دروغ، واژهای سیاه رنگ و سرشار از امواج منفی است که سبب میشود انسان از آن مطلب یا موضوع فاصله بگیرد و نسبت به آن حسی منفی داشته باشد، اما در همین بین دروغهایی هستند که تبدیل به باورهایی نادرست میشوند و در نهایت به قتل خوشبختیها و تبدیل شدن یک زندگی ایده آل به یک زندگی خاکستری منجر میشود.
دروغ چیست؟
دروغ، سخن بر خلاف حقیقت است و دروغگو کسی است که بر خلاف حقیقت، خبری میدهد.
شما اگر گرسنه باشید و به منزل دوست خود بروید، او برای شما غذا بیاورد، شما بگویید من سیر هستم، این سخن دروغ است، چون بر خلاف حقیقت است؛ شما نیز دروغگو هستید، زیرا بر خلاف حقیقت خبر داده اید.
کم را بیش گفتن یا بیش را کم گفتن، دروغ است و گوینده اش دروغگو است، چنانکه بود را نبود و یا نبود را بود خبر دادن دروغگویی است و نیز بد را خوب و خوب را بد یا کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک خواندن، دروغ خواهد بود.
۷ دروغ بزرگی که مانع خوشبختی ما میشود
آنچه مدام به آن میاندیشید با گذشت زمان به باور شما تبدیل میشود. اگر مثبت اندیش باشید و باور داشته باشید که شما فردی سالم و شجاع هستید، این قاعده به نفع شما خواهد بود، اما اگر نسبت به خودتان نگاه منفی داشته باشید، این افکار منفی به شما آسیب خواهند رساند. گاهیاوقات ما به خودمان دروغهایی میگوییم یا به تعبیر گویاتر بهانههایی میتراشیم که حال ما را در آن لحظه بهتر میکنند و در طولانیمدت به واقعیتهای زندگی ما تبدیل میشوند. گاهی ما احساس خوب حاصل از این دروغها را به رویارویی با واقعیتهایی که گاهی برایمان ناخوشایند هستند، ترجیح میدهیم.
۷ دروغی که در ادامه به آنها اشاره میکنیم، شاید در لحظه حس خوبی به شما بدهند، اما در واقعیت بهضرر شما هستند و در درازمدت به موانع شادی و خوشبختی شما تبدیل خواهند شد.
۱. آن شخص تغییر خواهد کرد
شما نمیتوانید کسی را تغییر بدهید یا او را به شخصی که دوست دارید تبدیل کنید. سوزی مور یک نویسنده میگوید: «زمانیکه نوجوان بودم، در جلسات مربوط به ترک اعتیاد الکلیها شرکت میکردم. پدرم معتاد به الکل بود و همه ما دوست داشتیم که او اعتیاد خود را ترک کند. شرکت در این جلسهها برای دوستان و آشنایان فرد معتاد آزاد بود. رهبر آن گروه در یکی از جلسات به من چنین گفت: «تو میتوانی عاشق پدرت باشی و او را تشویق به ترک کنی، اما فراموش نکن هیچچیز در جهان نمیتواند، مانع کسی شود که بخواهد خودش را از بین ببرد». ” حق با او بود.»
این یک قانون کلی است. اگر شریک زندگیتان به شما تعهدی ندارد، شما نمیتوانید او را به یک فرد متعهد تبدیل کنید یا اگر رژیم غذایی او موردپسند شما نیست، نمیتوانید آن را تغییر دهید. پس کسانی را که در زندگیتان حضور دارند، همانگونه که هستند قبول کنید تا آرامش بیشتری داشته باشید.
۲. روزی فلان کار را انجام خواهم داد
این یکی از دروغهای وسوسهانگیزی است که به خود میگوییم. من روزی به دور دنیا سفر خواهم کرد، رمان خود را خواهم نوشت، فلان کار را شروع خواهم کرد. این دروغها بهطرز عجیبی بهضرر شما هستند. روزی به خودتان میآیید و متوجه میشوید که هیچ فرصتی برای رسیدن به آمال و آرزوهایتان برای شما نمانده است. هیچکدام از ما دقیقا نمیدانیم چند روز دیگر روی این کرهی خاکی هستیم و فرصت زندگی داریم. بهجای وعده دادن به خودتان و خیالبافی، همین لحظه برای رسیدن به رؤیای خود برنامه ریزی کنید؛ همین لحظه اولین قدم را بردارید و کاری کنید. این لحظه تنها چیزی است که ما واقعا در دست داریم.
