اگر این روزها سری به توییتر زده باشید، حتما با دخترک سه سالهای که با #بگ_بگ_آمیکا گفتنش یک طوفان توییتری بزرگ ایجاد کرده، آشنا شدهاید. مادر این دخترک سه ساله، فاطمه داداشی متولد دی ماه ۱۳۶۸ است. او که در دانشگاه فیزیک خوانده، حافظ کل قرآن نیز هست. خانم داداشی با سابقه ۱۰ سال فعالیت در فضای مجازی، در حال حاضر با چهارده هزار فالوور در اینستاگرام و پنج هزار فالوور در توییتر صاحب یکی از پرمخاطبترین اکانتهای شبکه اجتماعی است. فاطمه داداشی که در نوزده سالگی با یک طلبه ازدواج کرد، حالا به قول خودش مادری است با یک دنیا دغدغه. با او گفتگویی داشتهایم درباره سبک زندگی طلبگی و نظرات او را درباره تربیت کودک انقلابی، حجاب و فعالیت در شبکههای اجتماعی جویا شدهایم. در ادامه گفتگوی فردا را با فاطمه داداشی یا همان «فدا بانو» شبکههای اجتماعی بخوانید.
«فدابانو» حروف ابتدای نام و نام خانوادگی من است
فدابانوی شبکههای اجتماعی درباره دلیل انتخاب این نام برای خودش میگوید: «من اصراری برای پنهان بودن اسم واقعی خودم ندارم. صرفا برای اختصار و به نوعی ممتاز بودن، در این ده سال حضورم در فضای مجازی از اسم فدا استفاده میکنم که حروف ابتدای نام و نام خانوادگیام است. جالب است که بگویم برخی افراد به من در همین باره اشکال میگیرند که چرا با این نام فعالیت میکنم و این نام در شان همسر یک طلبه نیست!»
خانم داداشی درباره اینکه چطور شد که با یک طلبه ازدواج کرد، میگوید: «من پیش فرض و تصمیم خاصی برای انتخاب یک فرد طلبه به عنوان همسر نداشتم. ملاکهای خاص خودم را در نظر میگرفتم و فارغ از اینکه فرد مقابلم در چه لباس و شغلی است، همان ملاکها را در او جستجو میکردم. اگر چه طلبه شدن و همسر طلبه شدن، لطف خداست و زندگی انسان در راه خدمت به دین صرف میشود اما مساله مهمتر بار سنگینی است که چه به لحاظ فردی، اجتماعی و حقوقی روی دوش فرد میگذارد. ازدواج و آشنایی ما به روش سنتی و با معرفی چند واسطه صورت گرفت و با اینکه من و همسرم از دو شهر و اقلیم متفاوت بودیم، توانستیم برای همسفر شدن در قاب یک زندگی مشترک به تفاهم برسیم.»
بخشی از سختیهای زندگی طلبگی به نگاه تنگنظرانه بعضی افراد بر میگردد
او درباره سختی و شیرینیهای زندگی طلبگی میگوید: «این سوال بسیاری از مخاطبان صفحهام نیز هست. در مورد شیرینیهای هر زندگی به طور عام، معتقدم که شیرینی و خوشبختی به نوع نگاه ما به زندگی بستگی دارد. اگر نگاهمان به زندگی برخاسته از حقیقت زندگی باشد، زندگیمان شیرین خواهد بود؛ اگر چه در ظاهر سخت نشان دهد. سختی هم طبیعتا در هر زندگی وجود دارد، آنطور که قرآن فرموده «ما انسان را در رنج آفریدیم»؛ اما این رنج در هر زندگیای متفاوت است. عمده سختیهای زندگی طلبگی دو قسم است: یکی آن نوع سختی که در ذات زندگی طلبگی است و دیگری سختیهایی که دیگران بر زندگی طلبگی تحمیل میکنند. درباره نوع اول آنچه که ملموس است و در عموم زندگی طلاب وجود دارد؛ سختیهای فراوان در امور معیشت و اقتصاد است و دیگری رنج و سختی حاصل از سفرهای تبلیغی و گاه هجرتهای طلبگی است که لازمه زندگی