دکتر محمد اسحاقی، معاون برنامه ریزی و هماهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره مهمترین مسائل مبتلا به خانواده بحث طلاق و افزایش سن ازدواج در جوانان صحبت کرده است که در ادامه می خوانید.
*بر اساس تحلیل هایی که این روزها معمولا منتشر می شود اینگونه برداشت می کنیم که خانواده با چالش های بسیاری که عمدتا وارداتی است رو به رو است و متاسفانه ما در حوزه خانواده با آسیب هایی رو به رو هستیم نگاه شما به عنوان یک کارشناس چیست و چقدر این آمار قابل اتکا و استناد هستند؟
موضوع خانواده بررسی و ارزیابی آن، چالش های پیرامونی حول محور خانواده و ... از چند منظر، زاویه و سطح قابل بررسی و وارسی است. ابتدا موضوع خانواده در کشوری مانند ایران و کشورهای اسلامی که از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است. در ایران هم بر اساس فرهنگ ایرانی و اسلامی و ادغام آنها و تاکید هر دو خانواده جایگاه والا و ویژه ای دارد و علیرغم تغییرات گسترده فرهنگی و اجتماعی که تاثیر بسیاری بر همه مسائل ما به ویژه خانواده گذاشته با این حال در مجموع شاخص های امور خانواده نسبت به کشورهای دیگر و حتی در مقایسه با کشورهای اسلامی قابل قبول است. به عنوان مثال یکی از موضوعات مهم در حوزه خانواده تمایل به تشکیل خانواده در نسل جوان است. نسل جوان ما در حوزه علم، فناوری، دسترسی به رسانه ها، سبک زندگی جدید، گسترش مدرنیته و ... دچار تغییراتی در روش زندگی و برخی پیش زمینه های فرهنگی، مسئولیت پذیری و نگاه به زندگی شده است اما بررسی ها نشان می دهد بالای ۹۰ درصد جوانان کشورمان تمایل جدی به تشکیل خانواده دارند. این در حالی است که بسیاری از تحلیل ها می گوید میل به تشکیل خانواده در جوانان ایران کاهش یافته. نکته جالب این است که بگویم بر اساس آمار مستند حتی میل به فرزندآوری و تعدد فرزندان نیز به میزان بسیار قابل قبولی بین جوانان جود دارد پس اولین سطح حرکت در مسیر شناخت دقیق خانواده است. در این حوزه مطالعات علمی و کارشناسانه نشان می دهد وضعیت کشور بسیار مطلوب است. سطح بعدی بعد از شناخت و نگرش، سطح رفتار است. ما در این حوزه با مسائلی مانند افزایش سن ازدواج رو به رو هستیم که علل مختلفی دارد و باید این شاخص ها بررسی و آسیب شناسی شود.
*معمولا جوانان فراهم نبودن زیرساخت های اقتصادی را به عنوان مهمترین دلیل بی انگیزگی برای ازدواج مطرح می کنند، آیا می توان از مسائل اقتصادی به عنوان مهمترین عامل بازدارنده نام برد؟
واقعیت این است که علل و عوامل مختلفی در این زمینه دست در دست هم داده اند. مسائل اجتماعی تک بعدی نیستند، اقتصاد، اشتغال، مسائل فرهنگی، خانوادگی، سطح درآمد، سطح سواد و ... ازدواج را به تاخیر انداخته است. دختران پس از تحصیلات دانشگاهی میل به تحصیلات در مقاطع بالاتر و تحصیلات تکمیلی دارند پسران ما هم بعد از تحصیلات دانشگاهی باید به سربازی بروند و برای یافتن هویت شغلی تمایل دارند کار مناسب و پردرآمدی پیدا کنند همه اینها باعث شده ازدواج به تاخیر بیفتد لذا بالا رفتن میانگین سن ازدواج بر اساس این تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سبک زندگی جدید است. ما به عنوان کارشناسان حوزه خانواده تاکید می کنیم که سن مطلوب برای ازدواج ۲۰ تا ۲۵ سالگی است وقتی سن بالا می رود لذت ها کاهش می یابد. فرزندآوری دچار مشکل می شود، کم حوصله می شویم. با این حال تاکید می کنم همچنان عمده جوانان ما در یک دوره ۱۰ ساله بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی ازدواج می کنند این افزایش میانگین سن ازدواج در مناطق خاص و کلان شهرهاست که آن هم علل و عوامل مختلف دارد.
