بچه بزرگتر مقدم است و بچه کوچکتر لوس و ته تغاری، اما بچههای وسط چطور؟ در این مطلب چیزهای آزاردهنده و گاهی مفید را در مورد بچههای وسط میخوانید.
فشار بچههای اول را ندارید
والدین در مورد فرزند اولشان هیچ تجربهای ندارند و میخواهند همه امیدها و آرزوهایشان را روی این بچه بیچاره پیاده کنند. خوشبختانه شما با این چالش بزرگ روبرو نیستید. والدین در مورد بچه دوم تجربه و اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند و این اطمینان را به شما منتقل میکنند.
اما راحتی بچههای کوچکتر را هم ندارید
والدین بچههای آخر را آزاد میگذارند چون خستهتر از آن هستند که بچههای کوچک را وادار به اجرای قوانین کنند و آنها را لوس میکنند، چون این بچهها را آخرین فرصت خود میدانند؛ بنابراین گرچه میتوانید گاهی از توجه والدینتان فرار کنید، اما اگر گرفتار شوید باید همان قوانین و استانداردهای خواهر و برادر بزرگتر خود را رعایت کنید، در حالی که خواهر و برادر کوچکترتان میتواند هرکاری که دوست دارد را جلوی چشم پدر و مادرتان انجام دهد.
مثل حشرهای روی دیوار بودید
والدین شما هیچ وقت تمرکز شدیدی که روی فرزند بزرگتر داشتند و توجه شدیدی که به ته تغاریشان داشتند را به شما نداشتند. اما شما همیشه آنجا بودید و بی سروصدا شاهد این رفتار بودید. شاید به همین خاطر است که بچههای وسط میتوانند نویسندههای خوبی شوند مثل شارلوت و امیلی برونته، ارنست همینگوی، لوییزا می الکات و خیلی از نویسندگان دیگر.
میتوانستید کارهای مخفیانه بیشتری انجام دهید
توجه کمتر لزوما چیز بدی نیست و به شما اجازه میدهد به روش خودتان دنیا را کشف کنید و کمتر به دردسر میفتید، چون والدینتان متوجه چیزی نمیشوند. بچههای وسط میتوانند زیر رادار پرواز کنند. آنها در پنهان کردن لحظات و اشتباهات کودکانه از خانواده مهارت دارند و میتوانند کارهای مخفیانه زیادی انجام دهند.
اما برای جلب توجه مجبورید برجسته باشید
اگرچه نداشتن تمرکز کاملا والدین اغلب یک مزیت به حساب میآید، اما وقتی واقعا نیاز به توجه دارید مجبورید راهی برای متفاوت بودن با خواهر و برادرانتان پیدا کنید؛ بنابراین احتمالادر پیدا کردن راههای متفاوت بودن و داشتن سبک منحصر به فرد عملکرد خوبی دارید. به همین خاطر است که سوپراستارهایی مثل مدونا، بریتنی اسپیرز و جنیفر لوپز همگی بچه وسط هستند.
مایلید خلاق باشید...
برجسته بودن شاید شما را به یک بازیگر بزرگ تبدیل نکند، اما ابتکار و خلاقیتتان را پرورش میدهد. شما بدون داشتن انتظارات اضافی از والدینتان، میتوانید خارج از چارچوب فکر کنید و در فعالیتهای هنری، کارآفرینی یا علمی خلاقتر باشید. جای تعجب نیست که بنیانگذار مایکروسافت، بیل گیتس، هم فرزند وسط است. فرزندان وسط بیش از فرزندان ارشد و ته تغاریها عوامل تغییر در کسب و کار، سیاست و علم هستند.
و مستقل...
شما از سه سالگی میتوانستید از خواب بیدار شوید، صبحانه تان را بخورید و تا ۸ صبح در حیاط بگردید. پدر و مادرتان نظارت زیادی روی فرزند اول و آخر خود داشتند، اما شما خودتان باید گلیم خودتان را از آب بیرون بکشید. این استراتژی ناخواسته والدین باعث میشود حس سالم اعتماد به نفس و استقلال در شما به وجود بیاید. شما از سنین پایین میتوانستید خودتان را سرگرم کنید و کارهای شخصیتان را انجام دهید.
یاد گرفتید صلح جو باشید
شما همیشه مجبور بودید واسطه خواهر و برادرانتان باشید، بنابراین یاد گرفته اید چطور سازش و مذاکره کنید. بچههای وسط به طور منحصر به فردی میتوانند موقعیتهای اجتماعی دشوار را هدایت کنند و اغلب شنوندهها و مصلحان بزرگی هستند. چون مذاکره مهارت کلیدی رهبران بزرگ است، بنابراین جای تعجب نیست که ۵۲ درصد از روسای جمهور آمریکا فرزند وسط بوده اند.
عدالت برای شما مهم است
شما مجبور بودید عدالت را بین خواهر و برادرانتان رعایت کنید. عدالت در صدر نگرانیهای شماست تا به آنچه سزاوارش هستید دست یابید. بچههای وسط واقعا دیدگاههای مختلف را درک میکنند، چون میدانند ضعیف و قدرتمند بودن چه حسی دارد. به همین دلیل میتوانند همدل و درمانگر باشند. نلسون ماندلا، سوزان آنتونی و مارتین لوتر کینگ جونیور هم فرزند وسط بودند.