طلبه است، حتی اگر مقطعی باشد. سختیهای نوع دوم که دیگران بر زندگی طلبگی تحمیل میکنند، همان قسم حرفها و تنگ نظریهای دیگران است که از بیرون به این زندگی به اشتباه (عامدانه یا جاهلانه) تحمیل میکنند. مثلا اینکه برایشان باورپذیر نیست؛ اگر طلبه یا خانواده طلبهای به تفریح و پارک و... بروند یا از رفاه نسبی در زندگی برخوردار باشند یا اگر طلبه ملبسی را در خیابان یا مکانهای تفریحی ببینند، گاها مورد استهزاء قرار میدهند. البته این نوع نگاه تنگنظرانه در سالهای اخیر به لطف حضور طلاب جوان و خوش فکر در متن جامعه و نیز مکانهایی مثل ورزشگاهها، سینما و سواحل دریا و... کمتر شده و ما بیشتر از این نوع نگاهها احترام فراوانی میبینیم که از جانب مردم به قشر روحانیت وجود دارد؛ اما هنوز ضعفهایی از هر دو طرف، هم طلبه و هم مردم جامعه وجود دارد. اگر با تعریفی که از شیرینی زندگی داشتم به این سختیها نگاه کنیم؛ چنین سختیهایی مجاهده در راه خداست و شیرین خواهد بود.»
فدابانو درباره لزوم تحمل این تنگ نظریها و متلکها از جانب خانواده طلاب میگوید: «خیلیها از من درباره ازدواج با طلبه سوال میکنند ولی از این نگاهها و متلکها ابراز نگرانی میکنند یا بعضا همسران طلبهای هستند که به شوهرشان اصرار میکنند، وقتی با هم هستند لباس روحانیت نپوشند. در حالی که بخشی از بار سنگین جهاد طلبگی به عنوان همسر طلبه روی دوش ماست. اگر ما نخواهیم در راه دینمان چند متلک بشنویم و سیلی بخوریم؛ چطور میتوانیم ادعای پیروی از پیامبر (صلیالله علیه وآله) را داشته باشیم؟ دینداری که به خاطر دینش نخواهد سختی تحمل کند، دیندار حداقلی است و دینداری حداقلی به درد خانواده طلاب که میخواهند سرباز امام زمان (عج) باشند، نمیخورد.»
نباید از یک طلبه توقع داشت که در سطح پایینترین افراد جامعه زندگی کند
این همسر طلبه درباره میزان رفاه در خانوادههای روحانیون و توقع مردم میگوید: «رفاه یک مساله نسبی است. نمیشود گفت دقیقا چقدر باید باشد. از یک طلبه هم توقع نمیرود که در سطح پایینترین افراد جامعه زندگی کند. این نکته در سیره ائمه هم وجود دارد؛ آنجا که نقل به مضمون، از امام صادق (علیهالسلام) شاکی شدند که جد شما امیرالمومنین (علیهالسلام) جامه کهنه و کفش وصلهدار میپوشید، امام صادق (علیهالسلام) فرمودند زمان جد ما عموم مردم در آن سطح بودند و در حال حاضر عموم مردم در سطحی هستند که من هم مثل آنها هستم. البته عموما وضع اقتصادی و معیشتی طلاب انقدر با مشکل مواجه است که عملا رفاه آنها را در سطح پایینی قرار میدهد. اما عدهای از طلاب که وارد مشاغل دیگری میشوند و درآمدهای دیگری هم دارند و یا طلابی که خانوادهشان کمک خرج آنها هستند، معمولا سطح رفاهشان بالاتر از بقیه است. مسالهای که به شدت با زندگی طلبگی منافات دارد؛ وارد شدن تجمل به زندگی طلبههاست. مصادیق تجمل متفاوت است؛ تجمل میتواند هم کالاهای لوکس باشد؛ هم تنوع طلبی زیاد در امور مادی؛ هم خرید کالای خارجی و یا تفریحاتی که با هزینه زیاد انجام میشود و... معمولا برای طلبه بر اساس عرف، سطح پایین تا متوسط زندگی قابل پذیرش است.»