۳. اگر زمان بیشتری داشتم، فلان کارها را انجام میدادم
ما همیشه کمکاری خودمان را تقصیر زمان میاندازیم و میگوییم وقت کم است. ۲۰ دقیقه یوگای صبحگاهی در منزل با لباسهای راحتی، گوش دادن به یک فایل صوتی آرامشبخش، هنگامیکه درحال راه رفتن هستید یا داشتن یک کتاب در کیفتان برای مطالعه در زمانهایی که منتظر هستید، راههای سادهای هستند که به شما کمک میکنند از زمانهای پرت خود استفادهی مفید کنید.
ترک اعتیاد به توییتر، پیامرسانها و اینستاگرام، راه مؤثر دیگری برای استفاده بهینه از وقت است. اگر هر روز ۲۰ تا ۳۰ دقیقه از زمان حضور در شبکههای مجازی کم کنید، در طول هفته ساعات زیادی برای انجام کارهای مفیدتر خواهید داشت.
۴. اگر فلان چیز را داشتم، همهچیز بهتر میشد
حقیقت امر این است اگر با داشتههایتان خوشحال نیستید، با بهدست آوردن موقعیت و شرایط موردنظرتان مثل درآمد بیشتر، عشق، اندام زیبا هم خوشحال نخواهید بود. فراموش نکنید بسیاری از چیزهایی که الان در اختیار دارید، روزی داشتنشان آرزوی شما بود. قدرتمندترین معجزه زندگی شما قدردانی و رضایت از چیزهایی است که در زندگی دارید. قدردانی بابت داشتههایتان حال شما را بهتر میکند و به شما کمک میکند تا متوجه شوید که غرق در نعمت هستید.
۵. من مجبور هستم و چارهی دیگری ندارم
همیشه گزینه دیگری هم وجود دارد؛ حتی اگر بعضیاوقات بهنظر برسد که در موقعیتِ ناخوشایندی گیر کردهایم و راه چارهای نداریم. نقل مکان به آپارتمان جدید، تغییر شغل یا خارج شدن از یک رابطه، شاید به نظرتان امکانپذیر نباشد، اما دراشتباهید.
سوزی مور مینویسد: «من دانشجویی داشتم که مشاور بود و دوست داشت در کنار شغل خود به عکاسی بپردازد، اما با بهانههایی مثل: «وقت کافی ندارم»، «پول ندارم» و «نمیدانم از کجا باید شروع کنم»، سراغ فعالیت موردعلاقهاش، یعنی عکاسی، نمیرفت. او چنین میگفت: «با تلاش بیشتر میتوانم بهعنوان شغل نیمهوقت به عکاسی بپردازم، اما در شرایط فعلی گیر کردهام.» درواقع او به خودش دروغ میگفت و بهانه میتراشید و ترجیح میداد بهجای ریسک پذیری و امتحان موقعیت جدید، دروغهایش را باور کند. شاید در نگاه اول وقتی ریسک شکست در موقعیت جدید را با شرایط فعلی خودتان در ترازوی مقایسه قرار دهید، ادامه شرایط فعلی برایتان گزینهای امن و بیدردسر بهنظر برسد، اما اینطور نیست. اگر برای انجام کارهای موردعلاقهتان، ریسک نکنید، پشیمان خواهید شد.
۶. من آمادگی انجام آن کار را ندارم
خیالتان راحت باشد که شما تنها نیستید و هیچکس بهطور کامل آمادگی رویارویی با مسائل و موقعیتهای جدید مثل پدر یا مادر شدن، عضویت در یک گروه جدید و بهطور کلی تغییر را ندارد. باید شروع کنید و داخل تغییرات و موقعیتهای جدید شیرجه بزنید.
این تنها راه آماده شدن و کنار آمدن با شرایط است. وقتی فکر میکنید که آمادگی انجام کاری را ندارید، واقعیت این است که یا شما علاقهای به انجامش ندارید یا تلاش میکنید که انجام آن کار را به بعد موکول کنید که این حالت معمولا از ترس ناشی میشود. علت این موضوع را برای خودتان روشن کنید.
۷. من بهاندازه کافی خوب نیستم
این یکی، بزرگترین دروغی است که به خودتان میگویید. اتفاقا شما بهاندازه کافی خوب هستید. برای اینکه لایق بهترینها باشید و زندگی شادی داشته باشید، لازم نیست کاری انجام دهید. اپرا وینفری معتقد است: «اینکه فکر کنید لیاقت داشتن زندگی شاد را دارید با اینکه بدانید و مطمئن باشید که لیاقت داشتنش را دارید، متفاوت است. همین که زنده هستید یعنی شادی حق شماست. وجود خود شما کافی است.»