عزت نفس یا حرمت نفس، اصطلاحی در روانشناسی است که بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزشهای خود است.
عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، درباره ارزش و اهمیت خود دارد. حرمت نفس را میتوان با عوامل مختلف توضیح داد از جمله فردی که حرمت نفس دارد معتقد است که انسان مقدس است و به دلیل این مقدس بودن نمیتوان او را قربانی اعتقادهای دیگران کرد، عامل بعد اینکه همه انسانها با هم متفاوتند؛ یعنی بین افراد مختلف با نژادها و قومیتهای مختلف هیچ فرقی وجود ندارد و همینطور انسانها با هم برابرند، عامل دیگر خود دوستی و احساس رضایت داشتن از آنچه که هستم و هرچه که هستم و همینطور نداشتن شرم و خجالت از وجود خود است. اصولاً میتوان حرمت نفس را در امور مختلف زندگی شرح داد. افرادی که دارای حرمت نفس پایین هستند در زندگی خود با مشکلات فراوان روبرو میشوند.
به باورکارل راجرز تمامی انسانها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمندند. در درجهٔ نخست، عزت نفس نشان دهندهٔ احترامی است که دیگران برای ما قائلاند. هنگامی که پدر و مادر به فرزندان خود، توجه مثبت غیر شرطی نشان میدهند و آنها را جدای از رفتارهایشان به عنوان انسانهایی که از شایستگیهای درونی برخوردارند میپذیرند، در اصل به رشد عزت نفس آنها کمک میکنند.
اما هنگامی که والدین به کودکان توجه مثبت شرطی نشان داده و در واقع هنگامی آنها را میپذیرند که به شیوهٔ مورد نظر و مطلوب رفتار میکنند، کودکان درشرایط ارزشی قرار میگیرند و گمان میکنند که فقط هنگامی شایستگی دارند که مطابق با خواست والدین رفتار کنند.
برای آنکه هر شخص توان بالقوهی منحصر به فردی دارد، کودکانی که به شرایط ارزشی دچار میگردند، تا اندازهای در درون خویش احساس ناامیدی میکنند. آنها نمیتوانند کاملاً مطابق با خواست دیگران عمل کنند، و با خود نیز روراست باشند. اما، این به این معنا نیست که ابراز خود ناگزیر به تعارض منجر میگردد. به باور کارل راجرز هنگامی که در تلاش برای رسیدن به توان بالقوهٔ خویش، دچار ناکامی میگردیم، به دیگران آسیب میزنیم یا به شیوههای ضد اجتماعی رفتار مینماییم.
اگر پدر و مادر و دیگران تفاوتهایمان را دوست بدارند و آنها را تحمل نمایند ما نیز آن تفاوتها را دوست خواهیم داشت. حتی اگر ترجیحات، تواناییها و ارزشهایمان با یکدیگر متفاوت باشد. اما در بعضی از خانوادهها کودکان میآموزند که داشتن برخی باورها به ویژه در مورد موضوعات جنسی، سیاسی و مذهبی زشت است. از این رو هنگامی که میفهمند مورد تأیید والدین و بزرگترها نیستند، خود را شخصی نافرمان میبینند؛ و به احساسهایی، چون حماقت و شیطنت دچار میشوند؛ بنابراین اگر بخواهند خودپنداره و عزت نفس سازگاری داشته باشند باید احساسهای خویش را انکار و بخشی از وجود خود را پنهان نمایند.
بدین ترتیب خودپندارهٔ آنها تحریف میگردد. بنابه گفته راجرز آگاهی از وجود احساسها و تمایلات ناسازگار با خود پندارهٔ تحریف شده موجب اضطراب میگردد و، چون اضطراب ناخوشایند است شخص تلاش میکند تا وجود احساسها و تمایلات واقعی و اصیل خویش را انکار کند. به باور راجرز مسیر خود شکوفایی به روراست بودن با احساسهای واقعی، پذیرفتن و عمل نمودن به آنها نیاز دارد و این هدف اصلی روش روان درمانی راجرز یعنی درمان مراجع محور است.
او معتقد بود که ما در بارهٔ اینکه چه کسی میتوانیم باشیم، تصورات ذهنی داریم. این تصورات که خود آرمانی نام دارد مارا برمیانگیزد تا تفاوت بین خودپنداره و خود آرمانی را کاهش دهیم.