او در ادامه درباره نمایش رفاه زندگی روحانیون در اینستاگرام هشدار میدهد: «مساله دیگر اینکه چون رفاه اساسا نسبی است و نمیشود حد خاصی برایش تعیین کرد؛ مثلا نمیتوانیم بگوییم که متوسط دقیقا یعنی چقدر، به همین خاطر یک طلبه اگر به هر دلیلی از رفاه بالاتری نسبت به عموم طلاب برخوردار شد؛ باید مراقبت کند که آن قسمت بالاتر از سطح عموم را به نمایش نگذارد و این خصوصا در فصای مجازی و اینستاگرام باید رعایت شود یا طلبهای که مثلا در شهر قم یک زندگی متوسط و معمولی داشته، اگر بخواهد به روستای محرومی هجرت کند، لازم است که در سطح زندگی همان روستا زندگی کند.»
من و همسرم تلاش میکنیم نگاه غیرواقعی به زندگی طلبهها را از بین ببریم
این همسر طلبه درباره اینکه نگاههای تنگ نظرانه دیگران به زندگی او خللی وارد کرده یا نه، میگوید: «این نگاههای تنگنظرانه به زندگی ما خللی وارد نکرده است. اتفاقا ما برای تلاش میکنیم این نگاه غیرواقعی را از بین ببریم؛ هم خودم به عنوان همسر طلبه در فعالیتهای اجتماعی حضور دارم و هم همراه همسرم با لباس روحانیت به تفریح و مکانهای عمومی میرویم و همین حضور با لباس روحانیت خود به نوعی تبلیغ دین و زدودن نگاه نامطلوب به خانواده طلاب است.»
با خودخاص پنداری همسران طلبه در اینستاگرام مخالفم
او درباره نقدی که در یکی از پستهای اینستاگرامش به همسران طلبه وارد کرده بود، توضیح میدهد: «من با این نگاهی که میان برخی طلاب و همسران طلاب رایج شده که با بیان برخی وجوه احساسی زندگی طلبگی، سلایق، سبک شخصی و بدون پرداختن به لوازم زندگی طلبگی؛ آن را عاشقانهتر و بالاتر از سایر زندگیها میدانند و به نوعی دچار خودخاص پنداری هستند، کاملا مخالفم. به نظر من یک فرد در هر جایگاه و وظیفهای که به او محول شده، میتواند معنویت، عشق و رنگ خدایی را در زندگیش داشته باشد و این خاص زندگی طلبگی نیست که بخواهیم اینها را صرفا در زندگی با یک طلبه جستجو کنیم. بله، یک طلبه به جهت اینکه اساسا باید مقید به چارچوب دین و وظایف دینی باشد، طبیعتا زندگی خداییتر و عاشقانهتری خواهد داشت؛ اما این خاص طلبهها نیست و هر فردی که مدعی مسلمانی است، در هر جایگاه و لباسی از چنین زندگیای برخوردار خواهد بود. اگر چه همه طلاب هم یکسان نیستند و بعضا در رعایت اصول زندگی مشترک دچار خطا میشوند. زندگی طلبگی و سبک زندگی طلبگی خاص هست اما خاص بودنش به اینها نیست. به عقیده من آنچه که در زندگی طلبه باید پررنگ باشد و آن را از سایر زندگیها متمایز و برجسته کند؛ «جهادی» زیستن آنهاست. هشتگی که بنده عموما در پستهای زندگی طلبگی استفاده میکنم #زندگی_طلبگی_زندگی_جهادی است.»