*امروزه شاهد افزایش میزان طلاق هستیم و از طلاق مهمترین آسیب در حوزه خانواده نام برده می شود. برای کاهش این روند چه تدبیری می توان اندیشید؟
طلاق فی النفسه به عنوان آسیب تلقی نمی شود بلکه پیامدهای ناشی از آن است که آسیب ایجاد می کند. این نکته را هم تاکید کنیم که در شرع مقدس طلاق در هر حال مکروه نیست ما مواردی داریم که تداوم زندگی ممکن نیست. خداوند هم می فرمایند اگر می خواهید جدا شوید این جدا شدن به معروف و خوبی باشد. ما طلاق را این روزها به عنوان یکی از مسائل جامعه خودمان و پیامدهای ناشی از آن را به عنوان آسیب جدی در حوزه خانواده می دانیم. تردیدی در این نکته نیست و تلاش های جدی برای کاهش آن صورت گرفته است که مهمترین آن نوع مسئولیت پذیری و نگاه به زندگی است. امروزه فردگرایی، تنوع طلبی، عدم مسئولیت پذیری و ... از مهمترین عوامل طلاق است. خانواده امروز ایران به عنوان مثال تا سن ۳۰ سالگی از فرزند خود به صورت کامل حمایت می کند و همه چیز برای فرزند مهیا می شود، این نگاه غلط به فرزند است و در واقع ما فرزند پروری را به فرزندپرواری بدل کرده ایم. در نسل گذشته اینگونه نبود. نوجوانان در خانه نقش و مسئولیت داشتند. در دوره جنگ و انقلاب معدل سنی فرماندهان ما ۲۴ سال بود، آنها این کشور را نجات دادند، البته ما قبول داریم سبک زندگی تغییر کرده و شهرنشینی زیاد شده، اکنون جمعیت شهرنشین به ۷۰ درصد رسیده در حالی که چند دهه قبل کاملا آمار برعکس این بود. لذا مجموعه تغییرات فرهنگی، اجتماعی، سبک زندگی و برخی نظامات تحصیلی و اقتصادی باعث شده خانواده با چالش هایی رو به رو شود و ما باید برای هر کدام برنامه مشخص ارائه کنیم و چه بهتر که ورود ما با مشارکت مردم و حضور خود آنها باشد.
*وضعیت طلاق را در کشور ما در مقایسه با دیگر کشورهای اسلامی چطور ارزیابی می کنید؟ اینکه گفته می شود از هر سه ازدواج بیش از یک ازدواج به طلاق ختم می شود این آمار نگران کننده ای نیست؟
در مورد این آمار هم البته باید صحبت شود. پیش از آن این نکته را بگویم که برخی مواقع جدا از مواردی که گفتیم طلاق از نگاه کارشناسان قضایی هم ضروری است مواردی است که زوجین علل و عوامل محکمه پسندی برای طلاق ارائه نمی دهند. مهمترین موضوع در این حوزه این است که نوع انتخاب ما اشتباه است. یا نوع مواجهه ما با مشکل به دلیل نداشتن مهارت های لازم مشکل را حادتر می کند و یک عشق سریع به تنفر سریع بدل می شود. وقتی می گوییم مهارت می خواهد که انسان عاقلانه انتخاب کند و عاشقانه زندگی کند این صرفا یک جمله نیست، یک مفهومی است که باید به آن باور داشته باشیم اگر برعکس این باشد با مشکل رو به رو می شویم. ما عنوان کردیم وضعیت خانواده در ایران مطلوب است اما اینجا هم تاکید می کنیم که حتی یک طلاق هم زیاد است. به همین دلیل هر کس بخواهد در این زمینه فعالیت کند ما همراه او هستیم.
حالا به آمارها برگردیم، اگر شاخص را اینگونه قرار دهیم که صورت تعداد طلاق و مخرج تعداد متاهلین باشد میزان طلاق ۱.۱ بوده و اکنون به عدد ۲ رسیده است و قطعا باید برای این رشد کار اساسی صورت گیرد. اما در کل با یک حجم بزرگی از جامعه متاهلین رو به رو هستیم که اصلا قابل مقایسه با کشورهای دیگر نیست. اما باید برای افزایش طلاق فکری اساسی کرد. نکته بسیار مهم این است که همانطور که پیشتر اشاره کردم علت اصلی طلاق ناقص بودن فرآیند ازدواج است که در طلاق خودش را نشان می دهد. آمارهایمان می گوید تعداد ازدواج هایی که ثبت می شود با طلاق هایی که ثبت می شود بررسی می شود اینکه می گوییم در کلان شهرها طلاق زیاد شده بخشی به این دلیل است که خانواده های ساکن در شهرهای کوچک معمولا ازدواج شان را در شهر محل اقامت شان ثبت می کنند اما بسیاری از آنها به خاطر مسائل اجتماعی و خانوادگی طلاق را در کلان شهرها ثبت می کنند. باز هم تاکید می کنیم طلاق در کلان شهرها به مراتب بیشتر از شهرهای کوچک است و علل و عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مسائل فرهنگی مداخلات خانوادگی در این موضوع نقش دارد. در حال حاضر بیشترین طلاق ها در تهران، البرز، اصفهان، فارس، خراسان رضوی، مازندران، گیلان و مرکزی ثبت شده است که باید حتما نسبت به این موارد هوشیارتر بود. این نکته را هم تاکید کنم که مداخلاتی که صورت می گیرد برای کنترل طلاق بسیار موثر بوده و همین به ما می آموزد که باید این مداخلات مثبت افزایش بیشتری داشته باشد. انسان موجود بسته ای نیست و خردورز است به همین دلیل است که قرآن می فرماید قبل از یک اتفاق درباره آن مشورت کنید.