عزت نفس از کجا میآید؟
برای پاسخ به این سوال که عزت نفس چیست، باید دید این مفهوم دقیقا از کجا میآید. در حقیقت عزت نفس، در طول زندگی و در حالی که ما تصویری از خودمان شکل میدهیم و در نتیجهی تجربیاتی که با افراد و کارهای مختلف کسب میکنیم، تکامل مییابد. تجربههای دوران کودکی، نقش ویژه و مهمی در شکل دادن به عزت نفس ایفا میکنند. وقتی در حال رشد بودیم، موفقیتها، شکستها و اینکه چگونه خانواده، معلمان، مربیان، مقامات مذهبی و همسالانمان با ما رفتار میکردند، همگی در ایجاد عزت نفس در ما، نقش داشتهاند.
تجربههای دوران کودکیای که میتواند منتهی به ایجاد عزت نفسی سالم شود، شامل موارد زیر است:
- حرفهای ما شنیده شود؛
- با احترام با ما صحبت شود؛
- توجه و محبت کافی را دریافت کنیم؛
- به دستاوردهای ما اهمیت داده شود و به اشتباهات یا شکستهای مان، اعتراف کنیم و آنها را بپذیریم.
تجربههای دوران کودکیای که میتواند موجب کاهش عزت نفس شود، شامل موارد زیر است:
- به شدت مورد انتقاد قرار بگیریم؛
- به شکل فیزیکی، جنسی یا احساسی، مورد سوءاستفاده قرار بگیریم؛
- نادیده گرفته شویم، مورد تمسخر یا آزار و اذیت قرار بگیریم؛
- دیگران از ما انتظار داشته باشند همیشه کامل و بینقص باشیم.
افرادی که عزت نفس پایینی دارند، اغلب این پیام را از والدین، معلمان، همسالان یا سایرین دریافت میکنند که تجربههای ناموفق (مانند شکست در یک بازی، کسب نمرهای پایین و غیره) ناکامی و شکست کل شخصیت و وجود آنها بوده است.
زنانی که عزتنفس پایینی دارند در روابط عاطفیشان چگونه رفتار میکنند؟
هیچ چیز بهاندازهی کمبود عزت نفس نمیتواند در توانایی برقراری یک رابطه سالم تداخل ایجاد کند. اگر خودتان باور نداشته باشید که بهاندازهی کافی خوب هستید، چطور انتظار دارید که فرد دیگری شما را بهعنوان شریک زندگی خود انتخاب کند؟ عزت نفس پایین باعث میشود که بارها رابطهی خود را محک بزنید یا آن را کاملا خراب کنید. حتی این احتمال وجود دارد که زندگی با شریکی را انتخاب کنید که در آن، مطابق با باورهای اشتباهی که نسبت به خودتان دارید، با شما برخورد میشود. البته تأثیر کمبود عزتنفس همیشه یکسان نیست. همراه ما باشید، در این مقاله به شما میگوییم کمبود عزتنفس چگونه در روابط عاطفیتان بروز پیدا میکند.
۱. انتظارات و توقعات اشتباه
احساس ضعف میکنید و در رؤیاهایتان، شاهزادهی سوار بر اسبی را میبینید که شما را از شرایط دشوار نجات میدهد و زندگی بهتری برایتان رقم میزند. چنین چشماندازی احتمالا با نوع رابطهای که در کودکی و نوجوانی با پدرتان داشتهاید، در ارتباط است.
شاید پدر شما بهاندازهی کافی در زندگیتان حضور نداشته است؛ به همین دلیل نمیتوانید بدون تردید و در نظر داشتن خطاهای احتمالی، طرف مقابل را بهعنوان یک فرد ایدهآل قبول کنید. احتمالا تصور میکنید تقصیر شماست که پدرتان بهاندازهی کافی حضور نداشته و با شما صمیمی نبوده است. یا شاید پدر شما همیشه در زندگیتان حضور داشته و بارها شما را از شرایط دشوار نجات داده است؛ بنابراین احساس میکنید که رابطهتان با شریک زندگی آینده باید تکرار همان احساسات گذشته باشد. درنتیجه، ممکن است تصور کنید که باید به این رؤیای بینقص پایبند باشید و توقعتان را از شریک احساسی خود بالا ببرید. البته که چنین چیزی محقق نمیشود. حتی اگر این شریک احساسی با تمام استانداردها و توقعات شما سازگار باشد، این احتمال وجود دارد که شما، تلاشهای او را زیر سؤال ببرید و درنهایت، رابطهی عاطفی خود را خراب کنید.