جهادی زیستن به معنای دوری از لذائذ دنیا و سخت گرفتن بر خانواده نیست
خانم داداشی در توضیح زندگی جهادی میگوید: «باید حواسمان باشد که دچار تفسیر غلط از جهادی زیستن نشویم. جهادی زیستن به معنای زاهدانه زیستن و دوری از لذائذ دنیا و سخت گرفتن بر خانواده نیست. زندگی جهادی یعنی اینکه یک طلبه نه تنها باید زندگی دنیا و آخرت خودش را آباد کند؛ بلکه وظیفه آبادی دنیا و آخرت جامعه هم عمدتا بر دوش او قرار میگیرد و باید در این راستا تلاش کند. به همین دلیل عقیده دارم، رسالت سنگینی بر دوش طلاب قرار دارد و اگر در این راه مجاهده کنند؛ «لباس پیغمبر» و عنوان «سربازی امام زمان» برازنده آنها خواهد بود. در حقیقت صرف تحصیل علوم دینی، پوشیدن لباس روحانیت و نیز همسر طلبه بودن؛ بدون التزام به لوازم این جایگاه، ارزشی ندارد و این عملکرد، منش، زی طلبگی است که به این جایگاه اعتبار میبخشد.»
فدابانو درباره شکل فعالیت همسران طلبه در اینستاگرام میگوید: «درباره سبک فعالیت همسران طلبه در شبکههای اجتماعی نمیتوان یک نظر کلی داد. به عقیده من کسی که در تیتر فعالیتش طلبگی و همسری طلبه را عنوان میکند؛ خواه ناخواه هر رفتار شخص حقیقی او، در قالب جایگاه حقوقی طلبگی نمایش و تعمیم داده میشود و این به آن دلیل است که جایگاه زندگی طلبگی در همه ابعاد بیشتر از هر قشری در جامعه تحت نظر و حساسیت برانگیز است و گاها نیز به عنوان نماد زندگی دینی مطرح خواهد شد؛ لذا سنجیده عمل کردن در فضای رسانه، برای قشر طلبه اهمیت ویژهای دارد. با این تعریف، علاوه بر طلاب، همسران طلبه نیز باید دقت کنند تا سبک و سلیقه شخصی زندگی خود را به عنوان سبک زندگی اسلامی و طلبگی معرفی نکنند.»
با انتشار عکس چهره خانمها در شبکههای اجتماعی حتی با پوشیه مخالفم
در ادامه این سوال وقتی از او درباره انتشار تصویر چهره همسران طلبه در شبکههای اجتماعی پرسیدم گفت: «من با گذاشتن عکس چهره بانوان بدون آن که ضرورتی داشته باشد، در حالت کلی مخالفم. شاید برخی بگویند ما در بیرون از خانه، در کوچه و خیابان هم به همین میزان میزان باحجاب هستیم و این اشکالی ندارد اما کارکرد عکس در فضای مجازی با حضور در فصای واقعی بسیار متفاوت است. اگر بخواهم مثال بزنم؛ مثل این میماند که شما حتی با حجاب کامل در خیابان هستید اما در یک مکان ثابتی ایستادید و به هر عابر و نامحرمی اجازه میدهید که ساعتها روبهروی شما بایستد و جزییات چهره شما را با دقت برانداز کند. آیا چنین اجازهای به کسی میدهید؟ قطعا نه. کارکرد عکس چهره در فضای مجازی دقیقا مثل همین است. درباره عکس با پوشیه هم باید بگویم که در حالت کلی چون طلاب قشر کنشگر جامعه هستند و در جایگاه حساسیت برانگیزی فعالیت میکنند؛ هر رفتارشان میتواند دومینو وار روی دیگران تاثیر بگذارد. دومینو را دیدهاید؟ یک ساختار عظیمی است که تنها یک حرکت ساده و ظاهرا بیاهمیت یک مهره کوچک؛ به مرور باعث تخریب آن ساختار میشود. به همین دلیل با گذاشتن عکس با پوشیه مخالفم؛ گرچه از نظر شرعی و عرفی ممکن است، اشکالی نداشته باشد؛ اما مخاطب غیر طلبه وقتی چنین عکسی را میبیند با خودش میگوید، او از خانواده طلبه است و با این پوشش عکس میگذارد. من که طلبه نیستم، میتوانم کمی بازتر عکس بگذارم. فرد دیگری که کمتر مقید است، گذاشتن عکس ادیت شده از خودش را بدون اشکال میداند و الی آخر...»
