قابلیت عکس و فیلم برداریتلفنهای همراه موجب شده تا والدین در آنِ واحد که کودکشان زبان باز میکند تا جزئیترین کارهایی که در اصطلاح شیرین بازی بچه از آن یاد میکنیم را به اشتراک بگذارند و پس از انتشار بدون اجازه خود کودک، به جای توجه به او در پی پاسخ به لایکها و کامنتها بر آیند. کودکان اینستاگرامی، به انتخاب والدین و نه خودشان زندگی آینده شان دستخوش تغییراتی قرار میگیرد.
پدر و مادرها سرپست کودکان خود هستند؛ یعنی تمامی حقوق فرزند بر عهده آنان است، از نظر قانونی آنها باید مسئولیت خود را بپذیرند و به خوبی انجام دهند، و اگر کوتاهی کنند حقوق کودک از سوی نهادهای قضایی در کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان محفوظ است.
همواره والدین تلاش میکنند که تمامی شرایط زیست خوب و حتی عالی را برای فرزندان فراهم کنند، زندگی آنها بدون هر گونه مشکل و سختی باشد. خودشان سختیها را به جان میخرند تا بتوانند حقوق کودک را رعایت کنند و سعی دارند همیشه مدافع او در مقابل فشارها و مشکلات باشند تا جایی که آب در دل کودک شان تکان نخورد. اما برخی از کارها و تصمیماتی که مستقیما با دخالت والدین صورت میپذیرد، با حقوق کودک تناقض دارد و والدین بدون آگاهی آن کارها را برای کودکشان انجام میدهند. شاید باورش سخت باشد، اما بیشتر آنها از سر دلسوزی است و از احساسات مهرآمیز سرچشمه میگیرد. یکی از این رفتارهای غلط و اشتباهِ والدین، انتشار بی رویه و افراطی تصاویر کودکان، در برخی موارد با پوششی نامناسب و حتی خودآرایی (که مناسب سن کودکان نیست)، در فضای مجازی است.
از روزهای آغازین تولد نوزاد، علاقهی شدید والدین به فرزند و لذت بردن از رفتارهای او، باعث میشود که بخواهند این حس را با دیگران به اشتراک بگذارند و به بقیه نشان دهند که حال و روز فرزندشان چگونه است. هرچند ممکن است مطلقا آن چیزهایی که در چشم والدین زیبا به نظر میرسد برای دیگران زیبا نباشد و از دیدن آن لذت نبرند، ولی در هر صورت بدون بررسی جوانب و عواقب این کار را انجام میدهند. در اکثر موارد این کار نه فقط به خاطر نمایش بالندگی فرزند، بلکه برای نشان دادن کارهایی است که پدر و مادر برای او انجام داده اند یا برای فخرفروشی و خودنمایی میباشد. در تمام حالت ها، این اقدام والدین آسیبی به آینده کودک وارد میسازد که قابل جبران نیست و آنها باید بدانند که حق ندارند حریم خصوصی کودک را از بین ببرند و حاشیه امن او را مخدوش نمایند و در کودکی فرزندشان کاری کنند که آینده او را تهدید میکند.
والدینم؛ چرا عکس من را در فضای مجازی میگذارید؟
مهمترین و اصلیترین عامل برای این اختلال رفتاری و ناهنجاری اجتماعی در زوجهای امروزی، خودنمایی و جلب توجه و جذب دنبال کننده بیشتر در شبکههای اجتماعی است و در جایگاه بعدی درآمدزایی و فعالیت اقتصادی، رتبه دوم را به خود اختصاص داده است. چرا که با بررسی عوامل ظهور این پدیده اجتماعی رسانهای در بین رفتارهای خانوادهها و زوجهای دارای فرزند نوزاد و خردسال، این عامل آسیبهای جدی تری را در پی دارد، از جملهی آنها این است که، توجه دقیق خانواده و والدین، بر تربیت صحیح و اخلاقی فرزند، از بین میرود و تمرکز اصلی پدر و مادرها بر این موضوع مهم منحرف میشود. آنها دیگر کمتر به بالندگی فکر، هوش و توانمندی اخلاق و مهارت فرزند خود فکر میکنند. کارها و رفتارهایی که هنر نیست، در ناخودآگاه کودک به عنوان هنر و مهارت و توانمندی نهادینه میشود. اینکه فرزند با انواع و اقسام لباسها و در ژستها و پوزیشنهای مختلف و متفاوت با فضاهای متنوع و رنگارنگ عکس و فیلم بگیرد و در فضای مجازی منتشر و در مقابل تعریف، تمجید و پسند دریافت کند، آغاز مرگ تدریجی و خاموشِ تمامی استعدادهای کودک است.