۲. دائما امتحان کردن شریک عاطفی
«اون چطور میتونه حقیقتا من رو دوست داشته باشه؟»، «اون واقعا عاشق من نیست، هست؟» این احساس ناامنی در درون، احساسات و رفتار شما را هدایت میکند. باور ندارید که طرف مقابل میتواند عمیقا شما را دوست داشته باشد، بنابراین از هر فرصتی برای سنجش علاقهی او استفاده میکنید تا او بتواند خودش را به شما اثبات کند؛ البته در هر صورت او را باور نمیکنید و به او اعتماد ندارید. شاید حتی با تصور اینکه شریک احساسیتان بالاخره شما را ترک میکند، باعث خرابشدن رابطهتان شوید. پایان هر رابطهای باعث میشود بگویید: «گفته بودم، من دوستداشتنی نیستم.» در چنین شرایطی، عمیقا احساس پشیمانی میکنید.
۳. احتیاط بیش از اندازه
اگر شاهد طلاق یا خیانت والدین خود بودهاید، احتمالا احساس میکنید که نمیتوانید به طرف مقابل خود اعتماد کنید؛ حتی اگر نسبت به حس حفاظت و احتیاط خود آگاه باشید. احتمالا میترسید که به خودتان اجازهی عاشقشدن بدهید؛ بنابراین قبل از اینکه شریک عاطفیتان بخواهد ترکتان کند، شما او را ترک میکنید یا اینکه عمیقا وارد هیچ رابطهای نمیشوید. اگر باور نداشته باشید که ممکن است مورد خیانت قرار نگیرید، ممکن است از احتمال آسیب عاطفی و قرار گرفتن در معرض آن، عمیقا احساس ترس کنید.
۴. انعطافپذیری بیمورد برای پنهان کردن کمبود عزت نفس
با وجود تمام شرایطی که میتوانند به کاهش عزت نفس منجر شوند، برخی زنان بهشدت انعطافپذیر هستند. برخی از آنها ذاتا چنین خصوصیتی دارند و برخی دیگر نیز سخت تلاش میکنند که علیرغم تمام تجربههای تلخ، بتوانند توانایی متعهدشدن به رابطهای مثبت و واقعی را بهدست بیاورند. شاید چیزی در زندگی چنین افرادی وجود داشته که این میزان از راهنمایی و حمایت را فراهم کرده است و به آنها کمک میکند که کمبود عزتنفس را با انعطافپذیری جبران کنند.
انعطافپذیری باعث میشود که زنان در رویکرد خود با مردان، بهجای عکسالعملهای ناشی از احساسات افراطی کنترلنشده، بهگونهای متعادل و باثبات عمل کنند.
۵. وسواس در انتخاب شریک عاطفی
کمبود عزتنفس باعث میشود تصور کنید که هیچچیزی، آسان یا بهصورت طبیعی برای شما اتفاق نمیافتد. بنابراین، ازآنجایی که خود را فردی دوستداشتنی نمیدانید، احساس میکنید باید به هر نحوی که شده، برای پیداکردن شریک عاطفی تلاش کنید که البته هرگز به یک رابطهی موفق منجر نخواهد شد. متأسفانه با این کار به یک فرد وسواسی و ترحمطلب تبدیل میشوید که میتواند توانایی شما برای ایجاد یک مسیر عاطفی بادوام را از بین ببرد. زمانی که یک رابطه، مطابق با جدول زمانی و انتظارات شما پیش نمیرود، تحمل آن برایتان دشوار خواهد شد. دقیقا همینجاست که تلاش خود را دوچندان میکنید. اما باید بدانید که طرف مقابل شما نمیتواند پابهپای شما حرکت کند و این سطح از فشار را قبول نمیکند.
۶. بودن در پی امنیت مالی
آیا حاضرید که تمام امیدهای خود را تسلیم رابطهای کنید که امنیت مالی شما در آن تأمین شده باشد؟ این حالت درواقع نیاز شما به برقراری رابطه با فردی را نشان میدهد که صرفا ظاهر خوب یا ویژگیهای مثبت فیزیکی دارد، درحالیکه بخش شرمآور درون خود را پنهان میکنید. این حالت همچنین باعث کنترل امنیت عاطفی میشود؛ به بیان دیگر، شما میتوانید میزان رضایت مرد زندگیتان را کنترل کنید، بدون اینکه عمیقا به آن متعهد شوید. در این حالت، ترجیح میدهید که امنیت مالی خود را تضمین کنید، حتی اگر به بهای تمام احساساتی که ممکن است داشته باشید، تمام شود.
