دختر جوان به ماموران واحد مشاوره کلانتری گفت: 7 خواهر و برادر دارم. مادرم برای تامین مخارج زندگی به همراه 2 تن از خواهرانم در یک کارخانه کار می کند. من هم مجبور هستم از خواهران و برادران کوچکم در منزل نگهداری کنم. این در حالی است که منزل کوچک ما به پاتوق دوستان ناباب و معتاد پدرم تبدیل شده است. آن ها مدام به خانه ما رفت و آمد دارند و به همراه پدرم مواد مخدر مصرف می کنند که در این میان من باید مدام کارهای آن ها را انجام بدهم.
وی ادامه داد: اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود؛ پدرم همواره مرا کتک می زند و مجبورم می کند برای تامین هزینه های زندگی و مخارج خودم از هر طریق ممکن پول در بیاورم. من هم برای فرار از کتک های او به خانه همسایه پناه می بردم تا زمانی که مادرم از سر کار برگردد. فرد مورد اعتمادی نداشتم که برای رهایی از این وضعیت مرا راهنمایی کند. به همین خاطر سعی کردم رازهای دلم را برای پسرهمسایه بازگو کنم اگرچه او از من کوچک تر بود ولی همین که فردی را برای درددل پیدا کرده بودم خوشحال بودم تا این که 2 روز قبل وقتی طبق معمول پدرم مرا به زور از خانه بیرون کرد و گفت تا شب باید پول بیاوری! پسر همسایه پیشنهاد کرد برای رهایی از این وضعیت از خانه فرار کنم!
دختر جوان افزود: با خودم فکر کردم مانند برخی فیلم ها ممکن است حادثه ای برایم رخ دهد و من مسیر خوشبختی را پیدا کنم. این بود که قبل از آمدن مادرم از خانه فرار کردم و شب را به منزل یکی از دوستان خانوادگی مان رفتم ولی به آن ها نگفتم که از خانه فرار کرده ام. صبح امروز هم سوار اتوبوس شدم تا در محله بالای شهر سرنوشت خوبی برایم رقم بخورد سپس در حالی که بی هدف در کوچه ها پرسه می زدم مورد ظن ماموران قرار گرفتم و آن ها مرا به کلانتری هدایت کردند. این جا بود که پس از راهنمایی های مشاور کلانتری تازه فهمیدم که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام. اکنون خدا را شاکرم که در دام خلافکاران و افراد شیاد نیفتادم و به سرنوشت دیگر دخترانی که از خانه فرار کرده اند دچار نشدم و قبل از آن که حادثه ای تلخ برایم روی دهد توسط ماموران شناسایی شدم.
شایان ذکر است این دختر جوان با حمایت و راهنمایی های نیروی انتظامی و انجام مشاوره های لازم به مادرش تحویل داده شد.