خانم داداشی درباره دلیل پرمخاطب بودن صفحاتش در شبکههای اجتماعی میگوید: «قطعا لطف و نگاه خدا باعث استقبال مخاطب شده است. من همیشه سعی میکنم، فعالیتم در فضای مجازی صریح، صادقانه، به دور از کلیشه و بر اساس واقعنگری باشد. همچنین تعامل با عموم مخاطبین و نیز پاسخگویی به سوالات در حد توان یکی از اصول فعالیتم است، من هیچگاه علاقهای به ارتباط یک طرفه با مخاطبم نداشتم.»
مذهبیها به من برچسب روشنفکری میزنند و غیرمذهبیها میگویند دگم هستم!
این فعال فضای مجازی درباره خاطرات تلخ و شیرین حضورش در شبکههای اجتماعی میگوید: «از خاطرات شیرینم ارتباطات دوستانه و بعضا خانوادگی است که با تعداد زیادی از مخاطبان مجازی پیدا کردم. خاطرههای تلخم اگرچه زیاد نیستند، اما بیشتر مربوط به تنگ نظریهایی است که همیشه نسبت به قشر مذهبی وجود دارد. جالب است بدانید که من چه از طرف دوستان مذهبی و چه غیرمذهبی بد و بیراه زیاد شنیدهام. عدهای به خاطر برخی پستها مثل انتقاد به نوشتن بعضی عاشقانهها و عکس غذا و... برچسب خشک مقدس و دگم بودن، به من میزنند و عدهای دیگر هم به خاطر برخی پستهای دیگر؛ مثل حمایت از رفتن روحانیون به ورزشگاهها برچسب روشنفکری به من میزنند.»
او در ادامه صحبتش درباره موافقتش با حضور روحانیون در ورزشگاهها میگوید: «با رفتن روحانیون به ورزشگاهها موافقم؛ همان طور که با رفتنشان به سینما، پارک و سایر مکانهای عمومی موافقم؛ اما به شرطی که با رعایت اصول طلبگی همراه باشد که خیلی هم مفید و اثرگذار خواهد بود. چیزی که مطلوب نیست، حضور طلبهها با لباس روحانیت صرفا به عنوان لیدر یا طرفدار تیم در ورزشگاههاست یا اینکه یک طلبه برای تماشای هر فیلمی فارغ از موضوعش به سینما برود؛ بله این وجهه خوب و درستی ندارد. اما اگر طلبهای به عنوان مبلغ میان جوانان ورزشگاه حضور پیدا کند یا برای تایید فیلمی به سینما برود و رابطه قشر روحانی را با هنر و سینما حفظ کند، این مطلوب و موثر خواهد بود. چنانکه طلابی که با این هدف اقدام کردند، بدون اغراق میگویند که حضورشان چقدر باعث جذب قلوب، ارتباط موثر با جوانها و تبلیغ دین شده است.»
حضور بانوان در ورزشگاهها تبدیل به مسالهای سیاسی شده که بیشتر از خارج کشور جهت دهی میشود
به همین بهانه از این همسر طلبه درباره حضور بانوان در ورزشگاهها پرسیدم: «در مورد ورزشگاه رفتن خانمها بنده نمیتوانم نظر بدهم، چرا که این نیاز به یک بحث کارشناسی و تخصصی دارد؛ هم به لحاظ مسائل فقهی و هم جامعه شناختی و سیاسی. البته در این سالها حضور زنان در ورزشگاهها بیشتر از اینکه یک مطالبه حقوقی باشد، به یک مساله سیاسی و اعتراضی تبدیل شده است و بیشتر مطالبات آن هم در خارج از کشور جهت دهی میشوند.»