۷. بودن در پی رابطهای فاقد امنیت عاطفی
تجربهی خیانت و رهاشدن از جمله مواردی است که عزتنفس را کاهش میدهند. اگر شرایطی را که به کاهش عزتنفس منجر میشود تجربه کرده باشید، ناخودآگاه بهسمت روابطی جذب میشوید که در آن بتوانید همان احساس آشنای ناامنی را تجربه کنید. حتی اگر چنین رابطهای نداشته باشید، این احتمال وجود دارد که خودتان آن را ایجاد کنید. اگر رابطهی شما کاملا امن و قابلاعتماد باشد، احتمالا خسته و دلسرد میشوید و شاید از آن فرار کنید. احتمالا عادت کردهاید که برای اصلاح رابطهی ناامن خود تلاش کنید، به همین دلیل است که تنها بهسمت چنین روابطی جذب میشوید. حتی در روابط سالم نیز بخش عمیقی از شما تلاش میکند که رابطه را به مرحلهای برساند که بتوانید تجربهی ناامنی را بهصورت مصنوعی ایجاد کنید.
۸. وارد شدن به رابطه بدون داشتن تمایل به طرف مقابل
کمبود عزتنفس باعث میشود به فردی متعهد شوید که به شما علاقهمند است، حتی اگر علاقهای به او نداشته باشید. در این حالت، کمتر اهمیت میدهید که چه فردی را انتخاب میکنید. حتی ممکن است با رفتارهایی سازگار شوید که رضایت شما را جلب نمیکنند؛ تنها به این دلیل که فردی را در زندگی خود داشته باشید، حتی اگر کاملا بدانید که خوشحال نیستید.
۹. ترس از صمیمیت
آیا میزان صمیمیت و وابستگی در روابط شما در حال رشد بوده است؟ اگر نه، پس این تجربیات برایتان ناخوشایند هستند. زمانی که رابطهی شما رو به پیشرفت باشد، احساس ترس میکنید؛ چراکه روابط سالم برای شما غریبه و مصنوعی هستند. ممکن است در چنین حالتی عقبنشینی کنید و از لحاظ عاطفی و جنسی نیز فاصله بگیرید.
۱۰. عدم باور به برقراری یک رابطهی عاطفی درست و سالم
تصور و باور اینکه بتوانید یک رابطهی سالم را ایجاد و حفظ کنید، برایتان دشوار است. ناخودآگاه تصور میکنید که شریک عاطفی شما، صداقت ندارد. طبیعتا ادامهی این روند به رابطهی شما آسیب میرساند. ازآنجاییکه در اکثر مواقع به صداقت او اعتماد نمیکنید، این احتمال وجود دارد که فرد مقابل شما، دروغگفتن را بهعنوان یک گزینهی مناسب در نظر بگیرد. شریک احساسی شما با خود فکر میکند که همیشه مورد اتهام قرار دارد، بنابراین ترجیح میدهد که جرم (دروغ) را نیز انجام بدهد. همین مسئله به نوبهی خود به شما ثابت میکند که هیچکس قابل اعتماد نیست.
نشانههای کمبود عزت نفس در زنان تنها به این موارد خلاصه نمیشوند. اما بالابردن سطح آگاهی از طریق ارزیابی چنین مقالههایی میتواند به شما کمک کند که خودتان را بهتر بشناسید. افزایش آگاهی فردی باعث میشود که از حالتهایی که در این مقاله ذکر کردیم، دوری کنید. همچنین میتوانید احساسات، عقاید و رفتارهای خود را درک، قبول و اصلاح کنید. قدردان تأثیراتی باشید که تجربیات گذشته در رفتارهای شما ایجاد کردهاند؛ چرا که با استفاده از آنها میتوانید یک رابطهی سالم را در شرایط فعلی خود ایجاد کنید.
توجه: پیامدهای سوءاستفادههای جنسی، احساسی یا جسمی که در بزرگسالی آشکار میشوند، مبحثی بسیار پیچیده است که در این مقاله به آنها اشارهای نشد.