسن روحانی نامه نگاری نکرد؟

۱۰-امیدوارم دغدغه" آجر شدن نان برخی از رفقا "بر دغدغه اصلی ما در قبال آموزش و پرورش پیشی نگیرد.

آموزش وپرورش دولتی در ایران سالهاست که با مشکلات مزمنی مواجه است که جا داشت این فرهیختگان دانشگاهی به آن‌ها نیز می‌پرداختند.

خصوصی سازی، طبقاتی شدن آموزش و پرورش، به خطر افتادن معیشت و امنیت شغلی معلم، سونامی کمبودنیروی انسانی، تشکیک در چرایی دانشگاه فرهنگیان، نابسامان بودن نظام هدایت تحصیلی و ارزشیابی در ساختار آموزشی کشور بخشی از بلیه ماندگاری است که مانند خوره برجان نظام آموزشی کشور افتاده است.