فاطمه داداشی درباره وارد کردن کودکان به فعالیتهای سیاسی میگوید: «من مخالف وادار کردن کودک زیر هفت سال به هرگونه فعالیتی حتی آموزش قرآن و... هستم. خودم حافظ کل قرآن هستم و در ۱۲ سالگی قرآن را حفظ کردم؛ در حال حاضر وقتی از من میپرسند که آیا به دخترت هم حفظ قرآن را آموزش میدهی؟ جواب من این است که برنامهای برای آموزش مستقیم ندارم و تا دخترم خودش ابراز تمایل نکند، من این کار را نمیکنم، فقط به طور غیر مستقیم ارتباطش را با قرآن حفظ میکنم. فعالیتهای سیاسی و غیره هم همین طور است؛ تا زیر هفت سال همه چیز از محیط منتقل میشود و آموزش مستقیم توصیه نمیشود. مثلا ما در خانه عکس زیبایی از امام و رهبری داریم یا مثلا مواقعی که سخنرانیهای رهبری از تلویزیون پخش میشود، همیشه مقید هستیم که با احترام و سکوت گوش بدهیم. اتفاقا در مورد شعار #بگ_بگ_آمیکا هم که سوال کردید؛ یادم هست اولین بار ریحانه حدودا یکسال و نیمه بود که هنگام سخنرانی آقا در تلویزیون وقتی مردم شعار دادند و تکبیر گفتند، دستش را بالا آورد و با مردم به صورت کاملا خودجوش شعار داد. در حالی که من هیچ وقت به او مستقیما این شعار را یاد نداده بودم.»
شعار مرگ بر آمریکا یک شعار دینی است
این مادر درباره لزوم یاد دادن برخی مفاهیم مهم در سنین کم به کودکان میگوید: «آموزش کودک تا زیر هفت سال آموزش غیر مستقیم است. به این معنی که کودک آنچه را که از محیط اطراف میبیند، فرا میگیرد و از آن تاثیر میپذیرد؛ لذا آنچه که وظیفه ماست، ایجاد محیط سالم اسلامی و انقلابی برای رشد کودک است تا اصول انقلابی و اسلامی در وجودش نهادینه شود. مثلا ریحانه هنوز معنی شعاری را که میدهد، نمیداند؛ درست مثل خیلی از شعرهایی که زیاد شنیده و صرفا حفظ شده است. این مساله عجیبی نیست. ما در آموزههای دینیمان داریم که وقتی کودک سه ساله شد، جمله «لا اله الا الله» را به او یاد بدهید تا تکرار کند. کودک سه ساله معنی و مفهوم این جمله را متوجه نمیشود اما قطعا اثرات مثبتی در اعتقادات آینده او خواهد داشت. ما نباید شعار مرگ بر آمربکا را یک شعار صرفا سیاسی تلقی کنیم؛ شعار مرگ بر آمریکا قبل از سیاسی بودن یک شعار دینی است. مفهوم این شعار «نه به ظلم»، «نه به کودککشی» و «نه» به همه آن چیزهایی است که «حیات» را از بشریت میگیرد که همهٔ اینها دارای مفاهیم دینی هستند.»
او درباره تغییر مواضع کسانی که در خانوادههای مذهبی بزرگ شدهاند، میگوید: «این مسئله بستگی به این دارد که به همین شعارهای کودکانه اکتفا نکنیم و آنها را تصمینی برای آیندهاش ندانیم و به سوالهایش منطقی و به دور از تعصب پاسخ بدهیم تا راه درست را تشخیص بدهند. وظیفه ما هدایت کردن کودک به راه درست است. اگر فرزند ما، همه مراحل تربیت دینی را به خوبی طی کرده باشد، دلیل منطقی برای مخالفت وجود ندارد، چرا که عقل پیامبر درون انسانهاست. خیلی از کسانی که با مبانی اصیل انقلاب مخالفت میکنند؛ از ناآگاهی و یا اطلاعات غلطی است که به آنها رسیده است. البته این به این معنی نیست که نظام ما ضعف ندارد، بله ضعفهایی هم هست اما مبانی و اصول چیز دیگری است. من به عنوان یک مادر همه تلاشم را در این زمینه به کار میگیرم و نتیجه را به خدا میسپارم.»