*این مداخله ای که به آن اشاره کردید باید به چه صورت باشد، آیا ما برای گروه های هدف برنامه ریزی کرده ایم یا نه؟
در فرهنگ ایرانی و اسلامی مردم خودشان را نسبت به سرنوشت هم مسئول می دانند و احساس تکلیف می کنند. چند دهه قبل اگر فردی ازدواج نمی کرد کل منطقه و بستگان احساس مسئولیت می کردند و تلاش شان متاهل ساختن آن فرد بود. این سنت قدیمی بوده و هست اما با تغییر فرهنگ و شهرنشینی این سنت حسنه هم تغییر پیدا کرده است الان جوانان ما در انتخاب همسر و شناخت او با مشکل مواجه هستند. پیش از این خانواده و خویشاوندان در این مورد جوانان را حمایت می کردند اما الان اینگونه نیست. بنابراین هم باید آن روش های اصیل و سنتی که بخشی از فرهنگ ما بود احیا شود و هم باید از نخبگان و صاحب نظران استفاده کنیم. دانشگاه ها باید تبدیل به مدرسه آموزش جوانان شود. پادگان ها هم همین طور و از همه مهمتر سازمان های مردم نهاد. خانواده نهاد اجتماعی است. میل به ازدواج در بالای ۹۰ درصد جوانان وجود دارد و بسیاری از آنها تمایل به فرزندآوری تا فرزند سوم دارند.
اگر تمایل برای ازدواج به نصف این عدد برسد می توان گفت شرایط بحرانی است. اما الان اینگونه نیست گروه های مردمی، سازمان های مردم نهاد و عموم مردم یک تکلیف شرعی و ملی و قومی دارند که باید ساماندهی شود. در گذشته این مسائل سینه به سینه منتقل می شد اما الان دچار گسست در این زمینه هستیم ما همه چیز را به دولت واگذار می کنیم حتی برای ازدواج به سمت سازمان های همسریابی می رویم. در اختلاف ها هم معتقدیم دولت باید ورود کند، این در حالی است که نقش دولت حمایتی، هدایتی و مکمل است. نقش را باید به مردم، گروه های مردم نهاد، مساجد، هیات های مذهبی و حتی سراهای محله سپرد تا آنها محور باشند. باید روی فرهنگ سازی و نگرش کار کنیم تا نقش ها بازگردد و احیا شود. در واقع مرحله اول کار ما باید مباحث شناختی باشد. بعد از اصلاح شناخت باید در حوزه فرهنگ سازی کار کرد تا رویکردها و نگرش ها عوض شود تا دخالت های مثبت ایجاد شود.
نخبه کسی است که کار ویژه ای انجام می دهد که دیگران نمی توانند مانند او اقدام کنند. ممکن است یک پیرمرد کاری در حوزه اجتماعی انجام دهد که ۱۰ دانشگاه نتوانند مانند او انجام دهند. پس بالای هرم نخبگان و گروه های مردم نهاد قرار می گیرند. اصلا دین ما و ارزش های دینی ما در چارچوب محوریت مردم و ملت است. خداوند به پیامبر می فرماید تو فقط باید ابلاغ کنی و مردم باید به میدان بیایند. برای ورود مردم باید زمینه با اصلاح نگرش همراه شود و در حوزه فردی و حرفه ای نقش سازی شود.
*شما معتقدید رفع مسائل حوزه خانواده به دست مردم و گروه های مردم نهاد صورت می گیرد تا دولت؟
دقیقا همین طور است. ما باید در گام اول سازمان های مردمی فعال در حوزه خانواده را شناسایی کنیم و ظرفیت هایی که دارند کاملا مشخص شود. مرحله بعدی این است که این گروه های مردم نهاد ساماندهی شوند که هر کدام در چه حوزه ای فعالیت می کنند پس از آن نوبت به به کارگیری و تقسیم کار است که به آنها بگوییم هر کدام از شما چه مسئولیتی دارید. دولت و حاکمیت نقش هدایت، حمایت و بسترسازی را دارد و در نهایت نقش مکمل نه نقش جایگزینی. باید نگرش ها اصلاح شود که دولت نمی تواند جایگزین شود، این نقش دولت نیست. این نسخه شفابخش همه مشکلات کشور است. میل مشارکت مردم بالای ۹۵ درصد است پس باید با شناسایی ظرفیت آنها، گردآوری نخبگان و برنامه ریزی کمک های آنها از افراد قابل اعتماد در این حوزه دعوت کرد.