کارمندان یک شرکت که متهم هستند رئیس یک کارخانه شیرآلات در شمال تهران را برای تصاحب اموالش به قتل رساندهاند صبح دیروز از زندان به شعبه دهم دادگاه کیفری انتقال یافتند وپای میز محاکمه ایستادند.
رسیدگی به این پرونده از ۲۹ اردیبهشت سال ۹۰ بهدنبال ناپدید شدن رئیس یک شرکت خصوصی بهمأموران اداره یازدهم آگاهی تهران بزرگ آغاز شد. تحقیقات اولیه در رابطه با پرونده نشان میداد که فرهاد با دو نفر در آن شب قرار کاری گذاشته بود و به همین دلیل کارآگاهان در نخستین گام از رسیدگی به پرونده هر دو مردی را که برای آخرین بار با فرد گمشده قرار کاری داشتند بازداشت کردند و تحت بازجوییهای فنی و پلیسی قرار دادند.
حدود ۱۰ ماه از این ماجرا گذشته و هر دو متهم بازداشت بودند، اما با وجود این اعتراف نمیکردند تا اینکه بالاخره سیامک لب به اعتراف گشود و واقعیت ماجرا را گفت. وی گفت: با کمک سعید -همدستش- فرهاد را کشته است و بعد از آن جسد او را داخل صندوق عقب گذاشته و به کارخانه گرمایشی و سرمایشی مقتول برده تا در آنجا دفن کند. با این اعترافات بود که مأموران به محل دفن جسد اعزام شدند و با حفر زمین و کشف جسد واقعیت مشخص شد. اما این دومتهم قتل را گردن یکدیگر میانداختند تا اینکه بالاخره تحقیقات مشخص کرد سعید قاتل اصلی بوده است.
درجلسه دادگاه چه گذشت؟
صبح دیروز هر دو متهم بهدنبال قرائت متن کیفرخواست درشعبه دهم دادگاه کیفری به ریاست قاضی قربانزاده پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند برای متهمان درخواست قصاص کردند. سپس سعید در جایگاه قرار گرفت وگفت: در شرکت مقتول کار میکردم تا اینکه بیپول شدم و چند نفر سرم را کلاه گذاشتند و به همین دلیل تصمیم گرفتم نقشه قتل فرهاد را بکشم و پولی که در گاوصندوق هست را بردارم. آن شب سیامک آمد و بعد از اینکه با همکاری هم فرهاد را خفه کردیم جسد را به کارخانهاش منتقل کردیم. یک پتو روی مقتول انداخته بودیم خودش هم میداند که در این ماجرا با من شریک بوده، اما حالا میزند زیرش. به این ترتیب سیامک که آزاد بود در جایگاه قرار گرفت و گفت: من هیچکدام از حرفهای سعید را قبول ندارم. درست است که هم من و هم او وضع مالی نامناسبی داشتیم، اما من از ماجرای قتل خبر نداشتم و اگر آن شب آنجا بودم بهدلیل این بود که قرار شد به او کمک کنم تا یک صندوق موز را پایین بیاورد و پشت صندوق عقب بگذارد. من نه قاتل هستم و نه قتلی انجام داده ام. از شما نیز تقاضای رسیدگی شایسته دارم. من پنج سال در زندان بودم و تمام هستیام را از دست داده ام. تو را به خدا مرا بازداشت نکنید و باور کنید که من به این پرونده قتل هیچ ربطی نداشتهام. در ادامه قضات وارد شور شدند و با توجه به اینکه رسیدگی به پرونده طولانی شده بود قرار شد تا جلسه دیگری برای رسیدگی به موضوع برگزار شود. با اینحال متهم آزاد شده دوباره بازداشت شد. سپس سعید در جایگاه ایستاد و گفت: من فرهاد را نکشتهام همکارم اورا کشته وحالا میخواهد این قتل را گردن من بیندازد. او هم متناقض صحبت میکرد سپس یکی از شهود در جایگاه قرار گرفت وبا سوگند یاد کردن ادعا کرد که او لحظه قتل را ندیده، اما خروج صندوق را از شرکت دیده است که توسط دو متهم از شرکت خارج شده است. دیگر شاهد این پرونده منشی دادگاه بود که به جعل اسناد توسط دو متهم پرونده اشاره کرد...
حالا قضات با توجه به مدارک واسناد موجود در پرونده واظهارات متناقض دو متهم ودفاعیات وکلای اولیای دم وارد شور شده وبزودی حکمشان را صادر خواهند کرد.