ملاک حجاب نه چادر است و نه مانتو؛ ملاک حجاب جلب توجه نکردن است
این همسر طلبه درباره ملاک حجاب میگوید: «به عقیده من برخورد قهری و تهاجمی با مساله حجاب نتیجه معکوس دارد؛ بله اگر جایی بیحجابی سازماندهی شده و هدفمند طراحی شده باشد، برخورد قانونی لازم دارد؛ اما برای بدحجابیهای معمول در جامعه عقیده دارم باید با نرمی، ملایمت و نگاه منطقی و مستدل روشنگری کرد. البته من مفهوم جذاب کردن حجاب را هم نمیتوانم هضم کنم. چون با همین تعریف چادریهایی پیدا شدند که از صد مانتویی بدحجابتر بودند! چادر ملاک حجاب نیست. چادر تنها یک نوع پوشش است که میتواند پوشش برتر باشد، اما گاهی هم میبینیم که چنان پوشش برتری هم نیست. پس این به خود فرد بر میگردد که چطور از چادر استفاده کند. ملاک حجاب نه چادر است، نه مانتو و نه پوششهای دیگر؛ ملاک حجاب جلب توجه نکردن است. حالا این به عهده شماست که چه پوششی را انتخاب کنید که جلب توجه نکند.»
او در ادامه درباره گشت ارشاد و درباره چادرهای رنگی میگوید: «ما باید مفهوم حجاب را برای دخترها جا بندازیم نه اینکه مصادیق را ملاک قرار بدهیم. وقتی ملاک حجاب چادر شد، آن وقت هر نقصی در افراد چادری نقص در حجاب محسوب میشود. پس این اشتباه است که چادر را از همان ابتدا به عنوان ملاک حجاب معرفی کنیم. بنابراین چیزی که اول باید تعریف و نهادینه شود؛ مفهوم حجاب و عفاف است. برای حل این مساله نیاز به گزارههای جامعه شناختی و روانشناسی داریم اما میتوانم بگویم حرکتهای سطحی و بدون فکر مثل گشت ارشاد ضربه زننده است و برخی بحثها مثل تغییر رنگ چادر و... باعث انحراف اصل از موضوع میشود.»
کاری کردیم که ریحانه در دو سالگی با ذوق و شوق زیاد خودش چادر را انتخاب کند
این مادر درباره چگونگی آشنا کردن دخترش با مسئله حجاب میگوید: «همانطور که عرض کردم کودک از محیطی که در آن رشد میکند، الگو میگیرد. ما هم هیچوقت سختگیری برای نوع پوشش او نداشتیم. پوششی که در حد معمول عرف باشد از نظر ما کفایت میکند. مثلا ما یکبار در دو سالگی برای ریحانه چادر آوردیم و خودش با ذوق و شوق زیادی آن را سر کرد، در حالیکه ما برای بیرون رفتنهایش هیچ اجباری برای این پوشش نداشتیم. البته صرف این عادت و رفتار کودکانه را تضمین انتخاب آیندهاش برای چادر نمیدانم؛ چرا که بعد از هفت سال کودک علاوه بر محیط خانه از محیط های دیگری نیز تاثیر میپذیرد. لذا آنچه اهمیت دارد، فراهم کردن محیط های بهتر و نیز آموزش هنرمندانه فلسفه حجاب به کودک است.»
فدابانو درباره موضوعی که بیش از بقیه موارد در دایرکتهای اینستاگرامش از او سوال میشود، میگوید: «همانطور که عرض کردم، یکی از اصول فعالیتم در فضای مجازی ارتباط دوسویه با مخاطبانم است. دایرکت هم به تناسب پستهایی که گذاشته میشود، همیشه محل پرسش و پاسخ و نظرات و انتقادات بوده است. برخیها که نمیخواهند نظرات و انتقاداتشان برای پستها در عمومی مطرح شود، در دایرکت انتقاد مینویسند؛ بعضیها در مورد سیاست؛ گاهی در مورد مسائل اجتماعی؛ گاهی سوالهای شخصی و بیشتر از همه مشاوره در مورد زندگی طلبگی است.»