تاثیرات منفی انتشار تصاویر کودکان در فضای مجازی
۱) القاء حس نمایشی و ابزاری بودن به فرزند
از شروع فعال شدنِ قوهی درک و تشخیص، کودک مشاهده میکند که والدین از او عکس میگیرند و لباس به تن او میکنند و چندین بار حالت نشستن و ایستادن او را تغییر میدهند تا عکس باب میل خود را از او بگیرند، یا میبیند که والدین، وسواس و حساسیت زیادی در انتخاب لباس دارند و تمام این کارها را میکنند برای اینکه فرزندشان در فضای مجازی، در کانون توجه برای غیر قرار بگیرد و حتی اگر شیرین کاری هم میکند، والدین نه برای خود واقعی اش بلکه به این سبب که سوژهی جذابی برای فضای فعالیت آنها در شبکههای اجتماعی فراهم کرده است، تشویق میکنند. این باعث میشود از ابتدا کودک دریابد که وسیلهای است در دست والدین برای اغراض و اهداف شخصی و خودخواهانهی آنها، نه فرزندی که آیینهی تمام نمای والدین است در اخلاق و انسانیت.
۲) تغییر معیارهای اخلاقی انسانی
والدین همواره باید آداب و خوبیها را با انواع و اقسام راهکارهای تربیتی به فرزند منتقل کنند تا میراث نیکویی برای جاودانگی خود، برجای بگذارند. باید پویایی و خلاقیت او را دنبال کنند و زمینه ترقی اش در ابعاد مختلف را بوجود بیاورند، اما متاسفانه فرزند خود را بر اساس پسند و سلیقهی دیگران و برای جلب رضایتمندی دیگران، در معرض تغییر و سختی قرار میدهند، و به جای اینکه به او بفهمانند که حرف مردم برایت نباید مهم و معیار باشد و باید بر اساس اصول و ارزشهای اخلاقی، راهت را انتخاب کنی، خط و مرزهای اخلاق و انسانیت را جا به جا کرده اند. با این عمل ساختار بنیاد شخصیتی او را در معرض نابودی قرار داده اند.
۳) جایگزین کردن ارزشهای ظاهری به جای ارزشهای باطنی
اینکه کودک از بدو تولد حسی از والدین دریافت کند که همیشه باید در نقاب تظاهر باشد و بر اساس سلیقه، پسند و انتخاب دیگران، حرکت و رشد کند. همچنین باید همیشه عناصری که باعث افزایش جذابیت میشوند را در زندگی اش به کار بگیرد، بر این اساس پشتوانهی هویتی او دستخوش تحریف قرار میگیرد.
کودک در پاسخ این سوال که مدام از خودش میپرسد: من کیستم؟ (سوالی که پیوسته ذهن برای تعریف هویت در انسان، از خود میپرسد و به دنبال پاسخ است) به جوابی نامطلوب میرسد، من فرزندی معمولی و عادی برای والدینم نیستم که مثل سایر کودکان، کارهایم به خاطر خودم، خودِ واقعی و طبیعی ام بدون روتوش، مورد توجه آنها قرار بگیرد بلکه آنها من را میخواهند نه به خاطر ویژگیهای خدادادی، بلکه برای آنچه که مخاطبان و کاربران فضای مجازی آن را ارزش میدانند و تمام آنها ارزشهای ظاهری است. این واقعیت، هویتِ آزاد کودک را تباه میکند و هیچگاه توجهی به ارزشهای باطنی نخواهد کرد چرا که پدر و مادر به دنبال رشد و تکامل فرزند از جهت زیباییهای باطنی نبوده اند و از سوی دیگر در اغلب موارد مخاطب هم از واقعیت آگاهی ندارد تا بخواهد نسبت به آن قضاوتی داشته باشد تا به ارزشهای باطنی توجه کند بلکه تمام مشاهدات او، پوسته و ظاهر زندگی انسانها است و این باعث میشود که فرزند در بحران هویتی خود نتواند بین ارزشهای ظاهری و باطنی تفکیک قائل شود و میپندارد که باید خودی غیر از آنچه که هست باشد.
به خوبی قابل پیش بینی است که ناخواسته والدین چه ظلم بزرگی در حق فرزندشان میکنند و او را در معرض آسیبهای رفتاری - روانی و شخصیتی – هویتی غیر قابل تصور، قرار میدهند که جبران پذیر نیستند.
والدین تصورشان این است که با این کارها اعتماد به نفس کودکشان را افزایش میدهند، اما نمیدانند که پشتوانه پوشالی هیچ وقت نمیتواند تکیه گاه اعتماد به نفس کودک باشد.
تقریبا تمام این کودکان اگر به زودی با خودآگاهی و خودیابی نتوانند نگرش و بینش خود را نسبت به باورها و تصورات غلط والدین و اطرافیان اصلاح کنند، در باتلاقی عمیق از اختلالات روانی و رفتاری غرق خواهند شد که بستری برای پیدایش آسیبهای اجتماعی در مقیاسی بسیار بزرگتر خواهد بود.